از نگاه تحليلگر ادبي مهر، اين داستان كه با توصيف جنبه هاي شخصيتي راوي ( از منظر دوم شخص ) آغاز مي شود، خيلي زود به گره و واقعه اصلي پيوند مي خورد. درحالي كه راوي ، مشغول معرفي خصوصيت ها، عادت ها و ويژگي هاي زن و به نوعي ، بازگويي اينها به خود نويسنده است، از پيشنهاد ازدواج مردي ميان سال و صاحب فرزند به او خبر مي دهد. ناهيد پيشنهاد را مي پذيرد و وارد دوران تازه اي مي شود. شرايط زندگي ، فضاي پيرامون و موقعيتي كه سابق بر اين ، براي كار نويسندگي داشت، كم كم تحت تاثير زندگي زناشويي و قواعد كانون تازه شكل گرفته خانواده قرار مي گيرد .
آغاز اين دگرگوني كه نه سرمنشا تحول و نه افتادن به ورطه سقوط ، كه صرفا مسيري تازه ، در جريان زندگي اوست، بازگشاينده تناقض هاي اجتماعي و تضادهاي فكري و رواني اين قشر ( نويسندگان ) با ساير اقشار است.
او كه تا ميان سالگي ، تنها و خارج از عرف رايج زنان عادي جامعه - به دليل تنها بودن از يك سو و نويسنده و روشن فكر بودن از سوي ديگر - مي زيسته ، درمي يابد كه هر چه زودتر مي بايست از عادت ها و كليشه هاي شخصي خود در گذرد و با شرايط جديد تطابق پيدا كند. درحالي كه حوصله بچه داري و رسيدگي به كسي " غير" از خود را هنوز در خود احساس نمي كند، ناراحتي ها و واكنش هاي رواني طبيعي كودك را كه از داشتن مادر ، خانه و شرايطي تازه ، سرچشمه مي گيرد، آزار دهنده و غير قابل تحمل مي پندارد و همچنان خود را در موضع انفعال ، ناداني و ناتواني از درك فضاي جديد نشان مي دهد.
به گزارش مهر ، از آنجايي كه " ناهيد" ، رفتارهاي " پرستو" را نامتعارف و غير معمول تصور مي كند، با آوردن يك روانشناس ، مي كوشد او را معالجه و درمان نمايد. " ناهيد " در گسترش روابط و مناسبات زنانه و خانوادگي خود، بر آن است كه زواياي گنگ و ناشناخته و نادانسته هاي ذهن خود را دست خوش اصلاح و تغيير قرار دهد تا از وراي دستيابي به اين " تغيير"، تعريف صحيح را از رفتار متعارف و سره از ناسره بازشناسد . به عنوان نمونه، زماني كه پاي توصيف هاي " خانم آشتياني " مي نشيند، با برداشت ها و تلقي هاي تازه اي مواجه مي شود:
" ... صحبت هايي كه در آن جلسه مطرح شد همه دلالت بر كوتاهي هاي خانم آشتياني داشت كه بيش از همه خودش از آنها حرف زد و مدام گفت : " ...مي دانم اشتباه از من بوده" و سر سه طبقه اش را به علامت نفي تكان داد و البته به طلاق راضي نبود. يعني دليلي وجود نداشت كه بخواهد از مردي چنين نازنين كه نه معتاد بود و نه نفقه دادنش لنگي داشت و نه مفقودالاثر بود جدا شود. مردي كه تازه مثل قالب مردها دست بزن هم نداشت..."
او به تدريج ، پدر و دختر وارد شده به زندگي خود را ، شوهر و فرزند به حساب مي آورد و از دل بي اعتمادي ها، تناقض ها و سختي ها، منافذ و راه حل هاي و يژه اي براي بهبود شرايط مي يابد. گرچه لحظه هايي از داستان ، نيش و كنايه هايي عليه قواعد جامعه مرد سالار و مملو از هنجارهاي مردانه به شمار مي رود، اما لحن طنز آلود و همچنين چگونگي ورود "ناهيد" به محيطي خاص از اجتماع ( خانواده ) باعث مي شود كه كوچكترين شائبه اي مبني بر وجود دغدغه هاي مرد ستيز و فمنيستي در خواننده پديد نيايد و او را تا انتها با اثري شبه روان كاوانه اجتماعي همراه سازد.
زن روشنفكر و نويسنده داستان - كه كمتر مواضع اعتقادي و منش روشنفكري اش را بروز مي دهد- تنها كاري كه در طول داستان نمي كند، نويسندگي و نوشتن است.
او صرفا داراي اطلاق " نويسندگي " است كه از پيش از شروع داستان، آن را حمل مي كند و بلافاصله بعد از پاي گذاردن به روايت ، موقعيتي متفاوت را تجربه مي كند.
