انتفاضه حركت توده هاي سنگ به دست فلسطيني است توده هاي كه اعم از پير و جوان و زن و مرد در برابر سربازان تا بن دندان مسلح اسراييلي ايستادگي مي كنند تا پيام مظلوميت و اشغال سرزمين خويش را به جهانيان برسانند.
در تاريخ يك قرن گذشته فلسطين چندين انتفاضه وقيام مردمي رخ داده است از اين ميان قيامهاي 1921، 1933، 1936 همگي كوتاه بودند و خيلي زود توسط استعمارگران انگليسي سركوب گرديدند، اما در سال 1987 انتفاضه بزرگ موسوم به "انتفاضه اول"رخ داد.
1- شروع انتفاضه
در اين خيزش عمومي، حوادث مهمي اتفاق افتاده است كه هر يك در شروع انتفاضه مردمي دخيل بودند:
در شب ششم اكتبر 1987، در كوي «الشجيعه» در جنوب شهر غزه، بين نيروهاي اسرائيلي و گروهي از مجاهدان فلسطيني درگيري پيش ميآيد. صبح روز بعد با حضور خبرنگاران در محل حادثه، رژيم صهيونيستي اثري از درگيري برجاي نگذاشته بود، امّا بعد از مدتي جريان فاش گرديد كه در اين حادثه چهار مبارز فلسطيني به شهادت رسيدهاند.
روز هشتم اكتبر، تمام شهرهاي نوار غزه شاهد راهپيمايي مردم خشمگين بود. تا غروب اين روز تعداد مجروحين به 30 تن رسيد و دهها نفر نيز بازداشت شدند.
پس از اين درگيري، پليس بيتالمقدس اعلام كرد كه به گروهي يهودي موسوم به «پاسداران جبل هيكل» اجازه داده است تا در حرم شريف قدس، مراسم ديني خود را برگزار كنند. اين خبر، صبح جمعه نهم اكتبر 1987 تمام مردم شهر قدس را برانگيخت تا براي دفاع از حريم بيتالمقدّس و جلوگيري از آلوده شدن آن بوسيله دشمنان بپاخيزند.
در روز موعود، مقاومت فلسطينيها براي جلوگيري از ورود اين گروه به حرم شريف قدس، به زخميشدن دهها مسلمان ختم شد و گروه پاسداران هيكل از محل درگيري گريختند.
با اين حال قدس آرام نگرفت ودر آن روزها نوار غزه، نابلس، رامالله، و الخليل يكپارچه آشوب بود.
در 12 اكتبر با شهادت مادر 35 سالهاي كه دبير يكي از مدارس رامالله بود و نيز با زخمي شدن دهها نفر ديگر، نبرد ميان مردم بيدفاع و نيروهاي اسرائيلي شدت يافت.
از طرفي با ورود «جرج شولتز» وزير امور خارجه وقت آمريكا به سرزمينهاي اشغالي، تظاهرات اعتراض آميز فلسطينيها در نوار غزه و كرانه باختري ادامه يافت و...
فرمانده نظامي منطقه جنوب ارتش اسرائيل نيز درپي اين اتفاقات، در روز 16 نوامبر حكم اخراج «شيخ عبدالعزيز عوده» رهبر معنوي «جهاد اسلامي» را صادر كرد. در پي انتشار اين خبر سراسر مناطق جباليا، غزه، خان يونس، بلاطه، دهيشه و جنين مملو از تظاهرات و اعتراضات گرديد. در ادامه اين نا آراميها «گروه جهاد اسلامي» در شب 22 نوامبر عمليات شهادتطلبانهاي را در شمال «تلآويو» اجرا كرد كه منجر به هلاكت عدهاي از سربازان اسرائيلي شد.
همچنين در شب 25 نوامبر نيز چريكهاي فلسطيني جبهه خلق، توسط هواپيماي بادباني (كايت) به شهرك يهودينشين «الخاصّه» حمله بردند كه باعث كشتهشدن 6 تن از سربازان اسرائيلي شد.
همه اين رويدادها زمينه ساز قيامي شد كه پس از هشتم دسامبر 1987 با تصادف عمدي يك خودروي ارتش اسرائيل با 4 تن از كارگران فلسطيني، شعلهور گرديده و بزرگترين و گستردهترين خيزش فلسطينيان پس از سال 1967 را رقم زد.
2) علل ظهور انتفاضه
اگر چه بررسي همه علل و عوامل انتفاضه مردم فلسطين نياز به گذشت زمان بيشتري دارد، اما چند عامل مهم بروز انتفاضه را ميتوان بدينگونه فهرست كرد:
1-2) تأثير انقلاب اسلامي ايران بر مردم فلسطين:
يكي از دلايل اصلي شروع انتفاضه نگاه ملت فلسطين در تحولات بيروني در منطقه و انقلاب اسلامي ايران بود كه دراينباره رهبر سازمان جهاد اسلامي فلسطين، شهيد دكتر فتحي شقاقي توضيحات جامعي دارد:
"هيچ چيز به اندازه انقلاب امام خميني(ره) نتوانست ملت فلسطين را به هيجان آورد و احساسات آنها را برانگيزد و اميد را در دلهايشان زنده كند. با پيروزي انقلاب اسلامي ، ما به خود آمديم و دريافتيم كه آمريكا و اسرائيل نيز قابل شكست هستند. ما فهميديم كه با الهام از دين اسلام ميتوانيم معجزه كنيم".
2-2) نااميدي مردم از رهبران خود:
از ديگر عوامل مهم شروع انتفاضه نااميدي و ياس ملت فلسطين از رهبران خود بود.
سازمان آزاديبخش فلسطين(ساف)كه در مسير مبارزات مردمي تا دوران كسب هويت، به عنوان رهبر و نقطه اتكاء مردم فلسطين بخصوص ساكنان مناطق اشغالي تلقي ميشد، در درون خود دچار تحولات بسيار زيادي شد و از يك سازمان مبارز و مدافع حقوق فلسطينيها به سازماني تبديل گشت كه براي كسب اولين و سادهترين و پيش پاافتادهترين حقوق مردم فلسطين هيچگونه توانايي از خود نميتواند بروز دهد.
به تعبير «ابواياد» از رهبران سابق ساف: "... صريحاً بگويم ورود فتح به سازمان آزاديبخش فلسطين در سال 1968، خصلت انقلابي آن را كاهش داد. جنبش ما دچار بوروكراسي شده است. رزمندگي خود را از دست داده و به جاي آن احترام و ابهت به دست آورده است و از ترس اينكه مبادا از جانب سياستمداران، متهم به تروريسم، تندروي و ماجراجويي شود، براي اثبات ميانهروي، نرمش و آشتيپذيري خود در هر قدم شتاب كرد، غافل از آنكه رسالت عمدهاش اساساً اين نيست..."
3-2) سياستهاي سركوبگرانه اسرائيل:
اقدامات وحشيانه حاكمان اسرائيلي و همچنين عناصر و گروههاي نژادپرست و افراطي صهيونيست نسبت به اهالي و مردم فلسطيني، از جمله قتل، شكنجه، غارت، تخريب منازل، بازداشتهاي گسترده دستهجمعي، حبسهاي طولاني و توهين به مقدسات، كاسه صبر فلسطينيها را لبريز نمود تا اينكه باعث شد آنها در مقابل تجاوزات و زورگوييهاي رژيم صهيونيستي ايستادگي نمايند و منطقي ترين پاسخ به چنين سياستهائي آغاز قيامي مردمي به دور از دخالت سستم دولتي بود.
4-2) نااميدي تودههاي فلسطيني از دولتهاي حامي:
يكي از دلايل مهم آغاز انتفاضه تقويت اين حس در مردم فلسطين بود كه انتظار هرگونه كمكي از بيرون بويژه در قالب دولتهاي عربي كه تا آن زمان آنها انتظار آن را داشتند عبث و بيهوده است.
كشورهاي عربي پس از شكستهاي سهمگين از ارتش اسرائيل، روحيه خود را از دست دادند و در مقابل فلسطينيها بيشتر به شعار تكيه كردند تا عمل.
به تعبير ابواياد:
"... تمام انقلابهايي كه در فلسطين شكل گرفتهاند در پايتختهاي عربي دفن شدهاند. دولتهاي عربي نسبت به فلسطينيها علاقه افلاطوني ابراز داشتند، وعده و وعيد فراوان دادند، اما اقدام واقعي و عملي هيچ... . با مشاهده اين بيتوجهي آشكار رژيمهاي عربي به اوضاع فلاكتبار فلسطينيان، آخرين اميدها از حمايتها و كمكهاي دولتهاي عربي و كارساز بودن انديشه ناسيوناليسم عربي قطع شد و انديشه اتكا به اسلام و حركت از درون كه با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران به نحو موفقيتآميزي تجربه شده بود، قوت گرفت...".
3) ويژگيهاي انتفاضه
1-3) اسلامي بودن:
يكي از مهمترين ويژگيهاي انتفاضه فلسطين نسيبت به حركتهاي مشابه پيشين خمير مايه اسلامي آن بود.
«منير شفيق»؛ تئوريسين انقلاب فلسطين در اين مورد ميگويد:" ...مسئله فلسطين همان مسئله اسلام است و اين امر منافاتي با وطنپرستي و عربيت ندارد و چون مسئله فلسطين در اساس و جوهرش مسئلهاي اسلامي است، بايد بر همين اساس معالجه و بر اين اساس حل و فصل شود ..."
2-3) حضور مردم در متن انتفاضه:
نقش مردمي در بسياري از قيامها تاريخي يكي از مهمترين عامل موفقيت اين حركتها بوده است و انتفاضه ملت فلسطين نيز از اين قاعده مستثني نبود.
در اين حركت مردم در متن انتفاضه قرار داشتند و گرچه دولتمردان سعي داشتند در برخي از برهه ها از اين مسئله- به درست يا به غلط - به عنوان برگي چانه زني در فرايند گفتگوها سود ببرند اما به عنوان ابزاري در دست رهبران فلسطيني نبودند و شايد به جرات بتوان اين را گفت كه در برخي اوقات اينم حركت انتفاضه بود كه راهبرد گفتگوها را تعيين مي كرد تا اينكه ورود به مذاكرات بتواند چنين خواسته اي را بر آن تحميل كند.
3-3) نوع مبارزه:
يكي ديگر از ويژگيهاي اين قيام نوع منحصر به فرد بودن اين قيام بود كه بلحاظ ابزار و شيوه با قيامهاي پيشين در داخل وخارج بسيار متفاوت بود.
مبارزات فلسطيني همواره متكي به عملياتهاي چريكي و سلاح و سازمان بوده است، اما اين بار زنان و كودكان فلسطيني به همراه جوانان اين مرز و بوم با سلاحي نامتعارف - بلحاظ شيوه هاي مدرن جنگ- سنگ در برابر گلوله به مبارزه با اشغالگران خانه ها و سرزمين خود پرداختند.
4-3) شهادتطلبي:
شهادتطلبي و از جان گذشتگي، يكي ديگر از خصوصياتي بود كه در قيام نخستين انتفاضه جايگاهي ويژه بخود گرفت.
اين خصوصيت كه اوج آن در عمليات استشهادي بويژه در سوي زنان و دختران فلسطيني متجلي گرديد سبب آن شد تا دولت عبري بر اين باور برسد كه ملت فلسطين خطوط قرمزي را بين خود و مقامات مذاكره كننده ترسيم مي كنند و درصورت عبور اين مقامات از اين خطوط آن را نخواهند پذيرفت.
5-3) خودجوش و مستقل بودن:
از ديگر ويژگيهاي اين دوران نسبت به حركتهاي قبلي فلسطينيها، خودجوش و مستقل بودن آن است.
جنبش فلسطين در برخورد به بنبست در همه خطوط و راهها، سرانجام به اين نتيجه رسيد كه اسلام راهحل اين مسئله است. راهي كه فلسفههاي سياسي نتوانستند بپويند و غالباً به شكست، تسليم و سازش كشيده شدند. امروز در اسلام جستجو ميشود و اين راه همان ايده بازگشت به خويشتن است.
6-3) آگاهي:
مردم فلسطين با "آگاهي و معرفت" براي كسب حقوق از دست رفتهشان با يكديگر متحد شدند و در صحنه مبارزه حضوري فعال دارند چنين آگاهي با گذشت زمان نيز فزوني پيدا كرد و در انتفاضه بعدي و حركت هاي ديگر اين ملت تداعي پيدا كرد و به اوج خود رسيد.
ركود انتفاضه و صعود سازش:
با آغاز انتفاضة فلسطين در سال 1987، فلسطينيان بعد از چهل سال در موضع تهاجم و اسرائيل در موضع تدافع قرار گرفت و چنين بعدي سبب گرديد تا اين تفكر در برخي طيف ها ايجاد شود كه موضع تدافعي اتخاذ شده از سوي دولت اسرائيل را مي توان در روند گفتگوها شاهد بود و در نتيجه آن مي توان از طريق گفتگوها به برخي از مطالبات ملت فلسطين جامعه عمل پوشاند.
