رئيس فرهنگستان علوم : آغاز فلسفه با حيرت است و پايان فلسفه آغاز آن است
دكتر رضا داوري اردكاني، رئيس فرهنگستان علوم، طي سخناني بر اين موضوع تاكيد كرد و ضمن طرح پرسش آيا فلسفه به پايان رسيده است؟، اظهار داشت : فلسفه راه است، حرف نيست. فلسفه با منطق و برهان بسط و تفصيل مي يابد اما با استدلال آغاز نمي شود، آغاز فلسفه با حيرت است. در فلسفه جديد و در كوجيتوي دكارت كه يقين جاي حيرت را گرفت پايان فسلفه نيز آغاز شد.
استاد فلسفه دانشگاه تهران با اشاره به اين مطلب كه پايان فلسفه آغاز آن است گفت : در اينجا پايان يافتن به معني از ميان رفتن و نابود شدن و به عدم پيوستن نيست. پيداست كه اگر تعبير پايان فلسفه با آساني فهميده نمي شود درك آغاز فلسفه دشوراتر است و چون پايان، پايان آغاز است آغاز و پايان را بايد با هم شناخت.
دكتر داوري تصريح كرد: فلسفه با حيرت آغاز مي شود ولي معمولا فلسفه را نحوي از علم و ادراك مي دانند.
رئيس فرهنگستان علوم در ادامه سخنانش با اشاره به اين مطلب كه مگر مي شود گفت كه فلسفه چيزي از سنخ ادراك نيست منتهي ادراك عرضي عريض دارد، بيان داشت : از زمان افلاطون فيلسوفان به ادراك اشاره كرده اند كه كمتر به آن اعتنا و توجه شده است. سهروردي به اين ادراك اولي توجه داشته و ملاصدرا در كتاب اسفار خود آن را ادراك بسيط ناميده و در برابر ادراك مركب قرار داده است.
دكتر داوري اردكاني به تاكيد بر آراي ملاصدرا كه در مورد ادراك نظر صريح دارد گفت : در اين مورد نظر ملاصدرا صريح است اما شايد براي ذهن عامي و حتي پرورش يافته عصر كنوني دشوار باشد كه حيرت در برابر وجود و عدم را از سنخ ادراك بداند و به آن ادراك بسيط بدهد.
استاد فلسفه دانشگاه تهران تاكيد كرد: چگونه مي توان حال كسي را كه در برابر وجود به حيرت افتاده است نحوي ادراك ندانست. اگر ما ادراك بسيط نداشتيم فلسفه و تفكر نبود و در اين صورت انسان هم چيزي ديگر بود.
وي در ادامه گفت : چنانكه اشاره شد با آغاز عهد متجدد و دوران جديد حيرت جاي خود را به كوجيتوي يقين داد و ادراك بسيط عنوان و ماهيت علم فطري و شرايط ماتقدم علم به خود گرفت.
رئيس فرهنگستان علوم در پايان سخنانش به كوششي كه لايب نيتس براي يادآوري ادراك بسيط كرد اشاره نمود و گفت : اين كوشش در تاريخ فلسفه جديد جايي پيدا نكرد و شايد نظر اين فيلسوف چندان تحت تاثير و تحت الشعاع تفكر دكارتي بود كه ادراك بسيط هم از معني اصلي خود قدري دور افتاد و رنگ چيزي شبيه به ناخود آگاهي گرفت.
رئيس پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي: دانشمندان نمي توانند ملاحظات فلسفي را كنار بگذارند
دكتر گلشني در آغاز سخنانش با اشاره به اين مطلب كه در دو قرن اخير دانشمندان علوم تجربي عمدتا ملاحظات فلسفي را كنار گذاشته اند و حتي در برخي از محافل علمي با ابراز انزجار به اين گونه ملاحظات نظر مي افكنند گفت : واقعيت اين است كه مشتغلان به علوم تجربي نتوانسته اند ملاحظات فلسفي را كنار بگذارند و بلكه خواسته يا ناخواسته به راه هاي گوناگون از فلسفه هاي خاص متاثر شده اند.
