در همایش «یک دهه مطالعات فرهنگی در ایران» مطرح شد؛

پرداختن به طبقه متوسط باعث غفلت از طبقات پایین تر شد

پرداختن به طبقه متوسط باعث غفلت از طبقات پایین تر شد

عضو هیأت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی گفت: مطالعات فرهنگی در خاستگاه آن معطوف به طبقه پایین و کارگر است ولی در یک دهه گذشته ما اساساً مطالعات خود را معطوف به طبقه متوسط کردیم.

به گزارش خبرنگار مهر، همایش «یک دهه مطالعات فرهنگی در ایران» عصر روز گذشته، سه شنبه، اول دی ماه با سخنرانی نعمت الله فاضلی، ابراهیم توفیق و عباس کاظمی در دانشگاه علم و فرهنگ برگزار شد.

هدف مطالعات فرهنگی تحلیل مناسبات فرهنگ و قدرت است

نعمت الله فاضلی در ابتدای این همایش گفت: صحبتم را با این سئوال آغاز می کنم که منظور از مطالعات فرهنگی چیست. ما در ایران هنوز در این رشته توجیه نشده ایم؛ ۶ تا ۷ سال دیگر زمان لازم داریم به این سئوال پاسخ دهیم. بر اساس تجربه کسانی که در ایران و جهان درگیر این رشته بودند گفته می شود، مطالعات فرهنگی گفتمان یا رشته ای است که هدف کلی آن توضیح، تفسیر و تحلیل مناسبات فرهنگ و قدرت است.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ادامه داد: مطالعات فرهنگی با اقتصاد و اجتماع و سیاست ادغام شده است و می خواهد مناسبات قدرت و فرهنگ را تحلیل کند و به روش شناختی عمل کند. در واقع مطالعات فرهنگی آمده تا بخش هایی که علوم اجتماعی کمتر به آن توجه کرده را توضیح بدهد و دانشی است که وجوه تحولات فرهنگی و اجتماعی را بیشتر تحلیل می کند.

وی افزود: تجربه ما از مطالعات فرهنگی در این یک دهه نشان داده است که در تقسیم تجربه ها و تالیف ها باید یک فضای گفتگو ایجاد کنیم. جامعه شناسی در ایران، مطالعه ساختارهایی بود از جمله، روان شناسی خانواده، روانشناسی دین و ... به همین دلیل در ایران تحولاتی رخ داده بود ولی علوم اجتماعی، آنها را مطالعه نمی کرد. در عین حال مطالعات فرهنگی در جهان هم با تغییراتی همراه بود. در این حال مولفه های جدیدی در مطالعات فرهنگی مطرح می شد مثل مطالعات جوانان.

فاضلی ادامه داد: معتقدم مطالعات فرهنگی در فضای امروز ما از چند جهت ضرورت دارد؛ اول اینکه توجه مطالعات فرهنگی معطوف به قدرت است. جامعه ایران یک جامعه متنی است. فرهنگ ایران فرهنگ متنی است. اندیشمندی درباره ایران گفته است که جامعه ایران به زبان خیلی حساس است. جامعه ایران، جامعه حساس به زبان است. گاهی یک واژه کوچک، کلی بازتاب دارد. ما بیش از همه جوامع دیگر کلمه را جدی می گیریم. ما یک جامعه عاطفی داریم به این معنا که ساختار احساسات در جامعه ما همچنان پرشور و گرم است. این جامعه احساسی با زبان معنی می یابد.

این محقق و پژوهشگر حوزه علوم اجتماعی در ادامه گفت: این ساختار همیشه این گونه نبوده و نمی توانیم بگوییم از گذشته بوده و تا ابد خواهد بود. فقط این را می گویم جامعه ایران، یک جامعه احساسی است که در قدرت تنیده شده است و مطالعات فرهنگی می خواهد آن را تحلیل کند. در پژوهش هایی که پیش از انقلاب درباره مطالعات فرهنگی صورت گرفته است به این نتیجه رسیدند که روش هایی که ما بکار برده ایم مناسب نبوده است و به ما چیزی درباره جامعه و فرهنگ ایران ارائه نکرده است.

