۱۹ آذر ۱۳۸۴، ۱۲:۰۰

مديركل سابق روابط عمومي و اموربين الملل سازمان تربيت بدني درگفتگو با "مهر":

مباحث فرهنگي و اطلاع رساني نقاط آسيب پذير ورزش هستند // بودجه واقعي ورزش كشور بايد هزار و400 ميليارد تومان باشد // در ورزش، رسانه ها به عنوان بهترين اهرم مي توانند هم فرصت باشند و هم تهديد

مباحث فرهنگي و اطلاع رساني نقاط آسيب پذير ورزش هستند // بودجه واقعي ورزش كشور بايد هزار و400 ميليارد تومان باشد // در ورزش، رسانه ها به عنوان بهترين اهرم مي توانند هم فرصت باشند و هم تهديد

گروه ورزشي" مهر": روابط عمومي سازمان تربيت بدني بعنوان پل ارتباطي بدنه مديريتي سازمان با رسانه هاي گروهي سالها بود ضعيف و مهجور مانده بود و عملكرد آن خلاصه شده بود درصدور يكي دو بيانيه درطول سال و نصب پرده و پلاكاردها بنابرفراخور مناسبتها و رويدادهاي مختلف.

با تغيير وتحولات رخ داده وجايگزيني مهندس مهرعليزاده بجاي مهندس هاشمي طبا در سازمان تربيت بدني، عيسي اسحاقي از يكي همكاران مطبوعاتي بعنوان مديركل روابط عمومي، اموربين الملل وسخنگوي سازمان تربيت بدني منصوب ومشغول بكارشد.

ارائه برنامه دقيق وجامع براي اداره كل روابط عمومي و اموربين الملل، ارتباط مستمر و تعامل منطقي با رسانه هاي گروهي، حتي منتقدين مديريت وقت سازمان تربيت بدني موجب شد كه روند روبه رشد مجموعه تحت نظر وي را شاهد باشيم. پاسخگو بودن اسحاقي حتي در بدترين شرايط كه موضع سازمان در برخي موارد انفعالي بود، باعث شد كه وي در پست سخنگويي نيز تبحر خودش را نشان دهد. شايد به همين خاطر بود كه مهرعليزاده درمهمترين تصميم گيريها نيزنظر وي را بعنوان فرد معتمد خود درسازمان جويا ميشد.

دراين مقدمه قصد تمجيد از اسحاقي نداريم ومعتقديم ايراداتي نيز برنوع عملكرد اسحاقي وارد بود، اما اعتقاد داريم تنها ديكته نانوشته نمره اش بيست است و اوتوانست با جسارت وتوانمندي جايگاه روابط عمومي را به سطح واقعي خود نزديك كرده وتاثيرگذاري آنرا براي كساني كه اصولا اعتقادي به علم روابط عمومي ندارند؛ محسوس نمايد. 

آنچه كه نمايندگان رسانه هاي ورزشي درنخستين نشست خود در ماه مبارك رمضان با مهندس علي آبادي بدان اشاره كردند، نشان از رضايت ورزشي نويسان ازكارنامه كاري روابط عمومي سازمان بود. اسحاقي درتغيير وتحولات جديد سازمان رفتن به فدراسيون گلف را برماندن در سازمان ترجيح داد تا با فراغ بال بيشتري بتواند به توسعه وگسترش اين رشته ورزشي بپردازد. همين بهانه اي شد كه با كمي تاخير ساعاتي را با اوبه گپ وگفت بپردازيم. هرچند كه ازما خواست برخي مسايل را بنابردلايلي نزد خود به امانت نگه داشته ودر زماني ديگرمطرح سازيم. ماحصل اين گپ وگفت را باهم مي خوانيم:
 

* شما از افراد نزديك به مهندس مهرعليزاده بوديد و درجريان همه تصميم گيريها و برنامه هاي سازمان بوديد، از منظر يك رئيس فدراسيون عملكرد مهندس مهرعليزاده را چگونه مي بينيد؟
بنظر من هرمديري هم نقاط مثبت دارد هم نقاط منفي، با توجه به دوره مديريت چهارساله مهندس مهرعليزاده بايد بگويم ايشان مدير كلان نگر بودند  و تا حدودي ورزش را از روزمرگي خارج كرد و افق ديد بزرگي مثل طرح جامع ورزش را كه بعد از 32 سال انجام شد، به ورزش كشور هديه كرد. حال اگر بطوركامل اجرايي شود، نشان دهنده تغييرات اساسي در ورزش است و بحثهايي همانند صندوق اعتباري، بحث برنامه ريزي و... اگرطرح جامع به نظر من به طور كامل اجرا شود مشخص مي كند ديدگاههاي علمي را كه مي توان در طرح جامع حاكم كرد ومشخص مي شود كه واقعا افق بلند مدت ديده شده و مهمتر از آن مشخص مي كند كه كدام مديرعملكردش مثبت است وكدام مديرعملكردش منفي چون بر اساس برنامه بايد كار كنند.  مهندس مهرعليزاده زماني سازمان را تحويل گرفت كه يك جو نا اميدي و ياس بخاطرعدم صعود تيم ملي فوتبال بر آنها حاكم بود كه با صعود تيم ملي به جام جهاني تقريبا اكثرمردم رئيس ورزش را با تيمهاي فوتبال مي سنجند كه من فكرمي كنم عملكرد خيلي خوبي بود. بغير ازآن بحث مدال آوري بود كه كارهاي خيلي خوب و اساسي انجام شد و اكثرا از آن بعنوان دوران طلايي ياد مي كنند. چون درزمان مهندس مهرعليزاده پنج شش تيم گروهي براي اولين باربه جام جهاني رفت و اكثرا با اقتدار رفتند.

