به گزارش خبرگزاي "مهر"، هر انقلابي با تحول و تغيير در نظام ارزشي به جامعه صورت مي گيرد. يعني اينكه يك نظام ارزشي جديد بنياد نهاده مي شود. قبل از انقلاب نظام ارزشي بر بنيادهايي چون جاه طلبي، كسب منزلت، برتري جويي، مصرف گرايي، وابستگي به غرب و دنياي سرمايه داري، فرد گرايي منفي، ارتقا و كسب شأن و جايگاه از طريق ثروت و قدرت پايه گذاري شده بود. ارزش انسانها در داشتن ثروت بيشتر، تجملات بيشتر و مصرف گرايي بيشتر آنهم در قالب كالاهاي غيرضروري و لوكس خارجي بود؛ به گونه اي كه فقر يك بار منفي داشت و انسانها به خاطر نداشتن ثروت تحقير مي شدند و خانواده ها براي رفع نابرابري هاي مصرفي به تحرك و تلاش زيادي دست مي زدند. البته اين روند در كل جامعه حاكم نبود و اصولاً خيلي از مردم توان رقابت با اينگونه مصرف گرايي را نداشتند. آنچه بيشتر نمود داشت اين بود كه اين نظام ارزشي در بين عده اي طبقات بالاي جامعه و تازه به دوران رسيده هاي سراسر شيفته غرب رواج داشت و تلاش براي نهادينه كردن آن از سوي ساخ تار سياسي هم تشويق مي شد.
روند ارزش گذاري اجتماعي بر اساس يك سري مؤلفه كه نوعي پيامد سرمايه داري غرب بود باعث شد كه نابرابري يك امر مثبت تلقي شود و يك ارزش باشد. نفع فردي در طبقه سرمايه دار به عنوان هدف اصلي و تنها ملاك تحرك سرمايه اي عمل مي كند. اغلب افراد جامعه در برخورداري از حقوق خويش دچار مشكل مي شدند و ساختار به گونه اي بود كه روز به روز بر فاصله طبقاتي، مصرف گرايي، محروميت اقتصادي و نااميدي از تحول در شرايط افزودني شد. پيدايش اين وضعيت خود پيامد فرآيند غلط ورود سرمايه داري به ايران بود. همچنين اين امر از رانتير بودن دولت و به نوعي استقلال مالي آن، و البته شرايط خوب درآمدهاي ارزي ناشي مي شد. سرمايه داري در غرب با شكل گيري يك طبقه متوسط كه جداً از سيستم فئودالي عمل مي كرد رشد كرد و باعث شد اين طبقه با توسعه صنعت و شهرنشيني به جايگاه برتر اقتصادي و سياسي دست يابد و با متوازن كردن توليد ثروت و توزيع آن نوعي نظام ارزشي ثروت مدار سرمايه اي را بنياد نهد. اما در جامعه ايران اين طبقه هيچ وقت شكل نگرفت و فرآيند انباشته ثروت با ورود صنعت و عوامل توليد مدرن به گونه اي در ايران عمل كرد كه باعث تقويت بيشتر فئودالها و استحكام و استبداد هرچه بيشتر نظام سياسي شد و هيچگونه طبقه اي به صورت منسجم مانند طبقه كارگردان نتوانستند وارد حوزه قدرت اقتصادي و سياسي شوند. گذشته از اينها تكيه دولت بر نفت، خود عاملي براي برنامه ريزي جدا از ملت شده برنامه اي كه در خدمت رفاه هرچه بيشتر درباره طبقه حاكم بود تا رفع فقر اقتصادي مردم.
به گزارش "مهر"، با توجه مطالب گفته شده در بالا بايد بگوييم انقلاب اسلامي انقلاب طبقه كارگر نبود بلكه انقلابي بود كه علاوه بر عوامل اقتصادي، ريشه هاي عميقي در ساختار تاريخي، مذهبي و اجتماعي ملتي داشت كه در تضاد فرهنگي خويش و نظام سياسي احساس مي كرد خودش نيست پس براي بازگشت به خويشتن در همه ابعاد فردي و جمعي حركت كرد و در پي ايجاد ارزشي جديد اما ريشه داري بود. انگيزه هاي مردم براي انقلاب كه از اهداف و ارزش هاي آنها ريشه مي گرفت به تدريج درخواسته هاي آنها و رهبران آنها بروز كرد.
از نمادهاي اين تغيير نظام ارزشي مي توان به اين موارد اشاره كرد. تغيير در نوع پوشش مردان و زنان، تغيير نوع لوازم مورد استفاده در خانه و مراسم و جشنها، تغيير فرهنگ كلامي و رفتاري جامعه، بروز روح ايثارگري و جهاد عمومي، تغيير انگاره دارندگي و برازندگي، برگشتن اعتماد به نفس در مردم و جوانان، افزايش روحيه خلاقيت و ابداع گرمي، تبلور روح صرفه جويي و خدمت مصرف گرايي، عدم تحقير فقيران نوعي گرايش به عدم نمايش ثروت، تغيير گروههاي مرجع مردم و خيلي از نمادهاي ديگر
همه اين هنجارهاي جديد حكايت از يك انسجام اجتماعي و آمادگي شرايط براي يك دگرگوني اساسي مي داد چرا كه فضاي اجتماعي بعد از انقلاب براي ساختن جامعه اي پيشرفته و قوي مهيا بود. البته در صورتي كه اين شرايط با يك مديريت مداوم، تخصصي و كارآمد و همچنين يك فضاي امنيتي و سياسي پايدار همراه مي شد اما با تلاش غرب براي مبارزه با نظام اسلامي و همچنين بروز جنگ و تمركز بر روي مسائل و مشكلات ناشي از جنگ و بي توجهي بر نوع مديريتها و عدم گسترش شايسته سالاري و كارآمدي، شرايط انقلاب نتوانست به گونه اي كه جلوه مي نمود مشكلات اقتصادي مردم را حل كند.
به گزارش "مهر"، آنچه در مورد نظام ارزشي انقلاب مهم است مشخصه هايي چون اسلامي بودن، مردمي و عمومي بودن آنها است. يعني اينكه اين نظام ارزشي در شرايط كاملاً خودخواسته و به طور گسترده و همه گير بروز كرده و نيرويي عظيم را به وجود آورد كه اگر در شرايطي مناسبتر پيش مي رفت نتايج بيشتري به بار مي آورد اما عوامل مؤثر خارجي و داخلي از كارآيي آن كاست.
اما اين نظام ارزشي چون منبعث از اين جامعه و مردم بود هنوز هم وجود دارد و نياز به حفظ آن و رفع تضادهاي پيش آمده براي حركت بهتر ضروري است.
نظر شما