وي در ادامه افزود: براي نشان دادن اين مطلب كافي است كه به تاثير عميقي كه پوزيتويسم منطقي در نيمه اول قرن بيستم بر فيزيك كوانتومي گذاشت توجه كنيم. اصل فوق علمي اكتفا به كميات مشاده پذير يك اصل حاكم بر فيزيك كوانتوم بود كه باعث شد بعضي از اصول و نظريه هاي مقبول قبلي مورد ترديد قرار گيرد.
رئيس پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي تصريح كرد: بسياري از فلاسفه معاصر يافته هاي علم جديد را به كار برده اند كه ديدگاه هاي فلسفي خود را تاييد كنند. از جمله برخي از فلاسفه متاله از يافته هاي كيهان شناسي معاصر به عنوان صغراي برهان بر وجود خداوند استدلال كرده اند.
دكتر مهدي گلشني تاكيد كرد: در قرن حاضر علما شديدا از فلسفه هاي رايج متاثر شده اند و فلاسفه نيز از يافته هاي علوم بر صحت ادعاهايشان استدلال كرده اند. در اينجا ممكن است گفته شود كه هيچكدام از اين دو الزامي به استفاده از داشن ديگري نداشته اند، اما واقعيت اين است كه علم بدون بعضي تعميم ها جالب به نظر نمي رسد و فلسفه فارغ از علوم طبيعي تاثير محدودتري دارد.
عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي در پايان گفت: امر مهمي كه در چند دهه آخر قرن بيستم روي داد اين بود كه بعضي از بزرگان علم، متوجه نقش عميق فسلفه در نظريه پردازي شدند و در نتيجه در چند دهه اخير به كرات مقالات فلسفي را در مجلات علمي ملاحظه مي كنيم.
رئيس پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي : حذف عقل از فرايند فهم ديني مبتني بر حذف اجتهاد است
حجت الاسلام رشاد در آغاز سخن به موضوع انسداد اجتهاد اشاره كرد و گفت : آنگاه كه عقل به صحنه درك و فهم پاي مي گذارد اجتهاد آغاز مي شود. اما در حوزه اهل دين ما امروز دچار انقباض و نوعي انسداد مضاعف هستيم.
وي در ادامه چهار ساحت در محضر دين كه قابليت اجتهاد دارد را بر شمرد و گفت : اين ساحات عبارتند از "تفهم"، يعني منطق فهم؛ ساحت "مفاهيم"، يعني پرداختن به گزاره هاي نو؛ ساحت "تفهيم"، يعني ساحت انتقال به غير؛ و ساحت "تحقق"، نيز يعني نظام پردازي.
حجت الاسلام رشاد با تأكيد بر اين مطلب كه امروزه اجتهاد ما به حوزه مفاهيم محدود شده است گفت : يافتن و پرداختن مفهوم سازي ديني در حوزه مفاهيم عمدتاً متوقف بر حوزه فقه است. در اين حوزه غالباً به بيان تكاليف فردي گرايش داريم. حوزه هاي فراواني در دايره تلاش اجتهادي و استنباط ما بيرون و مغفول مانده است. در حوزه عقايد ادوار كلاميه روشن است و ما شاهد شش قرن ركود در اين حوزه هستيم. در حوزه اخلاق نيز وضع، نابسامانتر از حوزه هاي ديگر است.
رئيس پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي افزود: اگر روزي بنا باشد اجتهاد را در همه حوزه ها فعال كنيم اولاً بايد بپذيريم كه عقل مدرك اول است. يعني حتي كاربرد وحي و سنت نيز نيازمند كاربرد عقل است و عقل عاملي است كه مي تواند وحي را بفهمد. اگر بنا باشد اين انسداد را بشكنيم و از اين دوره انقباض عبور كنيم بايد فهم واقعي عقل را به او در مقام فهم دينداري بدهيم.
وي در ادامه تصريح كرد: اصولاً اگر عقل را از گردونه فرايند فهم ديني حذف كنيم عملاً اجتهاد را حذف كرده ايم. اجتهاد بدون عقل معني ندارد. بنابراين بايد اجتهاد در اجتهاد فعال شود. به عبارتي ديگر ما بايد در مقام روش شناسي و منطق فهم، تجديد نظر كنيم و اجازه دهيم مقام اجتهاد و منطق اجتهاد متحول شود. اگر از اين راه آغاز شود عناصر اصلي و مدارك دروني آن نيز بايد مورد بازنگري و بسط و توسعه قرار گيرند. بنابراين بسط اجتهاد جز به منابع سنتي آن نيست. بايد ما در قلمرو مداركي كه از رهگذر آن به مبداي معرفت مي نگريم تحول مورد نظر را صورت دهيم.