در پي انتفاضه همچنين امنيت داخلي اسرائيل به شدت به خطر افتاد و همين امر ضرورت طرح حل مسئله فلسطين را براي اسرائيل مطرح ساخت.
در اين بين ساف با توجه به برگ برندهاي كه به دست آورد، سوار بر امواج حوادث شد و از انتفاضه به عنوان برگي در مذاكرات صلح با اسرائيل استفاده كرد.
يك سال بعد از انتفاضه، ساف در نوزدهمين اجلاس ملي فلسطين در الجزاير، تأسيس كشور فلسطيني در كنار اسرائيل را تصويب كرد و قطعنامههاي 242و338 كه موجوديت اسرائيل را به رسميت ميشناخت و از فلسطينيان به عنوان آوارگان عرب سخن ميگفت، مورد قبول قرار داد.
به هر رو برگزاري اجلاس الجزاير و تصميمات آن اولين ضربه را بر وحدت فلسطينيان در مبارزه مردمي وارد آورد. مدتي بعد طرح گفتگوهاي سياسي صلح و موافقت ساف و كشورهاي عربي با شركت در آن، عامل ديگري در جدايي و اختلاف گروههاي فلسطيني شركتكننده در انتفاضه شد.
در آستانه امضاي پيمان غزه ـ اريحا، كه منجر به خاموش شدن انتفاضه گرديد، اسحاق رابين بار ديگر به گسترش موج اسلامگرايي در سرزمينهاي اشغالي فلسطين اعتراف كرد و در پاسخ به پرسشهاي چند تن از اعضاي كميسيون دفاع اسرائيل، تأكيد كرد كه نفوذ گروههاي اسلامي در سرزمينهاي اشغالي، هر روز گسترش بيشتري مييابد و اين براي اسرائيل خطرناك خواهد بود.
رابين گفت: "طرفداران فلسطيني (امام) خميني ميكوشند تا جناههاي معتدل جنبش فتح را از صحنه مبارزه خارج سازند."
«نيوزويك» در تفسيري كه پس از امضاي پيمان غزه ـ اريحا داشت، چنين نوشت: رابين يك اسب جنگي پير است، او ژنرالي است كه در سال 1967 اسرائيل را به پيروزي رساند. او در زمان تصدي امور وزارت دفاع كشور نيز كسي بود كه از سركوب فلسطينيها به منظور حفظ نظم در سرزمينهاي اشغالي طرفداري ميكرد. اكنون وي هدف خويش را صرفاً بدان جهت روي صلح با ساف متمركز نموده است كه جلوي خطر بزرگتر ناشي از بنيادگرايان را بگيرد.
پس از امضاي پيمان غزه ـ اريحا نيز، روزنامه آمريكايي «كريستين ساينس مانيتور» نوشت:" اگر به خاطر مسلمانان راديكال نبود، صلح بين ساف و اسرائيل هرگز به وقوع نميپيوست." اين روزنامه ميافزايد: "از شگفتيهاي قضيه اين است كه طرفين معاهده يعني اسحاق رابين و ياسر عرفات، هر دو از ترس يك دشمن مشترك كه همان اسلام سياسي راديكال ميباشد، مجبور به امضاي قرارداد صلح شدند."
به اعتقاد «جرج حبش»، پيشنهاد اسرائيل براي خارج كردن نيروهايش از نوار غزه صرفاً بدين خاطر بود كه انتفاضه در آنجا ابتكار عمل را در دست گرفته بود و ميزان تلفات اشغالگران همواره بيشتر ميشد و آنها دريافتند كه نميتوانند « آهن داغ »ي چون نوار غزه را براي هميشه در دست خود نگاه دارند.
از طرفي خطر اسلامگرايي به گونهاي براي مقامهاي صهيونيستي و به تبع آن براي مقامهاي آمريكايي مخاطره آفرين بود كه بناگزير حاضر شدند به برخي از مواضعي كه طي سالها از آنها اجتناب ميكردند، روي آورند. از جمله اين مواضع، مذاكره و نزديكي با سازمان آزاديبخش فلسطين بود.
نظر شما