به گزارش خبرگزاری مهر، در این جلسه مهدی گنجی کارگردان و رامتین شهبازی منتقد مهمان به همراه اعضای باشگاه فیلم تهران حضور داشتند و پس از تماشای فیلم، جلسه نقد و بررسی آغاز شد.
امپراطوری که تنها مانده است
مهدی گنجی کارگردان این مستند درباره انگیزه ساخته شدن «من می خوام شاه بشم» گفت : این سال ها در ارتباط با آدم هایی فیلم می سازم که آدم های معمولی هستند و صحبتی از آنها در صفحات روزنامه ها و پشت جلد مجله ها نیست اما سبکی را در زندگی برگزیده اند که آنها را از دیگران متمایز می کند و باعث خاص شدن شان می شود .
وی افزود: من فارغ التحصیل فیلمبرداری از دانشکده سینما تئاتر هستم و از سال ۸۱ تاکنون پس از پشت سر گذاشتن تجربیات تصویربرداری مشغول به مستندسازی شده ام. در این میان با آموختن تدوین و نیز آشنایی نسبی با مقوله صدا روش فیلمسازی تک نفره را برای ساختن مستند هایم برگزیده ام. انجام این کار برای من از چند جنبه دارای اهمیت است. نخست باید بگویم که فیلمسازی تک نفره به دلیل مشکل مالی نیست بلکه این امکان را به فیلمساز می دهد تا در مدتی طولانی که با سوژه سپری می کند، اعتماد او را به دست آورد و بیشتر و بهتر با سوژه خود نزدیک شود.
کارگردان مستند «من میخوام شاه بشم» با بیان اینکه حضور عوامل متعدد فیلم در پشت صحنه می تواند در روند ایجاد این اعتماد سازی اختلال به وجود آورد، یادآور شد: این شیوه فیلمسازی در مناطق بحرانی و جنگی می تواند کارساز باشد. ناگفته نماند که ما ایرانی ها به دلیل داشتن فرهنگ شرقی با فیلمسازی تک نفره بهتر ارتباط برقرار می کنیم. در این ارتباط می توانم از رودریگوئز و یونگر نام ببرم که به همین شیوه مستند های خوبی ساخته اند. نزدیک شدن به شخصیت در زمان طولانی به آرامی اتفاق می افتد به طوری که ساخته شدن این مستند برای من ۳ سال به طول انجامید. مسلما به تنهایی فیلم ساختن سختیهای زیادی دارد زیرا شما مجبور هستید که به تنهایی کار چندین نفر را انجام دهید. از سویی دیگر این کار به شما کمک می کند که لایه لایه به شخصیت نزدیک تر شوید.
گنجی اظهار کرد: در فیلم شاهد هستیم که سوژه ما برای ساختن ایل خود راهی به جز وصلت با عشایر نمی بیند. عشایر رابطه عشیره ای و فامیلی را می شناسند. او به سراغ عشایر عرب زبان خمسه رفته که از عشایر فارس هستند. او سال ها تلاش می کند تا با عشایر ارتباط برقرار کند اما آنها حضور او را اگر از خودشان نباشد نمی پذیرند به همین خاطر برای بردن توریست ها نیز گاهی به مشکل مواجه می شود. سیستم عشایر بر اساس خون است نه خاک و شما هنگامی با آنها یکی می شوید که خونتان با آنها یکی شود. حتی در شب عروسی یکی از بزرگان ایل به او می گوید که حالا دیگر تو نیز فرزندی از ما شده ای و عباس هم همین را می خواهد.
وی در خصوص پیشینه شخصیت عباس برزگر گفت: هیچ قطعیتی از نظر من وجود ندارد اما به لحاظ روانشناسی عشق شکست خورده ای که او در جوانی تجربه کرده و آنچه که در کودکی و نوجوانی از سرگذرانده امروزه اثرات خود را در رفتار او نمایان می سازد و از این رو قابل بررسی و اهمیت است. جزئیاتی که پیرامون این شخصیت وجود دارد حتی خواب هایی که او می بیند برای من بسیار با اهمیت است. خواب از نظر من واقعیت است اما واقعیت از نظر من فقط عینیت نیست. شاید روزی مستندی در ارتباط با خواب بسازم. من سعی می کنم از گفتگوی شخصیت با اطرافیاناش استفاده کنم. شخصیت عباس برزگر تنهاست. او آدمی است که تمامی کارهایش را خودش انجام میدهد. در محیطی مانند روستا درآمدی بسیار سرشار دارد و همین باعث شده که روستاییان و بستگان و همه و همه از او انتظاراتی داشته باشند که مجموع اینها باعث کناره گیری او از آنها شده است. او برای خود یک امپراطوری درست کرده است که در میان دیوارهای کاهگلی منزلش محصور شده است. نکته دیگر اینکه آدم هایی که به دنبال به دست آوردن قدرت هستند همیشه تنها می شوند. امپراطور ها همیشه تنها می مانند.
