به گزارش خبرگزاري مهر، درآن روزها ما به دنبال يافتن راهكار و دستيابي به يك مكانيزم جديد براي صدور فرهنگ و انقلاب وانديشه هاي ديني در جهان بوديم كه جهانيان وقتي ازنوع نگاه حضرت امام (ره) به مفهوم صدور انقلاب آگاه شدند و دانستند كه اين صدورنه نظامي ، بلكه فرهنگي است ، پيش از اينكه ما براي تحقق اهداف مورد نظرقدمي برداريم و يا طرحي و برنامه اي را طراحي كنيم ، آنها با دو برنامه نظامي و فرهنگي به فكر مقابله افتادند و پيش ازاينكه ما آغاز كنيم ، آنها تهاجم گسترده نظامي و فرهنگي خود را آغاز كردند .
حال كه سالها از آن روزها مي گذرد ، بسياري از ايده ها و انديشه ها تغيير يافته و كمتر كسي به موضوع صدورارزشهاي معنوي و فرهنگي انقلاب و گسترش اسلام در جهان به اندازه ضرورت افزايش صادرات غيرنفتي و يا علت وانگيزه افزايش قيمت خيار و گوجه فرنگي فكرمي كند.
اينكه عده اي به فكرصادرات كالاهاي خود باشند و مجلس و دولت هم وزيراني را ماموربررسي موضوع كنند ، كار بدي نيست اما اي كاش كساني هم دردولت و مجلس به اين فكر بودند كه چرا هنر، فرهنگ ، تمدن و انديشه هاي ديني ما درجهان اين همه مهجورند ؟ چرا ما ايرانيان را با تروريست ها همسنگ مي دانند ؟ چرا انديشه هاي متعالي ديني ما در جهان شناخته نشده است ؟ چرا انديشمندان ما ، كتابهاي ما ، ادبيات و هنر و دين ما درداخل مرزهايمان محصورند ؟ ما براي شناساندن ادبيات و هنرمان چه كرده ايم ؟ كدام سازمان و ارگان دولتي را متولي انجام اين امورنموده ايم ؟
به عقيده يك نويسنده و تحليلگرادبي كه براي نخستين بار تحليل خود را در اختيارمهر قرار داده است ، حدود بيست سال پيش بودند كساني كه پيرامون اين مسائل فكر كردند. وزارت امورخارجه مان با ايجاد بخش فرهنگي قدمهايي برداشت،سازمان تبليغات اسلامي دربخش بين المللي وارد عمل شد ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي با معاونت امور بين الملل اش گامهايي برداشت و با تاسيس موسسه انتشارات بين المللي الهدي تلاش كرد تا با بهره گيري ازفرهنگ مكتوب ، گامهايي براي تحقق اهداف فرهنگي مان درجهان برداشته شود .
اما سالها گذشت و اين تجربه به دست آمد كه با ناهماهنگي بين اين ارگانها كاربه سرانجام مطلوب نرسيده و نخواهد رسيد . لذا همه نهادها وارگانهاي دست اندركارامورفرهنگي درخارج ازكشور، دركنارهم قرارگرفتند وچنين شد كه سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي به وجود آمد . بيش از ده سال نيز ازاين همگرايي و فعاليت اين سازمان گذشت . آيا مي توانيم ادعا كنيم كه ما حتي به نيمي ازاهداف فرهنگي مان در خارج از كشور دست يافته ايم ؟ آيا به اندازه نيمي از دغدغه اي كه ما براي عملكرد صادراتمان در حوزه هاي اقتصادي داريم ، در حوزه فرهنگ هم داشته ايم ؟
جواب اين سوال را بايد در نقد عملكرد اين سازمان يافت و ما قصد ورود به اين مبحث را نداريم ، اما نقد فعاليتهاي انتشارات بين المللي الهدي كه مسئول صدور فرهنگ مكتوب ماست ، نقد تنها يك بخش ازاين سازمان است كه ما را به سوي رسيدن به جواب كلي تر، هدايت مي كند .
الهدي و اهداف آن :
موسسه انتشارات بين المللي الهدي درسال 1363 با هدف معرفي وگسترش فرهنگ، هنر ، ادبيات ، تاريخ و تمدن ، دين و فلسفه و ارزشهاي انقلاب اسلامي ايران تاسيس شد . رويكرد جهاني اين موسسه نشر و توزيع كتب و اقلام فرهنگي ايران ، ايجاد ارتباط با مراكز فرهنگي همسو ، ايجاد نمايندگي به عنوان پايگاه اصلي فعاليت ها مي باشد.
از ديگراهداف مكتوب اين موسسه مي توان به زمينه سازي وايجاد فرصتهاي مناسب به منظورهمكاري با ناشران معتبر داخلي و خارجي ، ارايه خدمات نشربه مولفان و ناشران خارجي ، حضور در نمايشگاه هاي منطقه اي و بين المللي كتاب درسراسر جهان ، تاليف و ترجمه و چاپ كتب ايراني به زبانهاي زنده دنيا، ايجاد مراكز فروش كتاب و كالاهاي فرهنگي در ايران و ... اشاره كرد .
