به گزارش خبرنگار تئاتر"مهر"، از برپايي جلسه نمايشنامه خواني خانه تئاتر كه روز شنبه 24 دي ما ه، در خانه هنرمندان برگزار شد، اكبر رادي نمايشنامه نويس پيشكسوت تئاتر، جديدترين نمايشنامه اش را به نام " آهنگهاي شكلاتي " قرائت كرد.
اكبر رادي - نمايشنامه نويس
در اين جلسه، حضور اساتيد و پيشكسوتان تئاتر مثل اسماعيل خلج، هادي مرزبان، محمد ابراهيميان، بهزاد فراهاني، سهراب سليمي و... نشان از اهميت و جدي بودن تا به امروز نوشته هاي رادي دارد. اكبر رادي از بازماندگان نسل طلايي و اصلي دهه چهل و پنجاه نمايشنامه نويسي ايران است. براي همين دوستداران قديمي و امروزي او، هميشه گوش به زنگ هستند تا هر وقت رادي نمايشنامه اي را مي خواند، جزو اولين كساني باشند كه جديدترين نوشته اش را مي شنوند.
براي من و هم نسلانم كه جزو نسل بعد از انقلاب هستيم - البته اگر كمي علاقمند به تئاتر و نمايشنامه نويسي باشيم - نام هايي مثل غلامحسين ساعدي، بهمن فرسي، عباس نعلبنديان، شاهين سركيسيان و بيژن مفيد هميشه جاي سوال و بحث داشته است. براي همين، وقتي به اكبر رادي و اسماعيل خلج برمي خوريم - كه از اين نسل مي آيند - مي خواهيم پاسخ تمام سوال هايمان را حتي با ديدن آنها بگيريم .
نمي دانم چه عاملي باعث شده كه ما اينقدر از نسل پيشكسوت تئاترمان دور بمانيم و نتوانيم تجربيات آنها را بگيريم تا دوباره مرتكب اشتباه آنها نشويم . به نظرم، كمترين توقعي كه يك علاقمند به تئاتر دارد، اين است كه بتواند با استادانش به راحتي ارتباط برقرار كند. ولي امروز اين اساتيد خانه نشين شده اند و جوانان هم بي انگيزه سرشان به خود گرم است.
براي همين، هر كس جاي من باشد، باز هم نگاهش به نسل گذشته معطوف مي شود و وقتي كسي مثل " اكبررادي " نمايش جديدي مي خواند، هر جا كه باشد، خود را مي رساند. تا شايد بعد از سالها نمايشنامه اي مهم، حتي بشنود. ولي افسوس كه اين نسل باتجربه، ولي فراموش شده، سرخورده دركنج خانه هايشان با ياد و ايام گذشته زندگي را سپري مي كنند تا به پايان برسد.
با همه اين ذهنيتها براي شنيدن آخرين اثر استاد به خانه هنرمندان رفتم. " آهنگهاي شكلاتي " جديدترين نوشته " اكبر رادي "، نمايشي تك پرده اي است كه ايشان براي اولين بار اين نوع نوشتن را امتحان مي كند. طبق گفته ايشان، اين نوع نوشتن را به اصرار دوستان شهرستاني و دانشجويان نوشته است تا نسل جديد بهتر بتواند با آثار ايشان آشنا شده و احيانا آن را اجرا كند .
نمايش در يك موقعيت پارك مي گذرد و به مضمون آشناي تقابل نسل ها برمي گردد. پيرمردي در پارك با جواني معترض و تحصيلكرده برخورد مي كند، طي صحبتهايي كه بين او و جوان رد و بدل مي شود، حرف هاي جوان را بي پايه مي خواند و او را متقاعد مي كند راه درستي را براي زندگي و ارتباط با ديگران برگزيند و در انتها او را شيفته و مجذوب رفتار و كردار خود مي كند.
رادي ديالوگهاي موجز و دقيق مي نويسد و در اين كار استادي متبحر است. ويژگي ديالوگ هاي رادي علاوه بر فرم رئاليستي، فاخر بودن آن است . يعني ازديالوگ هاي كوچه و بازار فراتر مي رود و به زباني منحصر به خود، تغيير شكل پيدا مي كند.
