رضا بابك در صحنه اي از تئاتر بي حيوان - اثر: دكتر محمود عزيزي
به گزارش گروه فرهنگ وهنر" مهر"، يكي ازمهم ترين نكاتي كه دربرخورد با اين نمايش به چشم مي آيد استفاده ازموقعيت براي ساخت وشكل گيري نمايش است. درهر3اپيزود با آدم هايي مواجه مي شويم كه به نوعي گرفتاريك موقعيت ساده ودرعين حال گيج كننده شده اند . دراپيزود اول دومرد ميانسال درميان روياهاي آزادي وفرار ازروزمره گي گرفتارشده اند . اين دوبه سختي تلاش مي كنند تا پا را فراترازدنياي معمول خويش گذارند وخود را ازبند مرسومات زمانه رها سازند.دراپيزود دوم زن ومرد جواني را شاهد هستيم كه درسالن اجراي يك نمايش كسل كننده تحت تاثيرنمايش ، پي به حفره هاي زندگي مشترك خويش مي برند ودراپيزود سوم دومرد را مي بينيم كه پس ازبحث برسرمسئله ساده اي چون اسم يكي ازآنها به نتيجه مسخره ودرعين حال واقعي دست پيدا مي كنند .
ظاهرا هر3اپيزود اين نمايش نوشته يك نفرهستند وازاين منظرمي توان به اين نتيجه رسيد كه نويسنده با توجه به درونمايه هاي گروتسك وارنمايشنامه هاي خود آنها را ازساختارهاي مشابه برخورداركرده است . درهر3 قسمت بحث اصلي ميان دوشخصيت درمي گيرد . موقعيت اصلي هر3اپيزود نيزازپس يك سوء تفاهم سربرمي آرد . گويي اين آدم ها درزندگي ناملايم خويش دچارسوء تفاهم هاي بزرگي شده اند وحال دريك نقطه حساس ودرعين حال بسيارساده ناگهان پي به آن چرخش بزرگ مي برند ونگاهشان نسبت به مسايل تغييرمي كند .
داوود رشيدي و رضا بابك در صحنه اي از تئاتر بي حيوان - كارگردان: دكتر محمود عزيزي
به گزارش منتثد گروه فرهنگ و هنر "مهر"، طنزي كه درنمايش وجود دارد، ازنوع طنزهاي عميق كمدي هاي شناخته شده نيست. اين طنزنوعي طنزاجتماعي است كه به راحتي درميان صحبت ها ومراودات روزمره آدم هاي شهري امروز ديده مي شود . پيرمردهايي كه عصرها درپارك گرد هم مي آيند ، مردهاي ميانسالي كه وقتشان را دراداره يا مغازه يكديگربه بحث وگفتگوهاي بي فايده درباره مسايل روزوسياست وفرهنگ وسرمايه و.... مي گذرانند. همگي جزيي ازهمين قشرهستند . درواقع شايد بتوان گفت كه اين افراد زائيده زندگي شهري امروزبشرهستند . زماني كه آدم هاي اپيزودهاي 1و3 را با دقت نگاه مي كنيم ، درمي يابيم كه انرژي جواني ازآنها رخت بربسته وانرژي اكنون آنها چيزي جزتلاش براي بقاي بيشترورهايي ازمرگ زودرس نيست.
ازنكات قابل توجه اين نمايش بازي هاي آن است. بازي ها دربسياري ازموارد تحت تاثيرعدم قدرت كارگرداني قرارگرفته وبه اشتباه رفته اند . دراپيزود اول چيزي كه بيش ازهمه به چشم مي آيد ، سرگرداني بازيگران به هنگام ايفاي نقش است . اينگونه ديده مي شود كه آنها با نقش خود احساس راحتي نمي كنند . چرا كه ارتباط چنداني با درونمايه آن برقرارنساخته اند . ازسوي ديگربه نظرمي آيد ، بازيگران دراين اپيزود سرگردان هستند وسعي دارند ، با گفتن هرجمله به يك سوي صحنه حركت كنند ، بنشينند ، راه بروند و... شايد انگيزه هاي حركتي وساخت ميزانس دراين اپيزود وبه طوركامل درميان گروه وكارگردان تحليل نشده است ، چرا كه دراكثرلحظات بازيگران سعي دارند آنچه را كه مي گويند به ساده ترين شكل ممكن به تصوير بكشند .
ضعف كارگرداني دراين اپيزود واپيزودهاي ذكر شده وموارد ديگرنيزديده مي شود . ازجمله اينكه بازيگران تلاش مي كنند ، هرچه را كه مي گويند ، ازطريق وسايل صحنه به تماشاگرنشان دهند . آشفتگي درحركات اپيزود اول را مي توان دركنارعدم حركت وايستايي اپيزود دوم وهمچنين رنگ باختگي انرژي اپيزود سوم قرارداد. اگرچه بازيگرزن اپيزود دوم سعي دارد با تزريق انرژي به نقش خود وبازي غلو آميزدراين نقش ، ريتم دروني نمايش را حفظ وافت ريتم بيروني را جبران كند ، اين امربه ثمرنمي نشيند . چرا كه بازيگرنقش مقابل اودرجواب دادن به اكت هاي اوداراي عكس العمل هاي مناسبي نيست وباعث مي شود ، صحنه ازتوازن حسي وحركتي چنداني برخوردارنباشد .
لادن مستوفي در صحنه اي از "تئاتر بي حيوان"
اپيزود سوم اين نمايش ازپتانسيل طنزبيشتري نسبت به ديگراپيزودها برخورداراست . اين درحالي است كه مسلما اين گونه پتانسيل ها مي بايستي ازطريق حركت وهيجان مورد نيازبه تماشاگرمنتقل شوند درحاليكه بازيگران دراين اپيزود ، توانايي نشان دادن اين عواطف وهيجانات را ازلحاظ جسمي ندارند . خستگي دررفتارهردوبازيگربه وضوح ديده مي شود . به طوري كه نمي توانند به ريتم خنده ها، درگيري ها ، تعقيب وگريزها و... ادامه دهند . البته اين نكته را نبايد فراموش كرد كه هرازگاه تجربه جاي اين انرژي را مي گيرد وباعث مي شود بازيگران با تماشاگر ارتباط برقرارسازند ، اما اين امري نيست كه درتمام طول نمايش جريان داشته باشد .
به اعتقاد نگارنده، اين نمايش با توجه به 3اپيزود طنزازمسايل اجتماعي كه قابليت مناسبي درجهت طنزكلامي وحتي هرازگاه كمدي بزن وبكوب دارند ، بسياربهترازاين مي توانست روي صحنه بيايد . توجه به عناصري مثل ريتم بيروني ودروني نمايش با دقت به زمان بندي صحنه هاي كميك وهمچنين شيوه هدايت بازيگران وحتي انتخاب بازيگران ( نه تنها ازلحاظ قدرت بازيگري وحسي ، بلكه ازلحاظ قابليت هاي جسمي وفيزيكي ) مي توانست اين نمايش را به يك كمدي خنده آورتبديل سازد كه تماشاگران را درمدت زمان كوتاهي اززندگي روزمره جدا كرده وبه دنياي سوء تفاهمات طنزآميزبكشاند. مهم ترين چيزي كه تماشاگراكنون دراين نمايش به دنبال آن مي گردد ، استحكام وانرژي وسرعت مورد نيازي است كه مي تواند آن را دراذهان مخاطبان زنده نگه دارد .
"مشهود محسنيان"
عضو كانون نويسندگان و منتقدان تئاتر ايران
نظر شما