* نقاط ضعف و اشتباهات دوره مديريتي آقاي مهرعليزاده چه بود؟ 
من فكرمي كنم دربعضي جابجايي ها اگر با تامل بيشتري برخورد مي شد، نتايج خيلي بهتري در پي داشت. يكي ازنقاط قوت ايشان هم كه من قبلا نگفتم جايگزين كردن افراد جوان وعلمي دربدنه ورزش بود كه ميانگين سني مديران ورزش را از 52 سال به 40 سال رساندند. يعني اكثرجابجايي ها كه درفدراسيون مي شد يكي ازشاخصها اين بود كه بتوانند طرح جامع را انجام بدهند يعني نگاه علمي و برنامه ريزي را حاكم كنند.

* ازطرح جامع انتقادات زياد بود و مي گفتند اين طرح تئوري است و اگربخواهد عملي شود، هزينه بر است و اين چالشي بين كميته ورزش مجلس و سازمان تربيت بدني بود؟  
هرطرحي هم نقاط ضعف دارد وهم نقاط قوت و يكي ازمحاسن طرح جامع اين است كه 175 پروژه مطالعاتي دارد و اين پروژه هاي مطالعاتي درحين اجراي طرح جامع نقاط ضعفش را برطرف مي كند. طرح جامع هم تقريبا از پارسال انجام شد ودرماده 117 قانون چهارم برنامه چهارم توسعه آمده است كه كليه كارهاي ورزش كشور بايد براساس سند راهبردي باشد. اين سند راهبردي مشخص مي كند كه چه كارهايي بايد انجام شود. اجراي آن برعهده مركزتوسعه مديريت است واين مركز وظيفه دارد كه اجراي آنرا برعهده بگيرد. درباره چالش با مجلس كه گفتيد، من فكرمي كنم زمان آقاي مهرعليزاده تعامل خيلي خوبي بين مجلس و دولت حاكم بود. يكي ازمحاسن بزرگ مجلس هفتم اين بود كه رئيس كميته تربيت بدني آن فردي بود كه خودش قهرمان المپيك بود و حضورش درمجلس باعث شده بود كه ازجو احساسي كه برخي مواقع براساس شكستها به وجود مي آمد جلوگيري كند. 

بنظرمن واقعا جامعه ورزش، مديران ومسئولين ورزش بايد به خودشان ببالند كه دونفر ازقهرمانان المپيك اميررضا خادم و رسول خادم درتصميم گيريهاي ورزش كشور و پايتخت ايران تاثيرگذارهستند. خب بالطبع آنها چون خودشان دربدنه ورزش بودند، مشكلات ورزش را درك مي كنند. يك موردش هم بحث بودجه ورزش بود كه واقعا آقاي خادم در آن چهارصد ميليارد توماني كه ازناحيه پنج درهزارهست، كمك شاياني به ورزش كرد. درمجموع تعامل خوبي حاكم بود، منتهي آنها يك نقطه نظراتي داشتند، كه با تغيير دولت لايحه طرح جامع ورزش بايد به مجلس برود وانشاء الله حتما آنها هم نقطه نظراتشان را اعمال مي كنند.

* بحث انتصابهاي سياسي و حضورسياسيون در ورزش را مثبت ارزيابي مي كنيد؟
بايد به اين مسئله از دوديدگاه نگاه كرد: اگرسياسيوني كه بتوانند امكانات براي ورزش بياورند، حضورشان خيلي خوب است. معمولا در اكثركشورها بعضي ازمسئولين رده بالاي دولت مي آيند در ورزش وباخود پول و امكانات مي آورند. اما اگر سياسيون با هدف استفاده از ورزش بيايند، پسنديده نيست. ولي اگربشود در ورزش از مديران با تجربه، با سابقه خوب ورزشي كه انگيزه داشته باشند استفاده كنند، بنظرمن خيلي موفق مي شوند. منتهي نمونه اش را هم ما ديديم.

* اما انتصاب رئيس فدراسيوني مثل بيس بال كاملا سياسي بود، عملا اين نه بودجه اي آورد ونه كاري انجام شد؟  
نه اتفاقا بيس بال از آن فدراسيونهايي است كه آقاي رمضانزاده پول خوبي براي فدراسيون جذب كرده بود. بعضي ازفدراسيونها را نمي شود گفت كاري نكرده اند و حتي برخي از اين انتصابها باعث مطرح شدن آن رشته ورزش شد. چون بعضي ازاين فدراسيونها نياز به زمان دارند تا بتوانند خودشان را دركشورجا بياندازند. بعنوان مثال در ورزش گلف واقعا مشكلي كه دركشور وجود داشت، اين بود كه همه فكرمي كردند گلف يك ورزش اشرافي وهزينه اش خيلي بالاست. اتفاقا ما براساس همين مشكل برنامه ريزي كرديم. همه دوست داشتند گلف بازي كنند، ولي فكرمي كردند هم قيمتش گران است وهم براي پولدارها است وكاري كرديم كه نقطه مقابل اين موضوع باشد. روزهاي جمعه آموزش رايگان گذاشتيم. اكنون هركسي ( ايرانيان) مي تواند براي يك دوره 4ساعته بازي گلف فقط 3600 تومان بپردازد. زمين را اجاره كرده و آموزش رايگان برگزاركرديم. تعداد استفاده كننده ها و درآمد زمين را بالا برديم وسوبسيد داديم كه جمعه ها علاقمندان بيايند و آموزش رايگان ببينند.