تنها دليلي كه مي خواهم درباره اين نمايش يادداشتي بنويسم، پلي است كه رادي سعي كرده به نسل جوان، آن هم از نوع تحصيلكرده بزند و ضمن مطرح كردن مشكل آنها، راه كاري هم ارائه دهد. اول از اينكه چون جوان هستم و مخاطب مستقيم آقاي رادي در اين نمايشنامه از همه محقترم تا از هم نسلانم حرف بزنم و دراين باره چيزي بنويسم و بعد، اينكه اسمهايي مثل رادي آنقدر بزرگ هستند كه بشود درباره آنها چيزي نوشت و به كسي بر نخورد.
وقتي نمايشي در پارك اتفاق مي افتد مرا هميشه ياد تك پرده اي " داستان باغ وحش " ادوارد البي مي اندازد و اگر بخواهم مقايسه كنم ( چون اين نمايش از لحاظ ساختاري خيلي شبيه داستان باغ وحش است ) هيچ انگيزه و دليل محكمي براي درد دل بين جوان و پيرمرد نمايشنامه رادي بوجود نمي آيد . قهرمان نمايش "داستان باغ وحش" به دنبال كسي مي گردد تا او را بكشد. براي همين به پارك مي رود و درآنجا همكلام مردي به ظاهر آداب دان و موقر مي شود كه در نهايت بتواند با تحريك او خود را به قتل برساند . اين انگيزه كافيست تا نويسنده از زبان قهرمان نمايش نه تنها جامعه اش را كه جهان پيرامونش را نقد كند. ولي در اينجا ( آهنگهاي شكلاتي ) جوان از همان ابتدا شروع به صحبت با پيرمرد مي كند و درونياتش را براي او باز مي گويد.
نكته بعد اينكه، چرا شخصيتهاي نمايش اسم ندارند؟ اگر هدف شما ازخلق آنها تيپ بوده در اينصورت بايد بگويم كه جوان، كاملا يك شخصيت است و تكرار كلمه جوان، دونقطه، فلان. باعث آزار خواننده مي شود. پيرمرد هم، با اينكه در سايه قرار مي گيرد، ولي با توجه به جهان بيني كه دارد، نمي تواند تيپ باشد. پس چه بهتر كه اسم داشته باشند .
در جايي از نمايشنامه، نويسنده اشاره اي به كتاب " هري پاتر " مي كند و آن را اثري "چيپ" و بازاري مي شمارد. نمي خواهم از " هري پاتر " دفاع كنم. چيزي كه خوانده ام را ناخود آگاه قياس مي كنم. "هري پاتر" هرچند "چيپ" باشد، ولي اتفاقهاي دراماتيك و انگيزه قهرمانان داستان با چنان قدرتي مطرح مي شود كه هيچ جاي شبه و ترديد براي مخاطب نمي گذارد كه درحال خواندن داستاني حقيقي درباره جادوگران و ساحران دنياي افسانه هاست .
اميدوارم كه آقاي رادي، نمي گويم همه، ولي حداقل يك كتاب از خانم "جي . كي . رولينگ" خالق "هري پاتر" خوانده باشند. چون درغير اين صورت قياس درستي را نكرده اند.
من اين گريز از متن را براي اين زدم كه بگويم، اگر در نمايش " آهنگهاي شكلاتي " جوان نمايش، كافكا و نيچه مي خواند و آنها را بتهاي خودش مطرح مي كند ، بايد با احترام به آقاي رادي بگويم كه اين بتها متعلق به خود آقاي رادي است كه تنها در دهان شخصيت جوان نمايش جاري مي شود .
اگرجوان نمي تواند با دنياي بيروني ارتباط بر قرار كند بخاطر خواندن اينگونه كتابها و بالا ديدن خود نيست، بلكه نتيجه سنجش نادرست آقاي رادي در برخورد با نسل جوان است. به نظرم هر دوي آنها شخص آقاي رادي باشند كه اگر اين نسل را نقد مي كنند، باز هم دست كم مي گيرند .
