به گزارش گروه دين و انديشه "مهر" دكتر سيد حسين نصر استاد دانشگاه جورج واشنگتن در مقدمه كتاب " قلب اسلام " آورده است : در دهه اخير توجه روز افزوني را در غرب نسبت به اسلام شاهد بوده ايم ، توجهي كه هر رويداد جهانشمولي مرتبط با نام اسلام از جنگ داخلي لبنان گرفته تا انقلاب 1979 ايران و تا ظهور حركتهاي اسلامي در ميان مردم فلسطين سبب تشديد آن شده است.
اينك اين توجه نوخاسته از زمان فجايع يازده سپتامبر تا سطوح بي سابقه اي ارتقاء يافته است. جهانيان به ويژه در آمريكا تشنه اطلاعاتي درباره اسلام هستند ، اما معمولا اطلاعات سالمي در اين باره در دسترس نيست. در حقيقت سيلي از معلومات همه رسانه ها از كتاب گرفته تا نشريات، راديو و تلويزيون را فراگرفته است؛ معلوماتي كه بيشتر بر پايه جهل، اطلاعات نادرست و حتي ساختگي است. اين سيل معلومات نه تنها فهم درستي از اسلام فراهم نياورده بلكه بارها غربيان را دچار بزرگترين زيانها كرده است تا بتواند به اهداف خاص سياسي و ايدئولوژيك خود برسد.
البته تحريف موضوعات اسلامي در غرب، تازگي ندارد . اين امر تاريخچه هزار ساله اي دارد كه به انتشار زندگي نامه هاي شرم آوري از پيامبر اسلام(ص) باز مي گردد كه عمدتا در سده هاي دهم و يازدهم، به زبانهاي لاتين، فرانسه و آلماني نوشته شده است. با اين همه ، توصيف اوليه از اسلام كه آن را بدعتي در مسيحيت مي داند باز هم نشانگر احترامي عقلي به انديشه و تمدن اسلامي است.
به گزارش "مهر" ، دكتر نصر در بخش ديگري از مقدمه خود كه با ترجمه مصطفي شهر ائيني منتشر شده آورده است : در طول دوره رنسانس، شخصيتهايي چون پتراك حتي همين حرمت را نيز شكستند و آشكارا به تحقير اسلام پرداختند. در طول دوره سده هاي هيجده و نوزده، پاره اي شخصيتها چون ولتر كوشيدند كه از ابعاد گوناگون اسلام براي حمله به مسيحيت استفاده كنند . در همين حال شخصيتهاي انگشت شماري مانند گوته و امرسان، با عشق و احترام فراواني به تعاليم اسلامي مي نگريستند. در اين ميان روشهاي تحقيقاتي جديد مبتني بر عقلگرايي، تاريخ گرايي و شكاكيت رفته رفته به نام شرق شناسي، در مطالعات اسلام به كار گرفته شد؛ روش هايي كه از دل عصر به اصطلاح روشنگري (كه در حقيقت عصر تاريكي روح و خاموشي عقل بود) سر بر مي آوردند. بيشتر اين مستشرقان حتي آن گاه كه از نيروهاي استعماري نيز برخوردار بودند با اين باور خودخواهانه به مطالعه اسلام مي پرداختند كه آنها روش علمي بي كم و كاستي دارند كه به طور كلي بر همه اديان قابل اطلاق است.
آخرين چيز جالب توجه براي اين محققان، ديدگاه مسلمانان، هندوها يا بودائيان درباره دينشان و چگونگي تجربه آنان از جهان ديني خود بود. البته استثناهايي نيز وجود داشت اما استثناء جز به اثبات قاعده كمك نمي كند. در آغاز و انجام مطالعات مستشرقان درباره اسلام اين پيشفرض ناگفته نهفته بود كه اسلام نه يك وحي بلكه تنها پديده اي است كه عاملي انساني آن را در موقعيت تاريخي خاصي به وجود آورده است. در اين ميان گروه همسرايان، صداي كساني نظير لويي ماسينيون، اچ.اي.آر گيب و هانري كربن و به دنبال آنها نسلي جديدتر از محققان همدلشان چون آنه ماري شيمل به راستي انگشت شمار است.
به گزارش "مهر" ، دكتر نصر در پايان مقدمه خود ياد آور شده است : مدتي سپري شد تا اينكه در نيمه دوم سده بيستم مسلمان زادگاني آشنا به زبانهاي غربي و روشهاي پژوهش علمي براي تبيين سنت فكري اسلامي براي مخاطبان غربي به شيوه اي متقن شروع به نوشتن آثار عميقي درباره اسلام كردند. پاره اي چهره ها و محققان معنوي و عقلي غرب نيز كه از توانايي رسوخ در جهان معنوي اسلام برخوردار بودند تا جايي كه مي توانستند از درون سنت اسلامي سخن بگويند و بنويسند همدوش متفكران مسلمان در اين رسالت سهيم شدند. در نتيجه كوشش هاي اين دو گروه چندين كتاب اصيل و پرمحتوا درباره ابعاد گوناگون اسلام به زبان انگليسي و ديگر زبانهاي اروپايي منتشر گرديد. در مقايسه با دوره هاي جلوتر دست كم همين آثار در دسترس بودند اما صداي آنها در ميان آواز مخالف كساني كه از موضع منازعات خواه مسيحي يا يهودي و يالاادريگري سكولار به نفي اسلام مي پرداختند خفه مي شد. در حقيقت هيچ ديني در غرب به اندازه اسلام مورد هجوم فكري مخالفان قرار نگرفته است و از اين لحاظ اصلا نمي توان اسلام را با آيين تائو، كنفوسيوس، هندو يا آيين بودا مقايسه كرد. از زمان فاجعه يازده سپتامبر اين آواز مخالف بلند تر گشته است و ارائه تبييني تازه از تعاليم اصيل سالام، در پرتو چالشهاي موجود در وضعيت امروزه بايسته است.
نظر شما