* اما در بيس بال كه ورزشي گروهي است، حتي براي آشنايي مردم با اين ورزش نيز كار تبليغاتي انجام نشد؟ وحتي گفته ميشد رئيس فدراسيون حضورش در اين فدراسيون بسيار كمرنگ بود. چه اصراري در استفاده از اينگونه مديران بود؟ 
من واقعا نظرم اينست كه اگر ازبدنه ورزش يا مديراني كه واقعا انگيزه وعلاقه داشتند، استفاده مي كردم. بطورنمونه ما دنبال رئيس فدراسيون قايقراني وشمشيربازي بوديم. مهندس مهرعليزاده مي گفت كه كسي باشد كه جوان، با انگيزه وعلمي باشد. براي فدراسيون قايقراني آقاي باقرزاده را پيش آقاي مهرعليزاده برديم. اما آقاي باقرزاده خودش براي شمشيربازي ابرازتمايل كرد. نكته جالب اينكه بعد از آقاي باقرزاده، آقاي قاسمي را براي فدراسيون شمشيربازي برديم. طبق صحبتهايي كه خودش گفت، انگيزه و طرحهايش در رابطه با اسكواش بود. اتفاقا آقاي قاسمي نخستين كسي بود كه در آسيا طرح " اسكواش روباز" را داد. من فكرمي كنم مهمتر از همه انگيزه است. البته بعضي از فدراسيونها مي توانند در راسشان از گزينه هايي استفاده كنند كه امكانات وپول بياورند. اما فدراسيوني كه داراي امكانات كافي است، خيلي نيازنيست كه از افراد غير ورزشي استفاده كنند، همين قدر كه انگيزه وعلم آن رشته ورزشي را داشته باشد، مي توان امكانات و پول هم جذب كند. 

* پس اعتقاد داريد سياسيون در ورزش حضور داشته باشند؟
خيلي كم، شخصا معتقدم سياست را اگر در ورزش دخالت بدهيم، براي ورزش سم مهلكي است. اصلا نبايد در ورزش نگاه سياسي داشته باشيم. چون واقعا يكي ازفلسفه هاي برگزاري المپيك اينست كه مي گويد به دور ازهر رنگ ونژادي وقومي دورهم باشند. يعني اصلا نگاه سياسي نداشته باشند. اين را ما بايد به سرتاسركشورتعميمش بدهيم. بايد حتي المقدور ازسياست در جاهاي ديگري استفاده كنيم. مثلا ما مي توانيم سياسي ها را بياوريم درهيات رئيسه فدراسيونها ويا هيات مديره باشگاهها استفاده كنيم. وقت كمتري بگذارند و امكانات بياورند.  

* بحث دوشغله بودن معاونين كه توسط آقاي علي آبادي مطرح شد. اين بحث در سازمان است يا فدراسيونها را شامل مي شود؟
ظاهرا آقاي علي آبادي خودشان نظرشان اينست كه مرحله اول درسازمان باشد. البته موضوع درشوراي معاونين هم كه مطرح شد، من نظرخودم را گفتم. من درحقيقت با اين وضع مخالفم. گفتم كه بايد فدراسيونها را به دودسته تقسيم كنند: فدراسيونهايي كه واقعا نيازاست رئيس فدراسيون و كل كادراجرايي دبير ونايب رئيس همه تمام وقت باشند. مثل فوتبال، واليبال، بسكتبال، شنا، ژيمناستيك، كشتي، دووميداني و... يكسري فدراسيونهايي است كه نيازنيست رئيسش تمام وقت باشد، يعني اگرما بخواهيم بگوئيم رئيس فدراسيون تمام وقت باشد، درحقيقت خودمان را گول زديم، يعني كاري نيست كه انجام بدهند، ولي بدنه اش بايد تمام وقت باشد. من فكرمي كنم اگر اينكاركارشناسي بشود، طرح خوبي است. حالا اينكه مي توانند تعميمش بدهند به تمام فدراسيونها بعيد مي دانم. چون دو سه دوره مطرح شده، ولي تا به حال عملي نشده است وفعلا درسطح سازمان انجام مي شود.

* چرا برخي معاونان در سازمان تربيت بدني فدراسيون را برماندن در سازمان ترجيح دادند؟ آيا كاركردن با علي آبادي مشكل است؟ يا اينكه رئيس سازمان تربيت بدني تعامل لازم را ندارد؟
نه من فكرمي كنم بخاطر بحث انگيزه وعلاقه اي بود كه به فدراسيون داشتند. چون فدراسيون يك حسنش اين است كه افكارعمومي و ناظران مي توانند بيايند به عملكرد مديرنمره بدهند كه اين مدير مديرقوي هست يا نه؟ ولي درستاد نه. در ستاد يك رئيسي هست كه شما همه زيرمجموعه هستيد، هرچقدرهم كارت خوب باشد، نمود عيني ندارد. فكرمي كنم بيشتر مديران يكي بخاطرعلاقه است و يكي اينكه خودش مي داند كه چطوربرنامه ريزي كند وچه تصميمهايي براي فدراسيون بگيرد.

* در زمان آقاي مهرعليزاده چند رئيس فدراسيون عوض شد؟ 
فكرنكنم به بيست نفر درطول 4 سال رسيده باشد.

