هر دوي اين گروه كه شارون را به عنوان خائن به ارض موعود مي دانند، بيماري وي را به فال نيك گرفتند و خروج از غزه را مصيبتي براي اهل «عبور» (عبراني ها).
"پت رابرتسون" رهبر مسيحيان انجيلي كه نفوذي فوق العاده در بين اين گروه دارد و دوستي و صميميتي وصف ناپذير با تمام نخست وزيران سابق اسرائيل به ويژه ليكود داشته است ، اعلام كرد كه سكته مغزي شارون نخست وزير رژيم اسرائيل ناشي از خشم و غضب الهي است كه پس از خروج است كه غزه گرفتار آن شد.
پت رابرتسون
حال در اينجا اين نكته مطرح است كه چرا اين گروه به شارون لعن مي فرستند؟
آيا آنها از شارون صهيونيست تر هستند؟
پاسخي كه در قبال اين گروه مي توان ارائه داد اين است اين دو طيف مذهبي معمولاً قادر به تمييز «تاكتيك» اتخاذ شده از سوي سياستمداران و تصميم گيران سياسي، با« استراتژي » آنها نيستند.
طيف هاي ارتدوكس يهودي كه درداخل اسرائيل داراي قدرتي قابل ملاحظه هستند، از اينكه شارون نتوانست سرزمين به اصطلاح آنها "ارض موعود" را در تماميت ارض اسرائيل نگهدارد، وي را يك خائن به آرمان صهيونيسم تلقي مي كنند.
در همين زمان مسيحيان بنيادگرا هم كه بازگشت يهوديان به سرزمين مقدس و درپي آن ظهورجنگ نهايي بين خيروشر در دشت آرماگدون را مقدمه اي براي بازگشت عيسي مسيح مي دانند، اقدام شارون براي خروج از غزه را نوعي عمل منافي با آموزه هاي عهد عتيق و عهد جديد مي دانند كه بايد آن را لعن و نفرين نمود.
شارون پادشاه اسرائيل
ظاهراً شارون نيز داراي برخي از اين ادعاها بود، در جنگ 1973 كه وي موفق شد، نيروهاي مصر را دور بزند و بين آن ها شكافي ايجاد كند سربازان اسرائيلي بر روي تانكها جمله « شارون پادشاه اسرائيل» نوشتند.
پادشاه اسرائيل يكي از القاب مسيح مخلص يهود است؛ بدين معني كه وي اسرائيل را نجات داده و ملتش را به امنيت نهايي و ابدي رهنمون مي كند. همين عبارت در انتخابات سال 2001 نيز مورد استفاده قرار گرفت.
موفقيت خيالي كه معمولاً شكست را به دنبال دارد، شيوه مسيح دجال است كه ادعا مي كند، يهوديان را نجات مي دهد، اما اين امر در واقع آنان را به هلاكت خواهد انداخت؛ شارون نيز چنين شيوه اي داشت، اما آيا شارون واقعاً خود را نجات بخش مي داند يا اينكه از دجال بودن خود آگاهي دارد؟
به گزارش خبرگز اري "مهر" پس از آنكه در سال 1973 سربازان وي بر روي تانكش عبارت «پادشاه اسرائيل» را نوشتند سرش گيج رفت و تمايل داشت تصويرش درحالي كه سرش باندپيچي شده است، پخش شود ( باند همان هاله قداست نظامي است ) و شايع كرد كه تركش خورده است، اما اين امر جز دروغي بيش نبود؛ يك خبرنگار نظامي اسرائيلي تصريح كرد كه «پادشاه اسرائيل» هدف تركش واقع نشده، بلكه سرش به قسمتي از تانك برخورد كرده است؛ واقعاً چه نجات بخشي كه به شايعه و دروغ نيازمند است! و چه نجات بخشي كه براي بهبود وجهه تبليغاتي خود به متخصصان روابط عمومي نياز دارد!
يكي از پوسترهاي تبليغاتي، وي در انتخابات سال 2000 - كه به محبوبيت وي نيز منجر شد- در حاليكه نوههايش را در مزرعه در آغوش گرفته بود نشان مي داد . پس از پيروزي نيز در محل آرامگاه همسرش حضور يافت و سپس به سمت ديوار براق ـ در اصطلاح صهيونيستي « ديوار ندبه» ـ رفت تا در آنجا نماز بخواند ، اما يهوديان مي دانند كه پادشاه يهوديان شعائر ديني يهود را بهجاي نمي آورد ؛ وي روزهاي شنبه از شهرك ها بازديد مي كند و مانند اشراف زادگان حاكم اشكنازي فردي شديداً لائيك است.
اسرائيلي ها همچنان مي دانند كه نمازهاي شارون نيز شبيه باندهايي است كه به سرش بسته بود و مي دانند كه آنچه به سرش بسته است، هالههاي توراتي نيست ؛ بلكه باندهاي طبي است كه آن ها را بر روي زخمي كه از برخورد سر كوچكش ( كه مملو از افكار تروريستي است ) با برج آهنين تانك ايجاد شده بسته است .
انتخاب شارون نشان داد كه شهرك نشينان صهيونيست ـ كه به عدم امكان تحقق روياي صهيونيست پي برده اند ـ به مراحل پيشرفته نا اميدي و خشونت رسيدهاند ، لذا ژنرال نا اميدي اسرائيلي ها را بر عرش قدرت قرار دادند ، شايد وي نجات بخش معجزهآسايي باشد كه با يك ضربه به دردها و آلام آن ها پايان داده و آن ها را در خارج از دايره تاريخ و در داخل دايره قداست و الوهيت قرار دهد.
اين گروه ها در آن زمان نيز از درك اينكه شارون - با شخصيتي جيوه اي - يك فرد سياسي با صبغه نظامي صرف است، عاجز ماندند و امروز نيز بازهم مشكل گروه هاي اخير اين است از درك اينكه شارون بيمار در بستر همان شارون سال 1973 است عاجزند ؛ همچنين آن ها تمايلي به درك اينكه عقب نشيني شارون از غزه نه يك سياست بلكه تاكتيكي براي حركت به شرق(كرانه باختري بود) بود، ندارند.
آنها شايد متوجه اين موضوع باشند كه شارون نيز به سان آنان به خود اجازه عبور از خطوط قرمز صهيونيست ها مانند بازگشت آوارگان ، واگذاري بيت المقدس و تشكيل دولت فلسطيني به پايتختي اين شهر نمي دهد ولي ديدگاه هاي آنها كه مي توان آن را تعبير كلامي از عهد عتيق توصيف كرد، موجب شده است تا ذهن ما را به سمتي سوق دهد كه تصور كنيم اين نفرين ها عليه مردي است كه سران كاخ سفيد از وي به عنوان مرد صلح ياد كرده اند .
به گزارش مهر، شارون كسي بود كه قدرت سياسي خود را از درون بحران مي گرفت و حفظ وضع نه «جنگ و نه صلح» و ايجاد بحران(با ورود به حرم شريف در سال 2000) عواملي بودند كه به بقاي وي كمك كردند.
با اين حال امروز شارون را مي توان فردي توصيف كرد كه توانست تاكتيك خود را براي جهانيان به عنوان استراتژي بنماياند و عباراتي همچون شارون "پادشاه اسرائيل"، "شارون مرد صلح" و... كه تماماً با يكديگر در تناقض بود مؤيد اين ماجراست
نظر شما