با احترام به ايشان اعلام مي كنم كه دغدغه يك جوان تحصيلكرده ايراني بعد از انقلاب، اين نيست. اگر با خانواده اش نمي تواند ارتباطي برقرار كند ، از لحاظ جامعه شناسي و روانشناسي ، كاملا طبيعي است. احتمالا شما گذشته و جواني تان را فراموش كرده ايد كه براي نويسنده شدن چه سنت شكني ها كه نكرديد و چه ايده آل هاي تازه كه نيافريديد. پس به ما جوانان حق بدهيد كه نتوانيم در يك جعبه و قالبي از اطلاعات جاي بگيريم. درجهاني كه فقط نامي از دهكده جهاني براي ما وجود دارد، بدون اينكه حتي تصور كنيم دنيايي هم در آنسوي مرزها هست، سخت است با قيمه بادمجان مادر بزرگ و دم پختك، به همه سلايق گذشته و امروز احترام گذاشت و همه چيز را در تعادل جبران كرد .
حقيقتا آيا جوان امروز مي تواند به كشورهاي ديگر سفر كند يا جوان هم نسل شما؟ تا با كوله باري از تجربه، خود را به بستن موهايش دل خوش نكند؟ حالا اگر ما نمي توانيم به اين زودي ها و مانند نسل شما در اوان جواني صاحب خانه و زندگي شويم و با احترام به پدر و مادرمان از آنها جدا شويم ، بايد تمام ايده آلها و جوشش هاي دروني خود را زير پا بگذاريم؟
آقاي رادي، متاسفانه شما نتوانستيد تقابل جوان امروز و نسل گذشته را عريان بيان كنيد. حتي در نمايشنامه انگيزه متعارف نيافريديد تا رابطه جوان و پيرمرد واقعي به نظر آيد. تكليف پيرمرد با ما مشخص نمي شود. مگر اينكه بخواهيد يك تيپ نامتعارف بيافرينيد كه با سايه قرار دادن پيرمرد، ما متوجه اين عمل شما نمي شويم . به نظرم هردو اينها، شما هستيد و با پر رنگ كردن شخصيت جوان نتوانسته ايد اين نقيصه را جبران كنيد .
اگر جوان يك مهندس است و از قشر مرفه جامعه، پس چرا مانند جوان هاي پايين شهري و خلافكار، كبيرتش را توي جورابش مي گذارد؟ چقدر اين جوان مي تواند نماينده قشر تحصيلكرده امروز ما باشد؟ آيا دغدغه قشر فارغ التحصيل، بيكاري و نداشتن جايگاه اجتماعي نيست؟ شما در نمايشنامه حتي اجازه نمي دهيد، اين جوانان جسور باشند و اگر ذره اي جسارت دارند ، پاي غرور و خود خواهي را وسط مي كشيد. طوري كه در انتها جوان معصومانه تحت تاثير رفتار باورناپذير پيرمرد، معصومانه مي گريد.
نمي خواهم مطلب را به درازا بكشانم، در اين فضاي خالي انديشه كه در ادبيات و تئاتر ما سايه انداخته و دليلش هرچه باشد، كه به عقيده من از گسترش فاصله عميق بين فقير و غني ناشي مي شود، حضور اساتيدي چون رادي ، خلج ، حكيم رابط و نويسندگان بزرگي كه در خارج از كشور زندگي مي كنند، مي تواند چراغي باشد براي جواناني كه فكر مي كنند هنوز مي شود فكر كرد و بر اساس عقيده و ايمان به انديشه ، زندگي كرد. در چنين فضايي شايد وظيفه اين هنرمندان بيشتر از سايرين باشد. هر چند كه آنها آردشان را ريخته و الكشان را آويخته اند. ولي نبايد يك نكته را فراموش كرد كه وجود و حضور جدي اين عزيزان در عرصه هنر و ادبيات اين مملكت باعث مي شود عرصه براي فرصت طلبان و متملقان باز نشود .
آنان كه محيط فضل و آداب شدند
در جمع كمال، شمع اصحاب شدند
ره جز اين شب تار نبردند برون
گفتند فسانه اي و در خواب شدند
نظر شما