وی گفت : زمانی که سکانس دعوا را تدوین می کردیم من پیش خودم فکر کردم که آیا من هیچ گاه می توانستم در صورت ساختن فیلم داستانی چنین دیالوگ هایی را ما بین یک پدر و دختر بنویسم و مطمئن هستم که نمی توانستم. گاهی در زندگی واقعی افراد اتفاقاتی می افتد که در صورتی که فیلم ضبط شده آن را به خودشان نشان دهیم از توانایی انجام آن عمل شگفت زده می شوند. ارتباط داشتن با خارجی ها زندگی این خانواده را متحول کرده است. عباس برزگر خود به حدود ۳۰ کشور خارجی رفت و آمد داشته است، درآمدش به دلار است ، آدم باهوشی است ، هر آنچه را آموخته است از راه مشاهده به دست آورده و به فرزندانش نیز می آموزد. از این رو سطح گفتگو و دایره لغات در این خانوده افزایش یافته است . به هر صورت آنچه که در زندگی گذشته افراد وجود دارد بسیار با اهمیت است.
اخلاق در سینمای مستند بستگی به بافت و شرایط دارد
رامتین شهبازی نیز در خصوص فیلم مستند «من میخوام شاه بشم» گفت: این فیلم یکی از محکم ترین و به یادماندنی ترین مستند های سال گذشته است. در سینمای ما تفاوت بسیار زیادی بین فیلم های مستند و داستانی وجود دارد. سینمای داستانی ما به شدت از سینمای مستند و حتی فیلم های کوتاه عقب افتاده است. تکنیکی که در فیلم های کوتاه دیده می شود بسیار پیشرو و فوق العاده است گرچه خام دستی هایی در نگاه آنها وجود دارد اما فیلم های بلند سینمایی ما دچار میان مایگی شده و من این را با صدای بلند می گویم. سینمای ایران در بحران و بزنگاه قراردارد یا از این بزنگاه رد می شود یا زمین می خورد. در سینمای داستانی ما بیشتر فیلم ها خیلی سریع ساخته می شوند و سریع وارد چرخه اکران می شوند تا هزینه ای ساخت آنها جبران شود. در این میان مستندسازان ما زمان زیادی برای ساخت مستند هایشان سپری می کنند.
وی گفت: فیلم مستند «من میخوام شاه بشم» از دو جنبه تکنیک و مضمون اهمیت دارد. تکنیک چگونگی انتخاب لحظات زندگی مرد و خانواده اش اهمیت زیادی دارد. انتخاب آنچه که به نمایش در می آید مهم است . روایت مهم است. همان قدر که تصاویری که نمایش داده می شود مهم است آنچه که به نمایش در نمی آید نیز اهمیت دارد. طرد کردن و کنار گذاشتن به اندازه چیدمان مهم است. در این رابطه انتخاب و مساله اگزیستانس به میان می آید. او برای انتخابش تاوان می دهد و ما دچار قضاوت می شویم. همین طور دخترش و همسرش در ارتباط با او دست به قضاوت می زنند و بحث اخلاق به میان می آید. یکی از ویژگیهای مستندهای جدید ما این است که بعد دراماتیک پیدا کرده اند. منظورم دراماتیزه از نوع سینمای داستانی نیست. منظورم تفاوت بین شخصیت و شخصیت پردازی است. اینکه شما با دیدن ظاهر کسی به قضاوت در مورد او برسید شخصیت پردازی اتفاق افتاده است اما زمانی که قهرمان یا ضد قهرمان دست به کنش می زند و از بین چندین راه یکی را انتخاب می کند شخصیت او نمایان می شود. در این فیلم ما شخصیتی را می بینیم که کارآفرین است. این کنش اولیه او است که ما نمی بینیم بلکه توصیف آن را می شنویم، این شخصیت پردازی است تا جایی که او برای رسیدن به رویاهایش دوباره دست به ازدواج میزند و این یک انتخاب است .
نظر شما