* اين تعويضها بخاطر عملكرد بود يا دلايل خاصي داشت؟
البته هركدام دلايلي خاصي داشت. اما اكثرا بخاطر نوع عملكردشان تعويض شدند. سازمان يك ارزيابي عملكرد داشت كه نشان مي داد كه عملكرد اين مديران چگونه بوده است؟ حتي در اين ارزيابي مشخص شد كه با آمدن افراد جديد، مديران قبلي حتي اگرعملكردشان ضعيف نبوده يك حالت ايستايي داشتند. يعني حفظ شرايط ومقتضيات فعلي بوده ونتوانستند كارخاصي انجام بدهند.

* اما اين حساسيت در زمان آقاي مهرعليزاده بيشتر بر روي فدراسيون فوتبال بود؟
فدراسيون فوتبال واقعا قضيه اش فرق مي كرد. درجريان تغيير رئيس فدراسيون فوتبال من خودم واقعا موافق بودم كه با استعفاي آقاي صفايي فراهاني موافقت شود، عليرغم اينكه با بركناري آقاي خادم بطوركامل مخالف بودم. دليلش هم اين بود كه يك فضايي برمطبوعات ورزشي وسياسي حاكم بود كه اكثرا مخالف حضور آقاي صفايي فراهاني بودند و ازطرفي ديگرخود آقاي صفايي فراهاني تمايلي براي ماندن نداشت و بهترين تصميم منطقي اين بود كسي كه خودش انگيزه كارندارد، فرد جديدي بيايد وخوشبختانه آقاي دادكان هم نايب رئيس فدراسيون بود وهم تحصيل كرده ورزش بود، جايگزين شدند.

* اما همان رسانه هاي منتقد از صفايي فراهاني بعنوان يك مديرموفق ياد مي كنند؟
من خيلي به دلايل اين تغييرنگرش كارندارم، اما در آن موقع تيم ازصعود به جام جهاني بازمانده بود و رسانه ها ازعملكرد فدراسيون وقت خيلي راضي نبودند. براي همين آقاي صفايي استعفاء داد ومهرعليزاده نيز با آن موافقت كرد، ولي شكي نيست كه مهندس صفايي فراهاني مديرموفقي بوده است.

* يكي از بركناري هاي سوال برانگيز دوره مديريت آقاي مهرعليزاده بركناري آقاي خادم از فدراسيون كشتي بود واين مسئله وقتي بيشتر نمود پيدا كرد كه عملكردش در مجلس نشان داد كه چه مديريت قوي دارد؟ ضمن اينكه در كشتي نيز بد عمل نكرد و كارنامه موفقي داشت؟
شايد الان كه سمتي ندارم بهترنظرم را بگويم. واقعا موردي كه اصلا من درجريانش نبودم، بحث آقاي خادم بود. فقط به من گفتند كه آقاي طالقاني سرپرست شده و اعلام كنيد. من همانجا مخالفت كردم، چون خادم هم انگيزه داشت وهم جوان بود. حال چه انگيزه اي باعث شد كه اين تعويض انجام بشود، نمي دانم. شايد خواست خدا بود كه ايشان به مجلس برود و درآنجا منشا خدمت براي ورزش باشد.

* برداشتن آقاي سادات رضاعي در فدراسيون ژيمناستيك چگونه بود؟ اين درحالي بود كه مجمع عمومي دوبار به ايشان راي دادند؟
نه اينگونه نبود. بار اول كه عوض شد، ديگر مجمع به وي راي نداد. ضمن اينكه با تغيير اساسنامه فدراسيونها اين مشكل سازمان حل شد. قبلا در ورزش مشكل اين بود كه سازمان تربيت بدني پاسخگوي ورزش بود، ولي نمي توانست از زيرمجموعه خود سوال كند، اما اكنون با تغييراتي كه در اساسنامه فدراسيونها ايجاد شده است، اين حق سازمان است كه رئيس ضعيف را عوض كند، خوشبختانه عملكرد ژيمناستيك نسبت به قبل خيلي بهتر شده است.    

* اما وضعيت مديريت ژيمناستيك هنوزهم نامشخص است؟
بايد سازمان هرچه سريعتر تكليف رياست آنرا روشن كند، زمان مديريت آقاي اسدي براي ژيمناستيك 360هزار دلار فقط لوازم وارد كرديم. خب اين زرنگي او بود، مديربا انگيزه اي بود وعملكرد خوبي داشت. اما فرصت مطالعاتي پيش آمد وبه خارج ازكشور رفت.

* در ابتداي ورودتان به سازمان تربيت بدني تغييراتي را در روابط عمومي و نحوه كارش ايجاد كرديد؟ عملكرد چهارساله خودتان و كارهاييكه فكر مي كنيد هنوز انجام نشده را درچي مي بينيد؟ 
حقيقتش روابط عمومي قبلا روابط عمومي نبود، يعني يك جايي بود كه كساني كه قبلا انگيزه كار نداشتند، مي آمدند آنجا، سالانه دو اطلاعيه براي مناسبتهاي روز 22 بهمن و روزقدس صادرمي شد وهيچ خبري نبود. وقتي من آمدم دو اداره كل روابط عمومي  و اموربين الملل را ادغام كردم. اين دو اداره تقريبا 58 نفرنيرو داشت. در اولين قدم آنجا را تخصصي كرديم. يعني ازنيروهاي موجود درسازمان استفاده كرديم وتعدادي نيز ازخارج سازمان به اين مجموعه تزريق كرديم. مثلا مسئول ارتباط با رسانه ها، مسئول ارتباط با شهرستانها رامشخص كرديم.

