به گزارش گروه دين و انديشه "مهر" دكتر غلامرضا اعواني، رئيس مؤسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران، در همايش بين المللي طبيعت در هنر شرق مفهوم طبيعت را يك مفهوم محوري در حكمت و فلسفه سنت گرايان دانست و گفت : در قرنهاي گذشته و پيش از دوره رنسانس و انقلاب صنعتي، انسان سنتي، يعني انساني كه هنوز از خداي خود بيگانه نبود به عالم طبيعت به عنوان مظهر و خاستگاه جمال الهي مي نگريست و مفهوم طبيعت نيز گونه اي حقيقي بود.
وي افزود: در آن انديشه ها انسان به عالم طبيعت به عنوان صحنه تجلي جمال و جلال الهي نظر مي كرد و وجود خود را نيز از طبيعت و از آفريننده آن جدا نمي دانست.
دكتر اعواني تأكيد كرد: در نظر چنين انساني جهان طبيعت برگي از درخت معرفت كردگار بود و نشاني از عظمت و خلاقيتي الهي. اين انسان سنتي حفظ حرمت طبيعت را به مثابه بخشي از فريضه ديني و اخلاقي خود بسيار جدي مي گرفت و تجاوز به حرمت طبيعت را در حقيقت در حكم طغيان و سر كشي دربرابر خداوند مي دانست.
رئيس مؤسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران در ادامه به تبيين هستي و چيستي هنر از ديدگاه سنت گرايان اشاره كرد و گفت : سنت گرايان مسئله هنر را جزو لاينفك حيات بشري مي دانند. اما متأسفانه هنر از طبيعت و دين بسيار فاصله گرفته و تبديل به يك مفهوم انتزاعي شده است . به قول بوركهارت اگر مي خواهيد اسلام را بشناسيد بناهاي تاريخي و هنري اسلام براي شناخت كافي است . هنر معنوي جنبه تزئيني ندارد و هنر در مدرنيسم امروزه جنبه نمايشي دارد . ديگر آن كه زيبايي امري الهي است و خداوند زيباست و همه چيز را زيبا آفريده است.
دكتر اعواني زندگي سنتي در طبيعت را ادامه همان سنت الهي دانست و خاطر نشان كرد : هنر همه جاي زندگي را احاطه كرده است و هنر سنتي با تمام اركانش مبادي الهي را به انسان نمايان مي سازد. هنر تجلي بيروني كمال است و جمال و كمال در جهان امروز فراموش شده است. در جهان امروز هنر از صناعت دور است و در تمدن جديد صناعت مظهر زشتي پيدا كرده است، ارتباط حقيقت و هنر در بيان هنر سنتي آمده است.
وي افزود: بنابراين با فضيلت در ارتباط است و اين در گفتار افلاطون مشهود است، علم سنتي نيز با معناي تحقق در ارتباط است و هنرمند قديم به واسطه علم متحقق است كه به بطن حقيقت پي مي برد، تحقق با حق اليقين هماهنگ است و به واسطه اين تحقق آن را در خارج به وجود مي آورد.
استاد فلسفه دانشگاه شهيد بهشتي افزود: به جهت سنت و فرهنگ معنوي كه در ايران قبل از اسلام بوده و پس از اسلام نيز گسترش پيدا كرده هنرمندان در پرتو وحي، اشياء را به نور الهي مي ديدند. سنت جاويدان و معنوي كه در ايران وجود داشته پس از اسلام با خود وجود و هستي يكي شده است. در وجود شناسي هنر ما بايد دقتمان را به ارتباط هنر و معنويت معطوف كنيم. چرا كه هنرمند ادامه دهنده كمال وجود است. وجود با علم و معنا آميخته شده و وجود بدون معنا امكان ندارد. حكماي گذشته سخت به اين موضوع توجه داشته اند اما بشر جديد از اين معناي هستي دور شده است.
نظر شما