حجت الاسلام رشاد در پايان اظهار داشت: من قصد ندارم به اصول ارزشمند فقه شيعي كه معتقدم اگر يك علم ديني و اسلامي شيعي داشته باشيم آن همان اصول فقه است تعرض كنم. اما غافل نبايد شد كه در اصول نيز كاستيهايي راه يافته اند.
استاد فلسفه دانشگاه تهران: تفاوت انسانها ناشي از شيوه به كارگيري عقل است
دكتر ابراهيمي ديناني در آغاز سخنش با تأكيد بر اين مطلب كه عقل سالك است و توقف نمي شناسد گفت: در ميان عرفا هيچ عارفي به اندازه شيخ عطار نيشابوري با فلسفه دشمني نكرده است. او در يك بيت شعري، كاف كفر را بهتر از فا فلسفه بر مي شمرد.
وي در ادامه افزود: اگر بسطي و توسعه اي در عالم هست، بسط عقل است. بسط متعلق به عقل است.
دكتر ديناني با اشاره به اين مطلب كه بايد هدف، آغاز و انجام را در عقل مشخص كرد گفت : در عقل وحدت وجود دارد، همه چيز گسترش عقل است . با اينكه عقل، مطلق و كلي است، اما عقل در شرايط زماني و مكاني فعال خوانده مي شود. عقل فعال يعني عقلي كه در اين عالم فعال است. عقل فعال در زمان و مكان ماده، فعال است.
استاد فلسفه دانشگاه تهران معتقد است كه جنبه اي كه در دنياي جديد فراموش شده، جنبه طولي و عمودي عقل است. جنبه طولي به اصطلاح صدرالمتالهين، تشكيك ناميده مي شود.
وي با اشاره به اينكه دو فيلسوف درباره عقل صحبت كرده اند گفت: محمد بن زكرياي رازي معتقد است عقل ميان همه انسانها به طور مساوي تقسيم شده است. اگر تفاوتي هم مشاهده مي شود اين است كه افراد عقل را درست به كار نمي برند. همچنين دكارت بر اين نكته تاكيد دارد كه هيچ چيز به اندازه عقل عادلانه تقسيم نشده است.
دكتر ديناني در ادامه تصريح كرد: اما زكرياي رازي و دكارت از خود نپرسيدند كسي كه مي خواهد عقل مساوي را به كار ببرد كيست؟ پس تفاوت ميان درست و نادرست به كاربردن عقل وجود دارد. اما آيا غير عقل، عقل را به كار مي برد؟ هيچ نيرويي در عالم نمي تواند عقل را به كار ببرد. عقل از هيچ چيز جز خودش و خدا فرمان نمي برد كه در اينجا سلسله مراتب تشكيك آغاز مي شود.
استاد فلسفه مؤسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران در پايان سخنانش گفت : تمام قوا را نيرويي از فوق هدايت مي كند چراكه نيروي هدايت كننده بايد مافوق باشد. اما اگر عقل يك قوه است چه نيرويي عقل را به كار مي برد و هدايت مي كند؟ آيا نيرويي داناتر از عقل وجود دارد؟ اراده بدون عقل، حيوانيت است.
استاد فلسفه دانشگاه تهران: ايستادگي در برابر شبه افكنيها رشد فلسفه اسلامي را در پي داشته است
دكتر بهشتي در آغاز سخن اظهار داشت : فلاسفه اسلامي همواره در طي تاريخي دراز مدت، با امواج گوناگون و شكننده اي از مخالفتها و شبه تراشي ها مواجه بوده و در دفع آنها با پژوهشهاي عميق و ژرف نگري و نو آوري كوشيده و همواره سر بلند و موفق در برابر آنها ايستاده اند و همين، موجب رشد كمي و كيفي فلسفه اسلامي شده است.