كاش كسي بود كه از روابط عمومي شهرستانها سوال مي كرد. به همه آنها دراين چهارسال بها داده شد، چه ازنظر امكانات هم اينكه هرسال يك ارزيابي عملكرد داشتيم كه براساس شاخصهاي مشخص عملكرد آنها راارزيابي مي كرديم. فكرمي كنم كه ارزيابي آخري هم درچند روز آينده مشخص بشود. مثلا به مديران كل نامه محرمانه مي زديم كه ازنظرما صلاح نيست اين روابط عمومي باشد و يا ازنظرما صلاح براين است كه فلان روابط عمومي تقويت بشود. روابط عمومي استانها را فعال كرديم وحتي تشويق كرديم، براي اولين بار مديران موفق روابط عمومي را به سفرهاي خارجي فرستاديم.

در رابطه با رسانه ها نيزخيلي فعاليت كرديم. اوايل فدراسيونها خيلي پاسخگو نبودند، ما آمديم مطالبي كه در روزنامه ها چاپ مي شد، به فدراسيونها منعكس مي كرديم و ازآنها جواب مي خواستيم. بعدها ديديم كه فدراسيونها به حساسيت موضوع پي بردند، ديگرما پيغام نمي داديم وخودشان جواب مي دادند. ولي مهمترين مورد، خود ديدگاه آقاي مهرعليزاده نسبت به رسانه ها بود و واقعا به روابط عمومي بعنوان مغزمتفكر ومشاور امين نگاه مي كرد و يك حسن ديگر اين بود كه براي اولين بار درسازمان تربيت بدني در دوره آقاي مهرعليزاده سيستم سخنگويي راه افتاد كه اين وظيفه نيزبه روابط عمومي واگذارشد ومن كارها را انجام دادم. فكرمي كنم در روابط عمومي سازمان تربيت بدني خيلي كارشده است. ولي كاري كه انجام شده مثلا از20- توانستيم كارها را به 10 برسانيم. ولي بازهم كارهاي زيادي هست كه بايد انجام شود، مشكلش روابط عمومي هم كمبود بودجه است. سازمان بودجه اي براي روابط عمومي ندارد. عليرغم اينكه در روابط عمومي هاي ديگر، بودجه هاي ميلياردي دارند، بودجه اينجا 40 ميليون تومان است و كه تازه ما پارسال 15 ميليون تومان هم صرفه جويي كرديم.

* تخصيص اين بودجه برعهده سازمان مديريت است ويا اينكه در اختيارات رئيس سازمان است؟
بايد سازمان تربيت بدني پيشنهادش را بدهد وسپس سازمان مديريت بودجه را اختصاص دهد. منتهي واقعا دومشكل اساسي و در واقع نقاط آسيب پذير ورزش كشورما را يكي بحث فرهنگي و ديگري اصل اطلاع رساني تشكيل مي دهد كه بايد به اين دوتوجه ويژه اي بشود وخدايي نكرده مثل قضيه بازي ايران وكره شمالي نشود كه ما كه داراي فرهنگ اصيل هستيم، بخاطر يك ترقه در ايران تماشاچي هاي ما محروم باشند. مشكل اينجاست كه دراين زمينه ها كار زيادي نشده است. بايد كارشود وهرچقدرهم بايستيم و نگاه كنيم هيچ ثمري براي ورزش نخواهد داشت.

* چرا شما باتوجه به ارتباط نزديكتان با آقاي مهرعليزاده تلاشي براي افزايش بودجه روابط عمومي نكرديد؟ 
چرا بالاخره گرفتيم. ما آخرش توانستيم درنهايت 40 ميليون تومان بگيريم. يعني ازصفر رسيديم به چهل.

* درطرح جامع ورزش اين بودجه ديده شده است؟
درطرح جامع كه نه، ولي بحث اين بود كه هركاري كه مي خواهد درسطح سازمان انجام بشود، براي خود آن كار و يا آن طرح بودجه روابط عمومي جداگانه درنظر بگيرند. مثل بحث صندوق اعتباري كه بغيراز اين 40 ميليون تومان رديف بودجه جدا برايش درنظر گرفته شد. 

* انتخاب مسئولان روابط عمومي فدراسيونها با پيشنهاد شما بود يا هيچ دخالتي نداشتيد؟
خير فدراسيونها كاملا از لحاظ مديريتي مستقلند، بنابراين خودشان تصميم مي گرفتند.

* تاچه حد به اظهارنظر اخير مهندس هاشمي طبا درباره اينكه فدراسيونها نهادهاي مستقل غيردولتي هستند، اعتقاد داريد؟
البته غيردولتي هستند، ولي بودجه شان را ازسازمان تربيت بدني مي گيرند و رئيس سازمان تربيت بدني بايد پاسخگوي ورزش كشور باشد.

پس بحث دخالت رئيس سازمان تربيت بدني در امور فدراسيونها چيست؟ 
بخاطراينكه: 1- ازلحاظ قانون به ايشان اين اجازه را داده كه بتواند رئيس فدراسيون را عزل ونصب كند. 2- مسئول ورزش كشور رئيس سازمان است. يعني اول رئيس جمهوركه رئيس شوراي عالي ورزش كشور است، تفويض اختيار مي كند به رئيس سازمان تربيت بدني كه اونيزبايد پاسخگو باشد. در دوره هاي قبل بخاطرداريم بعضي ازفدراسيونها حرف مسوولان سازمان را گوش نمي كردند و مسوولان سازمان ازطريق روزنامه ها انتقاد مي كردند، اما كاري نمي توانستند پيش ببرند. اتفاقا اين بحث  نظارت بر امور فدراسيونها بد نيست.

* با اين تفاسير پس بايد فدراسيون فوتبال را كه از نظرمالي مستقل است، خصوصي تلقي كنيم؟
فدراسيون فوتبال هنوز هم ازسازمان تربيت بدني بودجه مي گيرد.

