به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر"، حقوق بشر در كرامت و ارزشهاي والاي انساني ريشه دارد. مقابله با ظلم و ستم به نوعي از ويژگيهاي ذاتي بشر به حساب مي آيد. اين ويژگي در گذشته بيشتر جنبه فردي داشته است و فقط پيامبران با تعاليم مذهبي و الهي خود و آزاد مردان با فداكاريهاي خود در اين مسير گام بر مي داشتند. با گذشت قرنها و ساليان متمادي و ورود به عصر جديد، انسان به يك رشد و توسعه اي دست يافت كه اين امر با اينكه بيشتر علمي و اقتصادي بود اما باعث ارتباط بيشتر انسانها شد و يك نوع حس مشترك و تبار انساني را به وجود آورد؛ اينكه انسانها در كل جهان يك خانواده هستند و اين خود باعث همدلي و همنوايي آگاهانه تري در ميان انسانها نسبت به ظلمها و ستيزها شده است.
با گسترش سازمانهاي بين المللي و حقوق بين الملل، تلاشهاي بشردوستانه منجر به شكل گيري شبكه گسترده اي از نظارتهاي رسمي و غير رسمي در وادي حقوق بشر در سطح بين الملل شده اند. گرچه اين امر خود وجهي دوگونه دارد؛ يعني هم به عنوان پديده اي مثبت در جهت جلوگيري از ظلم و ستم حكومتهاي فاسد و مطلقه و هم به عنوان ابزاري سياسي براي فشار بر دولتهاي مخالف از سوي قدرتهاي بزرگ و هژمو ن مطرح است.
اما در صحنه داخلي، گسترش حاكميت مردم باعث افول اقتدار ظالمان و همچنين وسيع شدن دايره آزاديهاي عمومي و اساسي مردم شده است به طوري كه توقعات اجتماعي مردم در صدر سياستهاي دولتها قرار مي گيرد و همچنين حاكمان به دست مردم انتخاب مي شوند و آنها نمي توانند به صورت جدا از مردم در برج عاج قدرت و با اقتدار ظالمانه خويش حكومت كنند.
به گزارش "مهر"، در جامعه آزادي و حقوق مردم بايد به گونه اي باشد كه در عين حفظ حقوق فردي، مخل نظام گروهي در سطوح مختلف ديني، اجتماعي و فرهنگي، سياسي، اقتصادي و غيره نشود. اين امر در سطح بين الملل هم با توجه به ارتباط نزديك جوامع به هم صدق مي كند يعني اينكه سياست و منافع جوامع بايد به گونه اي باشد كه موجب اختلال در تعامل بين المللي نشود. اما نكته مهم در اين فرايند اين است كه وضعيت داخلي جوامع كه از سياستهاي دولتها تأثير مي پذيرند مي تواند عامل بحران در صحنه جهاني شود. اين خود ناشي از پيوستگي شديد جوامع و ملتها به هم است به نوعي كه يك جهان وطني به وجود آمده است، مرزها كم رنگ شده اند و افراد در ميان ملت خويش علاوه بر علايق ملي، نوعي علايق جهاني نيز دارند و همه چيز را به هم ارتباط مي دهند.
نظام بين المللي حقوق بشر با تمام مشكلات و نقضهايي كه دارد بايد به آن به عنوان يك واقعيت نگريسته شود. در اين نظام مانند ديگر عرصه هاي بين المللي ابتكار عمل با دولتها است. به عبارت ديگر، مجادلات حقوق بشر بيشتر تابع كيفيت روابط بين الملل و بازيهاي متداول بين دولتها و نظامهاي سياسي حاكم است. با اين همه نمي توان جريانها و نهادهاي مستقل از حكومتها را در اين زمينه انكار كرد. فعاليت بشردوستانه دولتها بيشتر متكي به شيوه هاي غير قضايي و زمينه ساز التزامات سياسي بوده است گرچه با توجه به ماهيت اسناد بين المللي حقوق بشر و غير الزامي بودن آنها، تاكنون هيچ نمونه اي از تصميم لازم الاجرا در اين زمينه وجود ندارد. بيشتر اقدامات در چارچوب سازمان ملل متحد و سازمانهاي تابع آن بوده اند اما در مورد جريانات مستقل از دولتها اولاً مي توان گفت كه اصولاً هيچ سازمان كاملاً مستقل از دولتها وجود ندارد. اما گروهها و سازمانهايي هستند چه در سطح ملي و چه در سطح بين المللي كه به خاطر آرمانهاي انساني به دستاوردهايي نائل شده اند. اقداماتي مانند مواضع حمايتي جمعيتهاي علمي و فرهنگي، اعطاي جوايز، اخطارهاي دانشمندان و اعلاميه هاي آشكار كننده و هشدار دهنده از تلاش گروههاي غير دولتي اند. اين اقدامات بيشتر جنبه اخلاقي دارند اما تأثير زيادي بر افكار عمومي مي گذارند.
همه تلاشهاي بشردوستانه باعث شكل گيري يك نوع جنبش در افكار عمومي جهاني شده است كه دولتها براي رهايي از فشار تبليغات منفي و جلب اعتماد بين المللي سعي كنند براي خود چهره طرفداري از حقوق بشر ايجاد كنند.
آنچه در مورد وضعيت حقوق بشر در جامعه جهاني مي شود گفت اين است كه پيشرفت علم و تكنولوژي تمركز ثروت در دست عده اي قليل، توزيع ناعادلانه منابع طبيعي و تضادهاي اجتماعي و همچنين تنوع مشكلات قضايي و نواقص و مشكلات در اين حوزه باعث شده اند كه آسيب پذيري حقوق بشر در خيلي از جوامع مشهود باشد.
آنچه در مورد ايران اسلامي مي شود گفت اين است كه اسلام به عنوان مبناي انديشه ها و سياست هاي حكومت بيشترين احترام و كرامت را به انسان نهاده است. در قرآن آمده است كه ما به انسان كرامت داده ايم و آن را برگزيده ايم .
نظر شما