طي ده سال كه سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي متولي اداره " الهدي " گرديد ، گرفتار چنان سوء مديريتي شد كه نمايندگيهاي الهدي در خارج ازكشور يكي پس ازديگري تعطيل و ازده نمايندگي به سه نمايندگي رسيد و اين سازمان موفق شد فقط درافغانستان يك دفترنمايندگي تاسيس كند . |
به نظرمي رسد ادامه اين فعاليت و گسترش نمايندگي الهدي درساير كشورها ، به ويژه كشورهاي عربي و مسلمان منطقه جهان ، مي تواند ما را به اهداف فرهنگي مان در خارج ازكشورنزديك كند و تاكيدات مكررمقام معظم رهبري درخصوص لزوم گسترش و نشر فرهنگ اسلامي در جهان ، تحقق پذيرد .
موسسه الهدي دردهه اول فعاليت خود موفق به چاپ بيش از400 جلد كتاب با ارزش به زبانهاي زنده دنيا گرديده است. شركت در نمايشگاه هاي كتاب درجهان ، تعامل با ناشران خارجي ، انعقاد قراردادهاي فروش و تاسيس فروشگاه هاي كتاب و اقلام فرهنگي ايران درده كشورجهان قدمهاي بزرگي بود كه صعود الهدي را دركمتر ازيك دهه ممكن ساخت و نمايندگيهاي الهدي دركشورها ي مذكوربه عنوان پايگاه فرهنگي ايران، يك واقعيت انكارناپذير و باعث افتخار و مباهات ايرانيان گرديد .
الهدي و مديريت جديد :
درسال 1374 با تاسيس سازمان فرهنگ وارتباطات اسلامي ، موسسه الهدي نيزاز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي منفك و به اين سازمان پيوست و مجموعه مديريت ده ساله آن با همه توان و تجربه از ادامه فعاليت بازماند .
انتقال الهدي به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي را بايد توقف صعود و آغاز سقوط آن دانست . واقعيت امر اين است كه طي ده سال كه سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي متولي اداره " الهدي" گرديد ، گرفتارچنان سوء مديريتي شد كه نمايندگيهاي الهدي در خارج ازكشور يكي پس ازديگري تعطيل و ازده نمايندگي به سه نمايندگي رسيد و اين سازمان موفق شد فقط درافغانستان يك دفترنمايندگي تاسيس كند .
دفترهاي موجود نيز نه تنها ديناري بازدهي اقتصادي ندارند ، بلكه ساليانه هزاران دلار بيت المال را صرف اجاره مكان و حقوق پرسنل و غيره مي كنند !
تعطيل دفترنمايندگي هاي الهدي كه هريك سفيران فرهنگي ايران درآن كشورها بودند ، نه تنها تعطيلي گسترش فرهنگ ايراني و اسلامي محسوب مي شود، بلكه سبب شد تا گروههاي اپوزيسيون با استفاده ازاين خلاء، اقدام به تاسيس مراكزفرهنگي خصوصي و كتابفروشي دراقصي نقاط جهان نمايند .
سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي ، طي ده سالي كه متولي الهدي بود هشت مدير عامل يكي پس از ديگري به كارگمارده و از كاربركناركرده است . موسسه اي كه طي ده سال يك مدير عامل را به خود ديده بود و به صعود مي اندييشيد ، دردوره ده ساله دوم هشت مديرعامل را شاهد بوده است ، مدير عاملهايي كه اغلب يك سال مي آمدند و بعد به عنوان رايزن فرهنگي اعزام شدند .
به راستي چرا؟ و مشكل كجاست ؟ آيا اعتبارات مالي الهدي درده ساله دوم كم شده بود ؟ قطعا جواب اين سوال منفي است . نه تنها اعتبارات افزايش يافته بود ، بلكه به لحاظ نيرو و امكانات نيزمشكلي وجود نداشت .
به عقيده يك نويسنده و تحليلگرادبي كه براي نخستين بارتحليل خود را دراختيارمهر قرارداده است ، تنها عامل سقوط الهدي را بايد درسوء مديريت كلان آن وسكوت دست اندركاران ومديران فرهنگي كشور دربرابراين واپس روي داشت.هيچ يك از هشت مديرعاملي كه ازسوي سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي منصوب شده بودند ازچهره هاي فعال ، مدير و شناخته شده فرهنگي جامعه نبوده اند و حتي برخي از آنها با مقوله كتاب و نشر كه يك امر تخصصي است ، از اساس بيگانه و ناآشنا بودند ! مگرمي شود يك موسسه انتشاراتي و بين المللي را به دست افراد غيرمتخصص سپرد ؟ آن هم درجهان پيچيده امروز!
كدام يك از ما حاضريم فرزند بيماران را به دست كسي بسپاريم كه حتي اصول اوليه پزشكي را هم نمي داند ؟ حال چگونه است كه فرهنگ يك ملت به دست افراد نا وارد و ناكارآمد سپرده مي شود؟
خوب است مديريت كلان سازمان مذكورازپيچيدگيهاي بازارنشركه يك بازار تخصصي ، علمي و صنعتي است ، آگاهي بيشتري را كسب كند ، كسي كه علم و تخصص و تجربه كارانتشاراتي را ندارد و حاضرهم نباشد ازكارشناسان و نيروهاي متخصص اين صنعت بهره مند شود به راحتي قادر است از يك صعود افتخارآميز ، يك سقوط مهلك بسازد .
* مصطفي ابراهيمي
نظر شما