وی در پایان تصریح کرد: مطالعات فرهنگی به ما این امکان را می دهد که ما احتمالا نتایج قابل اعتمادتری را درباره جامعه ایران بدست آوریم. مطالعات فرهنگی با بخش های مذهبی و سنتی تقابل ندارد و رسالتی برای اشکال مختلف عدالت در این ساختار اجتماعی سیاسی و فرهنگی است که ما در آن قرار داریم و این به معنای مواجهه با سیاست نیست.

در وضعیت عجیب و غریبی زندگی می کنیم

دکتر ابراهیم توفیق به عنوان دیگر سخنران این همایش گفت: من دغدغه هیچ رشته ای را ندارم نه جامعه شناسی و نه مطالعات فرهنگی. البته تحصیلاتم علوم اجتماعی بوده است. دغدغه من تفکر اجتماعی است و اینکه چگونه به وضعیتی که در آن زندگی می کنیم فکر کنیم. وقتی تصمیم می گیریم در موضع علم فعالیت کنیم باید زبان خودش را به کار ببریم.

وی افزود: ما با نظام دانشی سر و کار داریم که خیلی عجیب و غریب است. هر نظامی که شکل می گیرد اراده قدرت دارد و می خواهد به مقصد برسد و گسترش پیدا کند و این ویژگی هر موجود زنده ای است. منتها معمولا نظام علم با اراده قدرت همنشین می شود. ما با یک نظام و دانشی سر و کار داریم که با هم همنشین نیستند. اراده ای به کشف حقیقت تاریخ شکل نگرفته است ولی خود این همنشینی پیکره ای را به وجود آورده که ما در آن پیکره هستیم. این تصور من است که ما در وضعیت پیچیده ای قرار می گیریم. در وضعیتی زندگی می کنیم که به قول مارکس هر آنچه سخت و استوار است دود می شود و به هوا می رود. وقتی در این وضعیت زندگی می کنیم این وضعیت را نمی توانیم نام بگذاریم. در یک وضعیت عجیب و غریبی زندگی می کنیم.

 

توفیق در ادامه گفت: این وضعیتی است که نظام علم برای ما به وجود می آورد ولی این نظام علمی در همه جای دنیا وجود دارد. خود این تعارض ها که به نظام دانشگاه می آید اراده بقایش با اراده نادانی روبرو می شود و دچار گسست و ترک می شود. اینجا است که باید روی به مطالعات فرهنگی بیاوریم ولی علی رغم فرآیند نهادینه اش بنا به دعواهایی که بروز پیدا می کند ناخواسته فضاها و ترک هایی به وجود می آید که می توان آنجا نشست و فکر کرد چرا که در آنجا امکان تامل نابهنگام به وجود می آید. برویم و فکر کنیم ببینیم چه چیزی ترک را به وجود آورده و آن را درست کنیم.

وی افزود: وقتی می خوانیم که در محله هرندی شهروندانش کارتنِ کارتن خواب ها را آتش می زنند و دیگران هم از این کار حمایت می کنند، اگر در این حالت حساسیتی برای یک عالم به وجود نیاید که چه چیزی باعث این اتفاق می شود و اگر این دغدغه وجود نداشته باشد این پدیده نظم هایی را امکان پذیر می کند که عده ای بر سر عده ای دیگر (که خود ما در اینجا رساندن آنها نقش داشته ایم) بزنند. اگر تاملی در آن نکنیم که چرا آنها اینطور شده اند این بحث ها همه لوث و بی معنا می شود.

وی در پایان ابراز داشت: امیدواریم که در دهه آینده زحمات مان بابت مطالعات فرهنگی که در این ۱۰ سال انجام داده ایم از بین نرفته باشد و ۱۰ سال دیگر از دستاوردهای این مطالعات صحبت کنیم.