* اگر فدراسيون نخواهد ازسازمان تربيت بدني بودجه بگيرد؟ 
خب، الان قانون اينگونه است ونمي شود دريك مورد خاص مغاير با قانون عمل كرد. ضمن اينكه رئيس تمامي مجامع عمومي فدراسيونها رئيس سازمان تربيت بدني است. قانون اين حق را به وي مي دهد كه هرموقع صلاح دانست بتواند عزل ونصب كند.

* اين حق عزل ونصب واصلاح قانون قبلي به نفع رئيس سازمان تربيت بدني در زمان كدام رئيس سازمان انجام شد؟
در زمان آقاي مهندس مهرعليزاده درهيات دولت مطرح شد و درآنجا به تصويب رسيد.

* فكر نمي كنيد كه با اين طرح حق اعضاي مجمع عمومي ناديده گرفته مي شود؟ 
مجمع هم كه بدش نمي آيد. هدف اعضاي مجمع اين است كه رشته هاي ورزشي رشد كنند. بعيد مي دانم كه يك رئيس فدراسيون كه خيلي عملكردش خوب باشد را رئيس سازمان او را عوض كند، ولي برعكس اين قضيه صادق است. مثلا اگر يك رئيس فدراسيون خيلي ضعيف باشد واعضاي مجمع نيز با او هماهنگ باشند و پول هم از سازمان بگيرد، چكارمي كنيد؟ اگر اعتراض كنيد رئيس فدراسيون مي گويد من انتخابي مجمع هستم واصلا به سازمان پاسخگو نيست. اما الان رئيس فدراسيون منتخب مجمع است و بايد به اعضاي مجمع و رئيس سازمان بعنوان رئيس مجمع پاسخگو باشد. با اين تفاوت كه حالا رئيس مجمع حق عزل ونصب نيز دارد. اتفاقا الان رئيس فدراسيون مي داند كه از دوكانال مدام تحت نظارت است وسعي مي كند كه عملكردش را بالا ببرد. بنظرمن هرچه مكانيزمهاي نظارتي بيشتر باشد، به بهبود عملكرد مجموعه كمك مي كند.                       

* پس مي شود اين موضوع را به چگونگي انتخاب رئيس سازمان نيز تعميمش دهيم؟ 
بعيد مي دانم كه اين دو موضوع باهم قابل مقايسه باشد. چون رئيس سازمان عضوي ازهيات دولت ومعاون رئيس جمهوراست. پس قاعدتا رئيس جمهور بايد حكمش رابزند.

* برخي منتقدين معتقد بودند كه آقاي مهرعليزاده بدنه سازمان را خيلي گسترده كرد؟ حتي آقاي مايلي كهن درجايي گفته بود كه ايشان با تراكتور مدرن سازمان را شخم زدند. دراينباره چه نظري داريد؟
اتفاقا من مي خواهم بگويم از نظر مديريتي اين يك حسن محسوب مي شود. بايد بگويم زمين سازمان را شخم زده و براي كشت فراهم كرده است. اين كه كار بدي نيست وخيلي هم خوب است. ضمن اينكه سازمان تربيت بدني گسترده هم نشد، چون اصلا سازمان مديريت وبرنامه اجازه آن را نمي دهد. اتفاقا كوچكتر ومستقل تر هم شده است. اين موضوع در طرح جامع ورزش ديده شده است. مثلا ورزش قهرماني ويا ورزش همگاني بصورت سازماني مستقل مي شوند كه بتوانند خودشان تصميم گيري كنند. اگر اين طرح كامل اجرا شود فكر نمي كنم كل مجموعه ستادي ورزش به 30 نفر هم برسند وتقريبا مثل كشورهاي ديگرمي شود. ولي درعين حال ورزش قهرماني و يا ورزش همگاني براي خودشان داراي سيستم مستقل مي شوند، داراي سازمان مي شوند، ولي ستاد كوچك مي شود.   

* يكي از مشكلات فعلي سازمان تربيت بدني رسيدگي به وضعيت دوباشگاه استقلال وپرسپوليس است. عليرغم اينكه گفته مي شد سهام دوتيم وارد بورس مي شود، عملا اين اتفاق نيافتاد؟ 
واقعا پرسپوليس واستقلال مشكلشان اينست كه ازيك طرف زيرمجموعه سازمان تربيت بدني هستند و ازطرف ديگر رديف بودجه اي ندارند و استقلال وپرسپوليس مثل شترمرغ هستند. آقاي مهرعليزاده هم خيلي كار كرد تا اين دوتيم وارد بخش خصوصي شده و دربورس حضورپيدا كنند كه حالا پرسپوليس يكسري مسائل حقوقي داشت. نهايت آخرش مشخص شد، عليرغم اينكه بعضي ها مي گويند بايد سود و زيان داشته باشد و يا بايد سود دهي داشته باشد، اصلا اينطوري نبود بدون مقدمه دربورس حضوريابد. بلكه بايد به سازمان خصوصي سازي مي رفت و دراين سازمان ابتدا مراحل اداريش را طي مي كرد. بعد درمرحله اول ازطريق چاپ آگهي 65 درصد سهام واگذارشده و پس ازاينكه به سود دهي رسيد، وارد بورس مي شود و قراربود كه شهريورماه ازطريق سازمان خصوصي سازي آگهي مزايده زده شود كه تغييرات دولت مانع كارشد و حالا نمي دانم درچه وضعي است، ولي تنها راه نجات پرسپوليس و استقلال واگذاري آنها است.