او به تدريج شيفتگي خود را به بچه دار شدن و صاحب فرزندي از خود بودن بروز مي دهد و چيزي نمي گذرد كه تصور و روياي مادر بودن را در حال وقوع مي بيند. " ناهيد " باردار مي شود و اين امر ، نقطه تحولي ديگر در سير تكوين و تكميل ابعاد گوناگون زندگي اش محسوب مي شود. بارداري او و سرو كله زدن با " پرستو" ، موجب مي شود كه براي مدتي از كار شبانه روزي شوهر غافل شود و وقتي به خود مي آيد كه او را به جرم اختلاس به دادگاه احضار كرده اند. مرد دو هفته به زندان مي افتد ، اما با رفع سوء تفاهم ها آزاد مي شود. حال " پرستو" است كه در نبود پدر ، دچار بيماري رواني و افسردگي روحي شده است.
از نگاه تحليلگر ادبي مهر ، زباني كه طاهره علوي براي رمان خود برگزيده، زباني عاميانه ، داراي فرمي خطي و كلاسيك با رعايت نظم و توالي زماني و روايتي ساده و خالي از پيچيدگي هاي فرمي و تكنيكي است . داستان از نقطه اي آغاز مي شود، مرحله به مرحله به ورطه ي گره ها و اتفاق هاي داستاني واردمي شود و در نقطه اي نيز به پايان مي رسد؛ پاياني كه البته انتهاي ماجرا نيست و همچنان به سان وضعيتي تازه و گرهي براي روايتي مجدد، اين بار با محوريت " پرستو" دخترك پررمز و راز و پيچيده اي كه به نظر مي رسد حتي بيش از " ناهيد" قابليت پرداخت دارد، مستعد پرداختن ، واكاوي و قصه پردازي به سبك خطي و كلاسيك است، اما ذهنيت خواننده اي كه از بدو امر با روايتي سهل و نه چندان قطعيت گريز مواجه بوده ، در اين پايان بندي دچار سكته و توقفي ناگهاني مي شود و انتظار هاي خود را براي نتيجه گيري و مشاهده پايان قصه ، عقيم و ناتمام مي يابد.
آنچه مشخص است اين كه نحوه وقوع خرده اتفاق ها به شكل مسلسل وار و پي در پي و تركيب سنتي عناصر ساختار داستاني ، به گونه اي است كه حذف يا دستكاري هر يك از آنها- در رسيدن به ساحت ادبي مدرن يا پست مدرن- ، سير روايي اثر را دچار اختلال و از هم گسيختگي خواهد كرد.
رمان " خانم نويسنده" اثري متكي بر عنصر شخصيت و حاوي جنبه هاي روان شناختي - البته به نثر و زباني داستاني ، امروزي و همه فهم - است كه تحليلي روز آمد و نه چندان ثقيل از موقعيت زن ايراني تحصيل كرده و مدرن، در برخورد با يكي از مظاهر سنتي اجتماع ( زندگي زناشويي ) محسوب مي شود. مواجهه " ناهيد" با مصاديقي چون ازدواج ، تشكيل خانواده، روزمرگي، مشكلات خانه ، بچه داري ، ايفاي نقش مادري و همسري توامان و ... شكل دهنده موقعيت تازه او هستند. اين عوامل سبب مي شود كه نويسنده با گزينش يك راوي دوم شخص خطاب گر- به اول شخص - از زاويه اي دروني و با لحني شبه ژورناليستي به واكاوي رواني و اجتماعي زنان طبقه تحصيل كرده بپردازد:
" ... تا حال هيچ كس به رويتان نياورده و نگفته بود كه " زن بابا" هستيد، ولي مثلا دوست خودتان اين كار را كرده و در يك مكالمه كوتاه پنج دقيقه اي حداقل هفت هشت بار آن كلمه را تكرار كرده بود. غير ممكن بود يك دختر بچه پنج ساله بداند كه به زن بدبخت و فلك زده اي در شرايط شما " زن بابا" مي گويند . شايد هم دسته گل شوهر تان بود. به راستي مي توانستيد حالتش را مجسم كنيد؛ بي بروبرگرد قصد خير داشته؛ اما چون نه حال و نه حوصله حرف زدن داشته و نه تمرين و تبحر لازم در اين كار را ، يك راست سر اصل مطلب رفته..."
نثر نويسنده بي شباهت به ستون هاي طنز و داستان گونه مجله هاي خانوادگي و يا صفحه هاي يادداشت طنز روزنامه ها نيست . راوي با وجود اين كه سوم شخص نيست، يك " داناي كل " تمام عيار و مشرف به تمام رويدادها و زواياي دروني و بيروني آدم هاست ( گويي خود زن نويسنده از منظر شاهد است) كه گاه بر مسند قضاوت مي نشيند و با زباني داستاني و روايت گر ، جريان يك زندگي متحول شده را ترسيم مي كند.
مي توان اذعان نمود " خانم نويسنده " با نثر خوش خوان، روايت پرفراز و نشيب داستاني ، آدم هاي آشنا و نه چندان پيچيده و لحن عاميانه و ژورناليستي اش ، رماني مطابق با استانداردها وخواسته هاي مخاطب عام، به ويژه زنان ، در بازگويي قصه پردازانه وجوه مختلف زندگي مدرن و شهري قشر زنان طبقه متوسط باشد.
به گزارش مهر ، رمان " خانم نويسنده " را مي توان هجويه اي از زندگي دگرگون شده يك زن نويسنده و شرح تنگناها و مصائب فردي و اجتماعي طبقه زنان روشنفكر دانست .
نظر شما