به اعتقاد تحليلگر ادبي مهر ، در شرايطي كه محصولات هنري تا پيش از 1357 در خدمت دولت و انديشه هاي مدرن ساز و غربگرايي قرار داشت كه روز به روز پوسته ظاهرنماي مدرنيته و آرايه هاي غربي را قطورتر و محتواي آن را از عمق و فكر و انديشه تهي تر مي ساختند، آموزه هاي روزآمد و مبتني بر فقه پوياي تشيع كه در انديشه اصلاح امور و تقويت پايه هاي هويتي ديني و معنوي مردم گام بر مي داشت، نه تنها در شعر و ادبيات و سينما و تئاتر و موسيقي و... كه در دانشگاه ها و مراكز علمي، حوزه هاي علميه و محافل فكري و آموزشي داخل و خارج از كشور، آنچنان انقلاب و جنبشي ايجاد كرد كه يكباره و ناخواسته سرزمين و افق هايي تازه را از وراي امواج دگرگون سازش در پيش روي جهانيان ظاهر كرد.
ايران و دولت جمهوري اسلامي به ام القراي جهان اسلام بدل گشت، دشمنان سلاح هاي خود را كه ميان هوا و نيام بهت زده و حيران نگه داشته بودند، برهم كوبيدند و در روند تحولات تاريخ معاصر ايران، جنگي هشت ساله و طاقت فرسا را به ملت تحميل نمودند.
در پس آنچه در حال وقوع و توطئه و دسيسه بود ، ايران پوست مي انداخت و هويتي ملهم از دين و مليت را بر مي ساخت . صحنه هنر ايران را هنرجويان پرشور و هنرمندان تازه سر برآورده و ناشكفته فرا گرفت و مساجد و مراكز و دفاتر مملو از جواناني شد كه با شوق و ذوق ناشي از هيجانات و التهابات زمانه، فيلم مي ساختند و تئاتر به صحنه مي بردند و نقد و شعر و داستان مي نوشتند.
هنر ايران نيز در حال پوست انداختن بود و شايد هيچ تحليلگري نفهميد يا ننوشت كه اين همه هنرمند مشتاق و البته زبده و زبردست از كجا آمدند و چه زمان پروريده شدند و بال گرفتند و نحله هاي جديد فرهنگي بنا گذاردند؟
ادبيات همزمان و همسان با حال و هواي جامعه ، رنگ و بوي انقلابي و ايدئولوژيك به خود گرفت . از اين پس آدم هاي قصه ها مبارز، چريك و سرشار از حس آرمان گرايي ، در برابر زورگويان و مستبدان حاكم - همچون عصيانگران در برابر نظام ارباب و رعيتي - ، از مرگ هراسي به دل راه نمي دهند و در راه رسيدن به هدف ، از خود، خانواده و دارايي شان گذر مي كنند.
در اين دوره گذشت و ايثار و همدلي و ميل به جهاد، درونمايه اغلب داستانها را تشكيل مي دهد و موضوعاتي از قبيل مقابله با سرمايه داران صاحب قدرت توسط اقشار مستضعف ، قيام جوانان و رشد آگاهي كودكان ، دلاوري ها و از جان گذشتگي هاي زنان و مردان در قبال يكديگر تا رسيدن به روزهاي جنگ تحميلي و درهم آميزي با مضامين شهادت طلبانه و عزت خواهانه ، ادبيات نوپاي انقلاب را در پيوندي موزون و خوش آهنگ به عبارت " ادبيات انقلاب و دفاع مقدس " منتهي مي سازد .
اين برهه را همچنين مي توان شكوفايي جريانهاي شعري و داستاني كودك و نوجوان نيز دانست . شكل گيري كانون ها و مجامع ادبي ، وفور فعالان و قلم زنان اين عرصه و كثرت توليدات صورت گرفته مرتبط با كودكان و نوجوانان به اندازه اي بود كه شايد از آن زمان تا كنون - و حتي پيش از آن - هيچگاه آثاري از جنس و در سطح خلاقيت، تنوع موضوعي، تعدد پديدآورندگان و كيفيت و كميت پرداخت و توليد ، حاصل نيامده باشد.
مهم ترين عصر انقلاب را به طور قطع مي توان ابتدا پرورش و مجال بخشيدن به هنرجويان مستعد و هنرمندان نوپا و نوگرا و سپس بروز و ظهور دغدغه هاي معنوي و فرامادي در هنرمندان و درونمايه هاي نوشته هاي ايشان تلقي كرد .
ادبيات انقلابي نونهال ايران در امتزاج با مقوله حماسه ساز دفاع مقدس كه بر خلاف جنگ هاي مرسوم جهاني با جهان بيني و باورمندي ديني و اتحادي يكپارچه و بي چون و چرا در دفاع از خاك و جان و روح سرزمين و در نتيجه، روحيه و محتوايي غير قابل باور همراه بود، در تقارن با برسازي و دگرگون سازي عهد انقلابي، هنر و ادبياتي متفاوت - اما با نگاه منطقي و دانشگاهي به گذشته - را شكل بخشيد.
مصادف با نظريه همزماني و انطباق " شرايط زماني و جغرافيايي " با " تكوين گونه هاي هنري " ، پايان جنگ هشت ساله و دور شدن از فضاي ايدئولوژيك انقلابي و درغلتيدن به نظام شبه سرمايه اي عصر سازندگي و سپس تثبيت و آرامش سياسي جامعه، لحن داستانها و رمان ها نيز تغيير كرد و نويسندگان از پيدايش نسلي تازه و لزوم توجه به آن، ظهور تدريجي طبقه متوسط شهري و رشد حاشيه نشيني و به وجود آمدن تضادهاي عميق طبقاتي در عين سياست هاي اقتصاد محور دولتي در بطن آثار خود سخن گفتند.
همچنين در نيمه دوم دهه هفتاد كه عصر ثبات انقلاب و جمهوري اسلامي به شمار مي رفت ، مطالباتي تازه خصوصا در ميان نسل تحصيل كرده و نخبگان جامعه ظهور و بروز كرد كه بدون ترديد نشات گرفته از چالش هاي سياسي و اقتصادي گذشته اي بود كه شايد فرصت و مجال پرداختن به مباحث عميق و نيازهاي بنيادين متولدين عصر انقلاب را پيدا نكرده بود.
تشكيك و ترديد ، تزاحم هاي هويتي ، عدول از قواعد و هنجارهاي رسمي ، شكستن قالب هاي رايج ، تجربه گرايي و هنجارگريزي و روي آوردن به فرم هاي آوانگارد از جمله مولفه هاي ادبيات و فرهنگ غالب دوره متاخر و پسا انقلابي به شمار مي رود. هنر رسمي و دستورالعمل هاي هدايتي دولت چندان مورد پسند نسل منتقد و تكثرخواه نبوده و نحله ها و طيف هاي گوناگون و متكثر مي كوشند از منظر فردي ، روايتگر عصر خود ، نسل گذشته و حتي پسين خود باشند.
زبان داستانها از مشخصه هاي بومي و سنتي فاصله گرفته و تلاش نويسندگان اقليم گرا و قوميت محور نيز براي پافشاري بر حفظ آداب زباني و ناسيوناليسم معنايي، در وانفساي جهان نگري و تمركزگرايي اجتناب ناپذير ادبيت محور، به تصويري در غبار شبيه مي شود.
به اعتقاد تحليلگر ادبي مهر ، در چنين دوره اي نويسندگان ادبيات داستاني - كه همچنان تابع و متقارن با ضرورت ها و مقتضيات حركت مي كنند - ، رويدادها و مناسبات جامعه شهري مدرن را بيش از گذشته به آثار خود راه مي دهند و در كمتر داستاني مي توان رگه هاي ادبيات سوسياليستي و ايدئولوژيك دهه هاي پنجاه و شصت و يا نمادنگاري ها و استعاره پردازي هاي دهه هفتاد را جستجو كرد.
داستانهايي هم كه نيم نگاهي به جنگ دارند يا از دريچه رمانتيسمي معناگرا، به خلق داستان هاي ملودرام و عاطفي و حسرت بار از دوران پرحماسه دفاع مقدس و ترسيم سيماي آسماني بازماندگان آن دوران روي مي آورند و يا با اتخاذ زاويه ديدي كلان و بي زمان و بي مكان، مفهوم سبعناك و پرخشونت جنگ را دستمايه روايت قرار مي دهند.
آنچه ذكر آن رفت ، شرحي مختصر و گذرا از تكاپوي ادبيات داستاني معاصر ايران بود كه مطابق سنت تاريخي هنر، تاثيرپذير از و تاثيرگذار بر شرايط زمانه - و بيشتر تاثيرپذير - ، به پويايي و حيات خويش ادامه داده و مشخص نيست كه" آينده " و نحوه وقوع آن چه مسيري را فرا روي ادبيات و خالقان آثار هويدا مي كند. آنچه مبرهن است پيشدستي و سبقت زمان بر محصول زمان است و ادبيات نيز از جنس محصول و رويش .
نظر شما