به گزارش خبرگزاری مهر، عجیب است عالم دینی که ادعای «احیاء نوسازی دینی و فکری» را دارد، «انسان سازی دین» را راه ورود به «دینداری انسان» بداند و علاوه بر این منظورش از «انسان سازی دینی» را هم روشن نسازد. در صورتی که به نظر، دین با «فطرت انسانی» مخالفتی ندارد. بنابراین، بهتر بود بین «اسلام» و «دینداری» فرق گذاشته می شد. این بخشی از سخنانی بود که شیخ «احمد عموره»، دکتر «وجیه قانصو» و پدر «آنتوان ضو» در نشستی که به منظور بررسی کتاب «عقلانیت تکفیری- بررسی تفکر حذف کردن غیر از خود» برپا شده بود بیان کردند. این نشست به همت «موسسه شرعی اسلامی» ، «موسسه تفکر اسلامی معاصر» و مرکز فرهنگی «اسلامی» و با حضور علما، فرهنگیان و اصحاب رسانه برگزار شد.
جلسه با سخنان استاد «هانی عبدالله» آغاز شد. وی در بررسی مهمترین بخشهای کتاب گفت: شاید مشکل ما در جهان اسلام و در جهان عرب، این باشد که ما امتی تعارفی هستیم، با اینکه رسول اکرم (ص) می فرمایند: «اگر از باطنهای هم آگاه شوید، یکدیگر را دفن نخواهید کرد». امید است این نشست و گفت و گو آغازی باشد در گفت و گوی «اسلامی ـ اسلامی»، «اسلامی ـ مسیحی» و « انسانی ـ انسانی »
پدر آنتوان: هیچ کس حق ندارد دیگری را تکفیر کند
اما اولین کسی که به بررسی کتاب پرداخت، پدر «آنتوان ضو» ـ رییس «هیات اسقفی گفت و گوی اسلامی – مسیحی» بود. وی کتاب را نوعی «حجت» قلمداد کرد که از جامعه می خواهد از هر گونه تفکر «حذفی» دوری کند.
دکتر آنتوان در بخش دیگری از سخنانش به طور مفصل به متون اسلامی و مسیحی که به رحمت مهربانی و محبت تأکید دارند، اشاره کرد و نسبت به خطر فعالیتهای تکفیری – که چهره اسلام را زشت جلوه می دهد و اسلام هراسی را تقویت می کند هشدار داد. همچنین به نقش رسانه هایی که فعالیتهای تحریک آمیز دارند و فضایی را درست می کنند که افراد دست به انتحارات مذهبی بزنند، نیز اشاره داشت.
وی در ادامه، مسأله «تکفیر» را مسأله «تعصبات» و «منافع سیاسی» دانست که ریشه در طمع قدرت طلبی دارد.
وی همچنین بیان داشت: فعالیتهای تروریستی مسئولیت همه است و با زور و مقابله به مثل هم حل نمی شود بلکه راه حل آن گفت و گو بین تمام تمدنها، فرهنگها و دولتهاست تا تمدن کرامت، آزادی و صلح را در عصر «جهانی شدن» به ارمغان بیاورد.
پدر آنتوان به شکلی دقیق به احادیث نبوی و اسلامی اشاره کرد که تشویق به وحدت می کنند و از تفرقه بر حذر می دارند و پس از شرح آنها بیان داشت که دین اسلام دین بزرگی است که به رحمت و مهروزی تأکید دارد.
پدر آنتوان در ادامه به این نکته تأکید داشت که هیچ کس در اصل و ریشه کافر نیست. مگر کسانی که خداوند را انکار می کنند وگرنه هیچ کس، صلاحیت این را ندارد که دیگری را انکار کند، هر چقدر هم که با او اختلاف داشته باشد.
وی در پایان سخنانش به این نکته پرداخت که عمر مسأله شیعه، به اندازه عمر اسلام است. زیرا اهل بیت(ع) بخشی اساسی در امت اسلامی هستند و مسائل آنها مسأله اسلام است. بنابراین این حملاتی که در حال حاضر به شیعه می شود، حملات ظالمانه ای است.
وی در پایان به شیعیان توصیه کرد که با زبان صلح با دیگران روبه رو شوند و از مکتب اهل بیت(ع) ـ که مدافع وحدت و همبستگی مسلمانان بودند ـ جدا نشوند.
شیخ عموره: تکفیر، از علائم «مرض اختلاف» است
شیخ احمد عموره، عضو هیات «علمای مسلمان» در بررسی کتاب به این نکته پرداخت: این کتاب می تواند در «روش اداره کردن اختلافات در جامعه سیاسی»، منبع، منطق و راهنمای خوبی باشد.
وی در ادامه، تکفیر را مظهری از مظاهر جامعه سیاسی دانست که نشانگر افزایش شکاف اختلافات بین گروه های رقیب سیاسی است که تکفیر را امری الهی می دانند و به آن تکیه می کنند تا اعمال غیر انسانی و ویرانگری هایشان را با آن توجیه کنند.
ایشان در ادامه بیان داشت :«تکفیر، خودش مرض نیست، بلکه نشانگر مرض اختلاف است.»
