۱۴ بهمن ۱۳۸۴، ۱۲:۴۰

/ " عاشورا " در آينه واژه هاي گداخته / - 3

خيمه

خيمه

تقديم به اشكهايي كه بوي كربلا مي دهند ...




آن شب ، من و بچه هاي كوچه
در خيمه كوچكي نشستيم
در خيمه ، ضريح بود و شمعي
ما گرد ضريح ، حلقه بستيم

           ***

پرسيد كسي كه خيمه كيست
اين خيمه ساده و معطر ؟
اين خيمه " قاسم " است يا " عون "
يا خيمه " اكبر " دلاور ؟

          ***

تا اينكه نسيم ؛ آمد از راه
پيچيد شميم ساده ياس
با گريه ، به اهل خيمه گفتم :
اين خيمه كيست غير " عباس " ؟

          ***

بس سينه زديم و نوحه خوانديم :
سقاي سپيده ، يا ابوالفضل 
اي آنكه ورق زدي زمان را
با دست بريده ، يا ابوالفضل 

          ***

از نيزه و تير و زخم ؛ گفتيم
از خيمه و مهرباني و اشك
پروانه وضو گرفت آن شب
در بارش چكه چكه اشك ...

          ***

انگار كبوتران خيمه
تا كوچه آسمان دويدند
فرياد عمو عموي ما را
تا صبح ، فرشته ها شنيدند ... !

          ***

اما شب بعد ، ناله اي را
از سمت فرشته ها شنيديم
در خيمه حضرت ابوالفضل 
يك ماه به خون نشسته ديديم ... 


                                      * حميد هنرجو
کد خبر 286287

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha