به گزارش منتقد تئاتر "مهر"، "كريستينا كاستريله" نيز به تبعيت از يونگ سعي دارد به روانشناسي اعماق وجود مرموز آدمي در حوزه عشق و نفرت، جنگ وخشونت و مهرباني و رافت پردازد. او اين كاوش روانشناختي عميق را از طريق زبان بدن و زبان حركت و ژست حركت و ژست انجام مي دهد. تاثير پذيري كريستينا كاستريله هنرمند آرژانتيني مقيم سوئيس از انديشه ها و سمبوليسم گريك و مايرهولد و گروتوفسكي و ديگران آشكار است. در آثار او 4 نوع زبان هم زمان درجريان روايت و نمايش دخالت دارند: 1- زبان ايما و اشارات 2- زبان گفتاري و كلمات 3- زبان تيپ و لوژيك بدن و حضور انساني 4- زبان اشياء او 37 سال در اين متد كاركرده و سال هاي سال است كه در متدولوژي بان تئاتري ويژه خود در حال پژوهش و تجربه است.
شكم نهنگ يك بيانيه سياسي يا يك پژوهش روانشناختي نيست. شكم نهنگ نمايشي است برساخته از ابيات شعري بلند كه از درهم آميختگي زبان گفتاري، زبان بدن، نشانه هاي رفتاري و زبان اشياء پديد آمده است. در اين شعر نمايشي زبان گفتار، زبان بدن، نشانه هاي رفتاري و زبان اشياء پديد آمده است. دراين شعر نمايشي زبان گفتار از اهميت محوري برخوردار است بطوريكه حذف يا عدم درك آن به فروپاشي نظام نشانه اي و بيانگري اثر منجر مي گردد؛ پديده اي كه به دليل عدم آشنايي مخاطبان ايراني با زبان گفتاري اثر بوجود آمد. فرآيندي كه با وجود امكانات موجود در تئاتر شهر امكان پيش گيري از آن فراهم بود اما...
نمايش در شرايطي آغاز مي شود كه مردي در هيئتي خشن و پوشيده در جامه اي سياه يكدست برواز كپه اي از گون ها و كيسه ها، در زير نور موضعي نشسته است. او نماد يادها و خاطرات كهن و فراموش شده تاريخي است. وجدان اعصار فراموش شده و به قدري كهن كه ديگر نمي تواند علت هايي را به هستي موجوديت او مشروعيت يا ضرورت بخشيده است بخاطر بياورد. به تدريج پنجه ها و دست هايي از لابه لاي گوني ها و كيسه ها بيرون مي آيند و در يك حركت انفجاري چهار مرد در هيئت ها و پوشش هاي گوناگون از لابه لاي گوني ها خارج مي شوند. آنها خاطرات گذشته اند كه با حضور خود مرد سياه پوش را به رفتارهاي گستاخ و موهن و خشن وا مي دارند. با فروكش كردن خاطرات و پنهان شدن آنها، مرد دوباره آرام مي شود و به موجودي نرم خو بدل مي گردد. به تدريج مرد خشن كهن سال به وجود جهنم وجودي خود در درون خويش پي مي برد و با آين آگاهي از دام خشونت ناخواسته رها مي شود. او حالا با دست شستن از خشونت و آنچه خاطرات كهن به او تلقين مي كرده اند، به يك قهرمان تبديل مي شود.
گوني ها و كسيه ها حاوي اجساد اند و شماره اجساد بسيار است و اكنون اين پنج مرد فرمان مي يابند تا مرگ را پنهان كنند. بطريقي كه هيچ كس نتواند از وجود آنها خبردار شود. بايد همه چيز عادي جلوه كند اما كيسه ها علاوه بر اجساد، محتوي آرزوها، خاطرات و رويا نيز هستند، نهنگ هايي كه اغلب در اختفاي كامل، در جايي كه از نگاه هر كسي پنهان مي ماند، به قتل مي رسند! اين نهنگ ها به احتمال قوي، به مردان اجازه نخواهند داد تا دستورات را به اجرا بگذارند. تجربه ها و سرگذشتهاي مشتركشان آنها را به نافرماني فرا خواهد خواند؛ به حفر سنگرها و پناهگاه هايي از ويراني ها و دلتنگي هايشان، تاسيس گروهبندي هاي ناپايداري از اقوام و سرزمين هايي كه فتح كرده اند و ساختن ماورا و آشيانه هايي بر فراز اجساد مردگان.
به گزارش منتقد تئاتر "مهر"، فضايي كه نمايش در آن اتفاق مي افتد، ناكجايي است مابين واقعيت و افسانه وجود كيسه ها و گوني هاي فرسوده به شكل گيري فضايي كمك مي كند كه گاه غير قابل تحمل و كثيف و گاه رنج و گرم و صميمي به نظر مي رسد. تغير دايمي مواضع كيسه ها تداعي گر تصاوير و توهماتي از ديوارهاي درحال برآمدن، راهروها و معبرهاي پنهان، گذرگاه ها و مقبره ها، تخت خوابها وزندان ها و آشيانه هاست.
شكم نهنگ، معرف آن گوشه دنج و آرام و آن محيط ايده آلي است كه در پناه آن هر آدمي مي تواند، ظرفيت ها و نيروهاي خود را محك بزند، به خود بنگرد، برخويشتن مسلط شود ويا به آنچه هست رضا دهدو تسليم شود؛ و يا يكبار براي هميشه خود تحقير كند. اين شكم كه صحنه نمايش معرف آن است، توسط موجوداتي اشغال شده است كه به طريقي و به دلايل گوناگون با محاكمه و قضاوت روبرو هستند و اين قضاوت تنها چيزي است كه به آينده و فرجامي (از هر نوعي كه باشد) كه انتظار آنها را مي كشد، معنا و جهت مي بخشد.
به گزارش منتقد تئاتر "مهر"، دومين شخصيت هاي نمايش، از برخي جهات نگهبان زمان به نظر مي رسد. در او و همراه او هميشه تيك تاك ساعت به گوش مي رسد. او نگهبان زمان هاي از دست رفته و زمان هاي نيامده است. او ظاهرا برعليه هر گونه سوءتعبير و تحريف زمان از طريق دفاع از خود به كمك محاسبه ضربه ها و دقايق بازگشت ناپذير زمان نبرد مي كند. او در يك نوار بلند، تاريخ دقايق مهم زندگي خود و حوادث كوچك زندگي ديگران را ضبط و ثبت مي كند؛ اين نوار همان بند ناف يا ريسماني است كه زندگي ها را به هم پيوند مي دهد.
اين نوار از پيوستاري زندگي در همه ابعاد و سويه هاي ديروز و امروز و آينده آن خبر مي دهد.
سومين فرد، حتي از موجوديت خود نيز بي خبر است، نا آگاه از اينكه پس از مرگ در قيد حيات است، هنوز آنجاست بي آنكه حتي جسمش حق داشتن يك قبر يا تبديل شدن به يك درخت يا گل را داشته باشد. او كسي است كه مرگش، هيچ اندوه يا سخني را در پي نداشته و حتي قطره اشكي نيز بر مرگش ريخته نشده است. او يك نفرين شده و فراموشده ابدي است.
نفر چهارم، همچون كوه از ضعف هايش پاسداري مي كند. همچون خداي باكوس (بز) در آرزوي دفاع و دفع دشمن خود، مي سازد و نابود مي كند، بي آنكه دريابد چرا دشمنش نام و چهره او را با خود حمل مي كند. او قوي ترين و خشن ترين تصوير از قهرمان است؛ اما همين آگاهي است كه وي را به ابراز عالي ترين و متعالي ترين واكنش هاي عشق ورزي و ايثارگري وادار مي كند. و او را به ايثار جان و از خود گذشتگي در راه زندگي ديگران تشويق و تحريص مي كند.
آخرين فرد، صرفا يك گوني ديگر است كه تنها به درد پرتاب شدن وقالب ريزي شدن نظير ديگران مي خورد؛ بي هيچ مقاومتي، رام و ضعيف و شكننده، او تنها كسي است كه هنوز هم قادر است، صداي پاي آب، صداي دريا و زمزمه امواج را بشنود و جنبش حيات را درك كند؛ او احتمالا درواقعيت، هنوز متولد نشده است و هنوز هم ممكن است در طرح ها و نقشه هاي هنوز كمال نيافته آينده، بذرهايي از امكانات تحقق نيافته براي عشق به زندگي و تمايل ها به حفظ تداوم و بقاء آن در كار باشد.
روابط ميان اين پنج نفر، با وفاداري و دوستي هاي رقيق آغاز مي شود. ضعف و سستي ايي كه آنها از واقعيت وجودي آن آگاهند اما ترجيح مي دهند به آن اعتراف نكنند. نقش ها به راحتي معكوس و به يكديگر تبديل مي شوند وضعيف ترين ها مي توانند خشن ترين جهش ها و انفجارهاي عاطفي را بروز دهند، در حالي كه مهاجم ترين شان قادر است قوي ترين ژست هاي عاطفي را به نمايش بگذارد. خاطراتي كه باين ترتيب زنده مي شوند، صرفا خاطرات و يادهايي مشخص نيستند، انگار از اعماق زمان بيرون مي آيند، از انسان هاي ناشناس بسيرا ديگر، در طول خط توليدي كه از آن هيچ گريزي نيست؛ جايي كه هر يك، بدون آگاهي از آن، بازمانده هاي يادها و خاطرات ديگران را در طي يك چرخه ابدي-اذلي و تأثير گذار، با خويش حمل مي كند.
آنها تنها هستند چرا كه سئوال هميشه براي فرد تنها مطرح مي شود؛ با وجود اين آنها به يكديگر محتاج اند چرا كه هر يك در درون خويش پاره مهمي از ديگري را دارد، چرا كه هر يك، اضطراب ها و رنج هاي ديگران را با خود و در خود حمل مي كند؛ اضظراب ها و رنج هايي كه ديگري بايد بر آنها فائق بيايد.
به گزارش منتقد تئاتر "مهر"، برخي از تصاوير، نشانه هايي از ويراني، پريشاني و خشونت يك جنگ را با خود حمل مي كنند، يكي از آن هزاران هزار جنگ را كه در آن تشخيص و تفكيك فاتحان و مغلوب شدگان دشوار مي شود؛ برخي ديگر، ژست هاي هر روزه و آشنا را بروز مي دهند، چندان واقعي كه مي توانند به نظر اشتباه بيايند.
هر چيزي در نمايش اگر به تبليغ روشن ميل مقاومت و ايستادگي ياري كند مجاز است، اما نه براي تسليم شدن و سر سپردگي و نه براي اينكه فرد را به تبعيت اجباري وادار كند، مگر در راه دست يابي به پاسخ ها، حفظ قدرت اعتراض و جسارت عشق ورزي.
اين قهرمانان مجهول الهويه، بي نام و فراموش شده ممكن است درجستجوي راهي براي كينه جويي از زندگي خود باشند.
موضوع بر سر انتخاب ميان جنگ و صلح نيست، يا ميان خشونت و رافت ، يا مابين آگاهي شكننده و عبث گرايي خشونت بار! بر عكس، مسئله بر سر عدم اطمينان و عدم قطعيت دردناك و نا تواني فزاينده در راه شناسايي و تشخيص هر آن چيز يا كسي است كه احتمالا هنوز هم مي تواند ارزش جنگيدن و به جنگ آوردن را داشته باشد.
"شكم نهنگ" يك نمايش استعاري با ساختاري پيچيده و سرشار از نشانه هاي رفتاري بيانگر عواطف دروني است، اشخاص نمايش استعاره هايي سيال از چندين پديده هستي شناختي و مفهوم انساني نظير زمان، ناخودآگاهي، نفرت وعشق، خشم وجنگ، وفاداري و رأفت و ... هستند.
صمد چيني فروشان
مدرس تئاتر و عضو كانون منتقدان تئاتر ايران
نظر شما