استاد فلسفه دانشگاه تهران به برخي از مقولات فلسفي مانند جبر و تفويض، حدوث زماني عالم، زيادت صفات واجب و نفي علت غايي، نفي ضرورت و اعتقاد به اولويت، رويت خداوند، نفي حسن و قبح ذاتي و مخدوش شدن عدل الهي اشاره كرد و گفت : اگر زماني اين مقولات فلسفي و دهها مسئله ديگر، فسلفه اسلامي را به چالش مي كشيد و فلاسفه اسلامي را به پژوهش وا مي داشت و اگر روزگاري امواج گوناگوني از ايسمها به بازار انديشه راه مي يافت و چند صباحي رونق مي گرفت و فلسفه اسلامي و فلاسفه را به چالش مي كشيد و ناگريز بودند كه با پژوهش و نوآوري سنگر دفاع را مستحكم كنند و در برابر تجدد خواهي الحادي به مقاومت بپردازند، اكنون دوران فراتجدد خواهي يا پست مدرنيسم از راه رسيده و شعار طرفداري از كثرت و انشقاق و نسبيت سر مي دهد.
دكتر بهشتي با ذكر اين نكته كه دوران پست مدرنيسم را دوران حاكميت و بي طرفي عقل موهوم مي داند ، گفت : اين دوران عقيده به پيشرفت را نفي مي كند و به نهيليسم گرايش دارد .
استاد فلسفه دانشگاه تهران در پايان با توجه به شرايطي كه اكنون مهيا شده و در آن وضعيت قرار داريم گفت : در اين شرايط باز هم افقهاي نويني در برابر فلسفه اسلامي گشوده شده و پژوهشهايي نوين ، عميق و گسترده تري مي طلبد.
استاد فلسفه دانشگاه تهران : فلسفه توافق اذهان نيست بلكه دعوت به تفاهم است
دكتر مجتهدي با اشاره به اين مطلب كه تفكر فلسفي در هر تحقيق اصيل و عميق به نحو ماتقدم وجود دارد گفت : از اين لحاظ در كل تجليات فرهنگي اعم از هنر و علم و حتي اعتقادات، فلسفه سهم زيربنايي پيدا مي كند؛ حتي اگر ما به رشته متمايز و خاصي به عنوان فلسفه قايل نباشيم.
وي افزود: شايد بتوان گاهي تفاهم فلسفي را با تفاهم علمي يكي دانست هر چند كه از نظر گاه ديگران آن دو كاملاً متمايز هستند. زيرا فلسفه الزاماً توافق اذهان نيست بلكه بيشتر دعوت به تفاهم است.
دكتر مجتهدي بهترين نمونه اين تفاهم را در محاورات افلاطوني دانست و گفت : در اين آثار تفاهم در جهت ارتقاي ذهن است و نوعي همراهي براي سير در مراتب و مدارج شناخت ديده مي شود. البته اين محاوره نزد افلاطون جنبه جمعي دارد و نزد فلاسفه ديگر جنبه فردي پيدا مي كند.
استاد فلسفه دانشگاه تهران با اشاره به تفاهم ديني گفت : نزد دو هم كيش نوعي اتحاد روحي تام و به معنايي بودن گفتگو بدون امكان ايجاد شك در مسائل زير بنايي وجود دارد. نوعي تعهد ذاتي مشترك بر اساس تعبد و يا در هر صورت بر اساس ريشه وحياني وجود دارد.
دكتر مجتهدي در ادامه سخنانش با تأكيد بر اين مطلب كه آنچه فلسفه غرب را معتبر و غني مي سازد الزاماً نتايج احتمالي آن نيست بلكه نفس تجسس و پژوهش آن است گفت : از اين لحاظ فلسفه محرك اصلي و انگيزه اجتناب ناپذير هر نوع تجسس مي شود و در جامعه اي كه فلسفه بالفعل و فعال در كار نباشد حتي علوم تثبيت شده و ظاهراً تعيني صرفاً به صورت مصرفي در خواهند آمد.
وي در پايان سخنانش اظهار داشت: مشكل بتوان با فيثاغورس همراه بود و فلسفه را حب حكمت ناميد. زيرا الزاماً با حب حكمت نيست كه فلسفه آغاز مي شود. حب حكمت نتيجه و پاداش و اجري است كه بعد از كوشش نصيب فيلسوف مي شود.
نظر شما