يعني اينكه واقعا سهام به طرفداران واگذارشود و اززيرمجموعه سازمان خارج شود وديگر دولت متصدي آن نباشد. يكي هم در بحث مديريت آن است كه بايد ازمديران توانمند استفاده كنند. ضمن اينكه ازمديران جوان نيز در زيرمجموعه باشگاه استفاده كنند، تا درحقيقت براي آينده مديران كارآزموده و متخصص پرورش يابند.

* شنيديم برخي اعضاي هيات مديره مديريت پرسپوليس را به شما پيشنهاد داده بودند  چرا قبول نكرديد؟ آيا برنامه اي هم داشتيد؟
هيات مديره پرسپوليس به بنده لطف داشتند، ولي پرسپوليس به افرادي خيلي باتجربه تر و كارآزموده تر ازمن نياز داشت وگفتم بايد به سراغ افراد با تجربه برويد ومن در پذيرفتن مسووليتها وسواس زيادي به خرج مي دهم وتمام جوانب را درنظرمي گيرم، اما اگر مسووليتي را پذيرفتم با تمام توان كارمي كنم وبه اعتماد مافوقم خيانت نمي كنم.

* يعني مديريت پرسپوليس ازمديريت فدراسيون گلف سخت تر است؟ 
خيلي سخت تر است. گلف طرفداران خاص خودش را دارد. شما فكركنيد دركل كشور ما 60 ميليون يا پرسپوليسي هستند يا استقلالي. با يك اشتباه مديريتي ضربه بزرگي به اين تيم زده مي شود و درشرايط فعلي نيز همه تيمها قوي شده اند. قبلا فقط پرسپوليس و استقلال قهرمان مي شدند و اختلاف امتيازاتشان هم با بقيه خيلي زياد بود. اما الان واقعا اينگونه نيست و رقابت بين تيمها خيلي نزديك به هم است. براي همين اين باشگاهها به مديري باتجربه نياز دارند ومديران با تجربه ورزشي هم كم نيستند.

* درحال حاضر هيات مديره جديد پرسپوليس راي به مديرعاملي محمد حسن انصاري فرد داده است. بنظر شما اين انتخاب صحيح است؟
انتخاب  انصاري فرد چند حسن دارد؛ اول اينكه خودش ورزشي است واز مديران با اخلاق ورزش كشورمان به حساب مي آيد و نكته ديگر اينكه وي با استفاده از پيشكوتان ونظرات مشورتي وتوانايي هيات مديره مي تواند پرسپوليس را به روزهاي اوج خود بازگرداند و فوتبال باشگاهها براي تقويت بايد ازمديران باتجربه اي همچون مهندس مصطفوي و مهندس عابديني استفاده كند.

* مهرعليزاده چه رقم بودجه اي را براي تيمهاي پرسپوليس واستقلال درنظر گرفته بود؟
پارسال حدود دوميليارد و دويست يا سيصد ميليون تومان بود.

* پس اين سروصداها كه بعد ازهر بازي بلند ميشد كه سازمان پولي پرداخت نكرده چيست؟
يك مشكل اصلي و اساسي ورزش كشورمان مسئله جذب بودجه است. همه مسوولين ما مي گويند كه نگاه ما به ورزش نگاهي سرمايه گذاري است، ونگاه هزينه اي نيست. ولي هنوز بودجه ورزش قهرماني كه 13 ميليارد تومان است، در رديف بودجه جاري قرارمي گيرد، يعني هنوز نگاه هزينه اي به ورزش حاكم است. متاسفانه مردم هم اشتباه مي كنند، يعني اگر اعلام مي شوئد كه بودجه ورزش 400 ميليارد تومان اضافه شده است، انتظار دارند كه من كه رئيس فدراسيون گلف هستم، اگر پارسال بازيكنان تيم ملي را دوسفر خارجي مي فرستادم ، امسال 4 تا سفر بفرستم. اين اصلا بودجه قهرماني نيست. بودجه قهرماني ورزش ده ميليارد تومان است، آنهم با 12 هزارهيات ورزشي. 12هزارهيات ورزشي سراسركشور يعني شما اگر تقسيم كنيد ببينيد چقدر مي شود؟ بعضي ازهياتهاي شهرستانها حتي پول چايي شان نمي شود. از ورزش چه انتظاري دارند؟

الان دربرخي كشورهاي همجوارمان بودجه يك فدراسيونشان، ازكل بودجه ورزش ما بيشتر است. الان سرانه ورزش ما را نگاه كنيد: درصورتي كه متوسط سرانه ورزشي حداقل حداقل بايد براي هر نفر20هزارتومان باشد. يعني 20 هزارتومان براي 70 ميليون نفر بايد بشود 1400 ميليارد تومان. اما الان چقدر است؟

واقعا با اين بودجه ها نمي توان ورزش را اداره كرد. با اين بودجه ها انتظار مدال آوري اشتباه است. همين مدالهايي را هم كه در برخي رشته ها كسب مي كنيم بخشي مربوط به حمايت اسپانسرهاي مالي است ويكسري از اين ورزشكارها نيز پديده اند.
همين قضيه بودجه 400 ميليارد توماني كه امسال دادند، اگر اين 400 ميليارد را چهارسال ديگرهم بصورت مرتب پرداخت كنند، تازه سرانه ورزشي ما مي شود يك متر، اين درحاليست كه استاندارد جهاني 5/2 متراست. تازه اگر اين بودجه هرسال اينطور اضافه شود، ما تازه پنج سال ديگر به اندازه يك پنجم سرانه ورزش كشورهاي پيشرفته نزديك مي شويم. اينجوري نمي شود كه از آنطرف بودجه زندانها را دوبرابر مي كنند كه ما مجرم داشته باشيم، بروند زندان، ويا بودجه واردات دارو را چند برابر مي كنند كه طرف مريض بشود و برود دارو بخرد. بعنوان مثال همين فدراسيون گلف. بودجه فدراسيون گلف را اگر با بودجه فدراسيون گلف كشورهاي ديگر مقايسه كنيد ، مي بينيد كه اصلا با بودجه ورزش ما قابل مقايسه نيست. يك زمين گلف بخواهيم بسازيم 800 تا يك ميليارد تومان بودجه نياز دارد. كل بودجه فدراسيون گلف 15ميليون تومان است.

* بنظرشما چه روشي بايد در پيش گرفته شود؟
يك راه ديگر هم هست. براي اينكه ورزش را توسعه بدهند، بخصوص اكنون كه سياست دولت جديد مبني برهمگاني كردن ورزش است. يك راه ديگر نيز اينست كه بيايند سياستهاي دولت قبلي را تغيير بدهند. قبلا واگذاري اماكن ورزشي به بخش خصوصي بود، اما الان اين برنامه را لغو كنند. البته نظر آقاي علي آبادي هم همين است و دارند اين مسئله را پيگيري مي كنند. سازمان بيايد اماكن ورزشي را رايگان و يا با اجاره اي كم به هياتها وفدراسيونها اجاره بدهد. مثلا اگرمن زمين گلف گرفتم و درآمد دوبرابري داشتم، يعني اجاره كم دادم و درآمد ساليانه ام دو، سه برابرشد، آن درآمد را صرف توسعه ورزش گلف نمايم. ولي يك بخش خصوصي وقتي درآمدش دو؛ سه برابرشد، اين درآمد را مي ريزد درجيب خودش. بنظرمن اگر اينكار را انجام بدهند، خوب است.

* دراين مدت انتقادات بسياري ازآقاي مهرعليزاده درباره عملكرد شركت توسعه وتجهيز اماكن ورزشي شد، بنظر مي رسيد اين شركت حرف شنوي از رئيس سازمان تربيت بدني نداشت و خودمختار عمل مي كرد؟ 
نه اينگونه نبود، قراربود فدراسيونها ساعات مورد نيازشان را ارائه كنند وشركت تجهيز نيز مي گفت ساعات مورد نياز آنها را دراختيارشان قرارمي دهم. منتهي اختلاف اساسي همين است. فدراسيونها وهياتها مي گويند كه سالن يا مكانهاي ورزشي بايد كاملا براي آنها باشد. ولي قبلا اين اجازه را به آنها نمي دادند. قبلا مي گفتند كه شما بايد طبق قانون آگهي مزايده چاپ كنيد و هركس كه بيشتر مي خرد، به او واگذار كنيد. اما سياست دولت فرق مي كرد. الان سياست دولت آقاي احمدي نژاد اين است كه به ورزش را همگاني توجه كنيم. براي همگاني كردن ورزش هم بايد اول زيرساختها را بسازند، يعني دربحث ساخت وساز بايد خيلي فعال شد، بعد هم در اين بحثها. الان رئيس سازمان راحت مي تواند بگويد كه اين قانون لغو شود وتمام اماكن ورزشي به هياتهاي ورزشي و فدراسيونها بطور رايگان يا با اجاره كم داده مي شود. اينكار انجام شد، ديگراصلا نيازي نيست كه بخواهند مزايده بگذارد، ولي آن موقع مزايده مي گذاشتند و مثلا شما مي رفتيد و بيشتر ازفدراسيون پرداخت مي كرديد ومي گرفتيد. قانون هم نمي توانست بگويد نه بايد بدهيد به فدراسيون.  

* در مدت چهارسال حضور در سازمان تربيت بدني بحراني ترين روزهايي كه پشت سر گذاشتيد ، چه روزهايي بود؟ 
نه به آنصورت بحراني نداشتيم. فقط زمان باخت در مقابل اردن به سازمان فشار زيادي وارد شد، چون درتهران يك برصفر باختيم. آقاي مهرعليزاده دكتر دادكان و برانكو رادعوت كرد ومن هم بودم. بهشون گفت: كه وحيد هاشميان، خداداد عزيزي وفريدون زندي را بياوريد. اولش قبول نمي كردند، اما آقاي مهرعليزاده اعتقاد داشت چون آنها درتهران موفق به شكست ما شده اند، ازنظر رواني ازما جلوترند وخلاصه آنها هم پذيرفتند. بعد ازآن هم مهرعليزاده حتي در آتن و در ايام بازيهاي المپيك با آقاي كفاشيان و دادكان درتماس بود وپيگيري مي كرد. خوشبختانه اين قضيه با خير وخوشي تمام شد واتفاقا اين دوبازيكن ( وحيد هاشميان وخداداد عزيزي ) باعث شدند كه ما اردن را ببريم. اتفاقا اين جواب آن سوال شماست كه اگرنظارت باشد، مي تواند جوابگو باشد. اگر رئيس فدراسيون احساس مي كرد به رئيس سازمان مي تواند پاسخگو نباشد، مي توانست قبول نكند.

ورزش حسنش اين است كه در ورزش رسانه ها بهترين اهرم هستند. هم مي توانند فرصت باشند وهم تهديد، ولي ما دراين چهارسال با نگاه فرصت به آنها نگاه كرديم و خيلي هم ازشان استفاده كرديم ومشاورين ما بودند وحتي در برنامه هاي كلان سازمان تربيت بدني خيلي كمكمان كردند.

کد خبر 260808

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha