سپهري دوران كودكي خود را در طبيعت سپري كرد وتاثير اين همنشيني را مي توان در اشعاري كه بعدها مي سرايد به خوبي مشاهده كرد .او از همان دوران نوجواني و جواني كه به سرايش شعر علاقه مند مي شود مطالعه اشعار شاعران ايراني و خارجي را نيز در برنامه هاي خود قرار مي دهد و او را بايد از جمله شاعراني دانست كه با آگاهي كامل از ادبيات گذشته خود دست به نو گرايي در شعر مي زند و در كنار شاعراني چون نيما، فروغ ، اخوان و شاملو صفحه اي تازه رادر تاريخ شعر ايران باز مي كند. در دوره جواني براي ادامه تحصيل در زمينه نقاشي به تهران مي آيد و در دانشكده هنرهاي زيباثبت نام مي كند. مي توان گفت در اين دوران است كه سپهري حركت در شعر را آغازكرده و آهسته آهسته در شعر پيش مي رود .
او ابتدا مانند ديگر شاعران هم عصر خود تحت تاثير جريان شعر روز در قالب "چهار پاره" به سرايش شعر دست مي زند.اولين كتاب سپهري مجموعه شعري با عنوان « آرامگاه عشق» است ،كه شامل اشعاراحساسي و دوران ناپختگي سپهري در شعرا مي شود.اما سپهري در اولين اثر نسبتا" موفق خود با عنوان " مرگ رنگ" نشان داد كه مانند ديگر شاعران همعصر خود از طرفداران نو گرايي و شعر نو است . او دراين مجموعه با گرايش به قالب شعر نيمايي حركت خود را در عرصه شعر آزاد آغاز مي كند . صداقت در بيان ، زبان ساده و روان ، توصيف هاي زيبا ، تصويرهاي تازه و بديع ، تركيبات قابل قبول ، موسيقي گوش نواز و استفاده اطلاحات عاميانه و محلي در شعر از خصوصيات شعري سپهري است كه به مرور زمان و در مجموعه هاي بعدي او نمايان تر و مستحكم تر مي شود .
سپهري در مجموعه شعربعدي خود با عنوان « زندگي خوابها»سعي مي كند از زبان نيما به زبان شعري خود برسد . اگر چه در اين مجموعه چندان موفق به عملي كردن آرزوي خود نمي شود، اما در آينده اي نه چندان دور به آن دست مي يابد .
او در ادامه سعي و تلاشهاي شاعرانه اش در كتاب « آوارآفتاب» تا حدودي موفق به فاصله گرفتن از ديگر شاعران نوگراي همعصر خود شد و شايد بتوان گفت زبان شعري سپهري در اين كتاب تاحدودي زباني است ميان زبان شعري فروغ فرخزاد و احمد شاملو كه هنوز داراي آن موسيقي ريتميك و رقص آور كه در مجموعه هاي بعدي او مشاهده مي شود نيست . براي مثال مي توان به شعر « شا سوسا» اشاره كرد:
كنار مشتي خاك
در دور دست خودم ، تنها، نشسته ام
نوسان ها خاك شد
و خاك ها از ميان انگشتانم لغزيد و فرو ريخت
شبيه هيچ شده اي!
چهره ات را به سردي خاك بسپار
اوج خودم را گم كرده ام
مي ترسم ، از لحظه ي بعد ، و از اين پنجره اي كه به روي احساسم
گشوده شد
برگي روي فراموشي دستم افتاد: برگ اقاقيا!
بوي ترانه اي گمشده مي دهد، بوي لالايي كه روي چهره مادرم
نوسان مي كند.......
« شاسوسا» از مجموعه شعر " آوار آفتاب"
سپهري روز به روز در عرصه شعر پيشرفت مي كند و با آشنايي ومطالعه بيشتر در زمينه عرفان و نقاشي دست به خلق آثاري مي زند كه نشان از تولد يك شاعر توانمند مي دهد . اودركتاب« شرق اندوه » با اشعاري موزون تر از گذشته و داراي موسيقي بارزتر به بيان بعضي ديدگاهها ي عرفاني نيز مي پرداز . سهراب بدون شك آشنايي خوبي با شعرشاعران بزرگ ايراني چون حافظ و مولانا دارد . اشعار مجموعه شعر « شرق اندوه» به خوبي نشان از تاثير موسيقي غزليات مولانا در آثار سپهري مي دهد.
آب زنيد راه را هين كه نگار مي رسد مژده دهيد باغ را بوي بهار مي رسد
«مولانا»
باد آمد ، در بگشا، اندوه خدا آورد
خانه بروب، افشان گل ، پيك آمد ، پيك آمد ،
مژده ز« نا» آورد
آب آمد ، آب آمد ، از دشت خدايان نيز ، گل هاي سياه آورد
ما خفته ، او آمد ، خده ي شيطان را بر لب ما آورد
مرگ آمد
ترس شما آورد
در خاكي ، صبح آمد ، سيب طلا، از باغ طلا آورد.....
مجموعه شعر « شرق اندوه»
سپهري بعد ازحركت خوب و ممتد خود در شعربلند« صداي پاي آب» متولد مي شود و نشان مي دهد كه به زبان خاص خود دست يافته است . زباني ساده و صميمي با موسيقي آشكار و وزني مناسب با موضوع شعر .
سپهري در ادامه شعرهايش به تثبيت زبان شعري خاص مي پردازد و به بيان آنچه در طي سالها آموخته قلم مي زند. او از هرگونه جريان هاي شعري و سياسي كه بسياري از شاعران را به سقوط در عرصه شعر كشاند فاصله گرفت و تنها به خلق شعر انديشيد، به گونه اي كه بايد گفت سپهري شاعر ستايش از طبيعت و زندگي است.
سهراب سپهري در 1 ارديبهشت ماه 1359 در تهران ديده از جهان فرو بست و در زادگاهش به خاك سپرده شد، و جامعه ادبي را در سوگ خود نشاند .
بايد امشب چمداني را
كه به اندازه ي پيراهن تنهايي من جا دارد، بردارم
و به سمتي بروم
كه درختان حماسي پيداست،
رو به آن وسعت بي واژه كه همواره مرا مي خواند
يك نفر باز صدا زد : سهراب!
كفش هايم كو ؟
« نداي آغاز»
از سهراب سپهري آثار زيادي در زمينه نقاشي و شعر به جاي مانده است كه آثار منتشر شده او در زمينه شعر بدين شرح است :
1- آرامگاه عشق/ مجموعه شعر، 1326 .
2- مرگ رنگ / مجموعه شعر ، 1330 .
3- زندگي خواب ها / مجموعه شعر،1332 .
4- آوار آفتا ب / مجموعه شعر، 1340 .
5- شرق اندوه / مجموعه شعر ، 1340.
6- صداي پاي آب / يك شعر بلند ، 1344.
7- مسافر/ يك شعر بلند ، 1345 .
8- حجم سبز/ مجموعه شعر ، 1346 .
9- هشت كتاب / مجموعه شعر ، 1355.
10- ما هيچ ، ما نگاه ( پيوست هشت كتاب)/ مجموعه شعر ، 1355.
در پايان شعر « به باغ همسفران» را از مجموعه شعر " حجم سبز " مي خوانيم .
صدا كن مرا
صداي تو خوب است
صداي تو سبزينه ي آن گياه عجيبي است
كه در انتهاي صميميت حزن مي رويد
در ابعاد اين عصر خاموش
من از طعم تصنيف در متن ادراك يك كوچه تنهاترم
بيا تا برايت بگويم چه اندازه تنهايي من بزرگ است
و تنهايي من شبيخون حجم ترا پيش بيني نمي كرد
و خاصيت عشق اين است
كسي نيست،
بيا زندگي را بدزديم ، آن وقت
ميان دو ديدار قسمت كنيم
بيا با هم از حالت سنگ چيزي بفهميم
بيا زود تر چيزها را ببينيم
ببين ، عقربك ها ي فواره در صفحه ي ساعت حوض
زمان را به گردي بدل مي كنند
بيا آب شو مثل يك واژه در سطر خاموشي ام
بيا ذوب كن در كف دست من جرم نوراني عشق را
مرا گرم كن
( و يك بار هم در بيابان كاشان هوا ابر شد
وباران تندي گرفت
و سردم شد ، آن وقت در پشت يك سنگ،
اجاق شقايق مرا گرم كرد )
در اين كوچه هايي كه تاريك هستند
من از حاصل ضرب ترديد و كبريت مي ترسم
من از سطح سيماني قرن مي ترسم
بيا تا نترسيم از شهرهايي كه خاك سيا شان چراگاه
جر ثقيل است
مراباز كن مثل يك در به روي هبوط گلابي در اين عصر
معراج پولاد
مرا خواب كن زير يك شاخه دور از شب اصطلاك
فلزات
اگر كاشف معدن صبح آمد ، صدا كن مرا
و من ، در طلوع گل ياسي از پشت انگشت هاي تو ، بيدار
خواهم شد
و آن وقت
حكايت كن از بمب هايي كه من خواب بودم ، و افتاد
حكايت كن از گونه هايي كه من خواب بودم ، و تر شد
بگو چند مرغابي از روي دريا پريدند
در آن گير و داري كه چرخ زره پوش از روي روياي
كودك گذر داشت
قناري نخ زرد آواز خود را به پاي چه احساس
آسايشي بست
بگو در بنادر چه اجناس معصومي از راه وارد شد
چه علمي به موسيقي مثبت بوي باروت پي برد
چه ادراكي از طعم مجهول نان در مذاق رسالت تراويد
و آن وقت من ، مثل ايماني از تابش « استوا» گرم،
ترا در سر آغاز يك باغ خواهم نشانيد
نظر شما