جناب شیخ عموره، تمام علما را به احیاء نوسازی دینی و فکری و همچنین به انسان سازی دین ـ که مقدمه طبیعی دینداری انسان است ـ فراخواند و مدیریت مرحله گذار و عبور از «اسلام پنهان» به «اسلام ممکن» را نیز ضروری دانست و تأکید کرد که نیاز است به علمایی که در چارچوب قانون، دولت را از حالت نظارت خارج کنند و به اداره امور وارد سازند و از فرایند پیچیده تفویض خارج کنند و به وکالت دادن وارد سازند.
وی همچنین به نقش بخش حقوقی و گروه های خیر خواه اشاره داشت و بیان کرد که این افراد می توانند به وسیله فعالیتهای مختلف و با همکاری یکدیگر آگاه سازی و اعمال فشار کنند تا از اثرات اختلاف کاسته شود.
شیخ عموره در ادامه به تمجید از کتاب پرداخت و بیان داشت که این کتاب منبع خوبی به شمار می آید. زیرا با تسلط کامل از پس مطلب بر آمده است و به خوبی توانسته است با بحرانی که امت در حال حاضر گرفتار آن هستند همراهی کند.
شیخ عموره در پایان سخنانش، پیام هایی را خطاب به گروه های مهم جامعه ابراز داشت: اولین پیام خود را خطاب به طبقه حاکمان بیان داشت. وی خواستار آن شد که حاکمان، همراهی نهضت با سه گانه امنیت، حمایت و معرفت را به طور جدی دنبال کنند. با توجه به این معنی، زمانی که حضرت ابراهیم(ع) چگونگی اصالت رحمانیت خدا را مجسم ساخت، یک سوررئالیست بود.
مخاطب بعدی خود را طبقه عالمان قرار داد. در این زمینه نیز خواستار آن شد که علما رابطه بین دین و سیاست را بر اساس اصل تمایز بنا کنند و نه بر اساس اصل جدایی -به معنای حمایت سیاست با دین و حمایت دین از سیاست.
دکتر قانصو : تکفیر، نتیجه چالشهای مدرنیته است
آخرین سخنران این نشست، استاد فلسفه دانشگاه لبنان، دکتر وجیه قانصو بود. وی ضمن ستایش از کتاب، بیان داشتند که این کتاب از دروغی که تکفیریان به آن تکیه می کنند و آن را جزو اساسیات دین می دانند، پرده برداشته است و از آنجا که روش اسلامی و جدیدی را در فهم و طریقه تفکر پایه گذاری کرده است، عرصه را بر پدیده تکفیر تنگ می کند و زمینه را برای رابطه ایجابی و مثبت با ادیان دیگر فراهم می سازد.
دکتر قانصو، به عمق تاریخی پدیده تکفیر اشاره کرد که آغاز آن با خوارج و در زمان امام علی(ع) است و افزود: خوارج، جماعتی ضد فکر نبودند و دارای آگاهی دینی روشنی نیز بودند. اما پس از آنکه معاویه در جنگ صفین، خواستار حکمیت قرآن شد، دچار مشکل فکری شدند و به شدت در مسأله حق و باطل گرفتار بحران شدند و درک این مسأله ـ که به یک باره حقی وارد شده است و از آن اراده باطل می شود ـ در آن شرایط ممکن نبود و نتیجه این خطای فکری، انفجار پایگاه علی(ع) بود و نه انفجار پایگاه معاویه که این مسأله، تناقض عجیبی است.
دکتر قانصو در ادامه سخنانش، تکفیر را پدیده ای واقعی و اجتماعی دانست که مظهری از مظاهر شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی حال حاضر ماست که تمام این شرایط در ایجاد آن دخیل بوده اند و همچنین مشکلی ریشه ای و معضلی تمدنی قلمداد کرد که در حال عبور از مرزها است.
وی در بیان ریشه های تکفیر به مسائلی چون استبداد، شکست طرحهای توسعه محور، تبعیض نژادی، مهاجرت اجباری، احساس توطئه مداوم، احساس عدم امنیت، احساس انتقام جویی و...پرداخت.
اما اصلی ترین ریشه های تکفیر را دو چیز دانست:
اول ـ «چالش مدرنیته»؛ مدرنیته ریشه اش در قرن هجدهم میلادی است و نخبه محور بود و تا به امروز هم، اینگونه باقی مانده است. علاوه بر این مطالبه ای تاریخی ـ تمدنی است و نشانگر مرحله جدیدی از رفتار انسانی که در آن، هویت دینی، دیگر هویت اجتماع نیست. بلکه هویت خاصی در درون اجتماع است و این مسأله، مفهوم ارتداد و کفر را از موضوعیت می اندازد و دلیلش هم این است که در بین ما تفکری تقلیدی وجود دارد که مانع ورود مدرنیته به کارزار فکری ما می شود.
دوم ـ دینداری معاصر ماست که بی شک باید بین آن و اسلام فرق گذاشت. به این شکل که دینداری بحران زده ای که سخنش سلبی است و روشش طرد است و سبکش یقینی و وگماتیک، خودداری می کند از این که در مقابل بدیهیات و اصول ثابت آن، طرح سوال شود.
منبع: مجله الکترونیکی اخوت
نظر شما