پرداختن به طبقه متوسط و فراموشی طبقه کارگر

عباس کاظمی، عضو هیأت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، دیگر سخنران این همایش بود که در ابتدای سخنان خود گفت: کتاب مطالعات فرهنگی دانشگاهی که توسط من و یکی از همکاران نگاشته شده به زودی منتشر خواهد شد. این کتاب تلاش ۱۰ ساله مطالعات فرهنگی دانشگاه تهران و علامه طباطبایی است. در سال ۷۸ به تدریج هم مطالعات فرهنگی ما را کشف کرد هم ما آن را. ما مطالعات فرهنگی را مربوط به طبقه متوسط می‌دانستیم، در حالی که مطالعات فرهنگی در خاستگاه آن معطوف به طبقه پایین و کارگر است ولی در یک دهه گذشته ما اساساً مطالعات خود را مربوط به طبقه متوسط کردیم. مصرف، لباس، مد، آرایش، خرید، عمل جراحی، اینها مفاهیمی مربوط به طبقه متوسط است.

وی افزود: مطالعات فرهنگی این زمینه را به وجود آورد که طبقه متوسط راجع به خودش صحبت کند. عیب آن این بود که پرداختن به طبقه متوسط باعث از بین رفتن توجه به مسائل طبقه کارگر شد. یک چرخش اقتصادی باید در چرخش فرهنگی شکل گیرد. طبقه متوسط را بیش از اندازه فربه فرض کردیم. از سایر اشکال طبقه متوسط پایین غفلت کردیم.

کاظمی در ادامه گفت: تمام آمریکایی‌ها خود را جزو طبقه متوسط می‌دانند در حالی که آمریکا یک کشور سرمایه‌داری است. ما طبقه متوسط را محدود کردیم به طبقه متوسط بالا. جراحی‌های زیبایی همه اینها به طبقه متوسط رو به بالا برمی‌گردد. اگر توجهمان را به طبقه متوسط رو به پایین بکنیم، رویکردها و پنجره های جدیدی برای ما باز می‌شود. آیا طبقه متوسط رو به پایین هم سراغ مد و جراحی زیبایی می رود؟ به نظر می رسد آنها بیشتر برایشان مهم است که منزلت اجتماعی‌شان بالا برود.

 

وی با اشاره به پدیده جدیدی به نام پرولتاریای دانشگاهی گفت: این طبقه، طبقه‌ای دانشگاهی است که فارغ‌التحصیل شده ولی بیکار است و به هر دلیلی حقوق دانشگاهی ندارند و حق‌التدریسی کار می‌کنند یا برای دیگران پایان‌نامه و مقاله می‌نویسند. در سال ۵۶ میزان تحصیلکرده‌های بیکار یک درصد بود ولی امروز به ۴۰ درصد رسیده است. ظرف ۱۰ سال آینده هم به فارغ‌التحصیلان بیکار ۱۰ میلیون نفر اضافه خواهد شد. اینها دکترا گرفته‌اند، در بهترین دانشگاه‌های کشور تحصیل کرده‌اند، به دلیل اینکه دسترسی به منابع کاری ندارند، به کسب و کار از طریق پژوهش‌های دانشگاهی رو آورده‌اند که باعث به وجود آمدن پرولتایای دانشگاهی شده‌اند. شما کافی است درباره موسسات آموزشی در اینترنت سرچ کنید.

کاظمی ادامه داد: جمهوری اسلامی با سهمیه بندی برای مناطق محروم در کنکور، عدالت آموزشی را آورد و آن کُرد، آن بلوچ، آن سنی، آن شمالی وارد دانشگاه تهران شد و عدالت اجتماعی تا اندازه‌ای برقرار شد، اما هیچ‌گاه عدالت اقتصادی ایجاد نشد. اگر روند کار زنان قبل از انقلاب ۱۳ درصد بوده الان به ۱۵ درصد رسیده  که تفاوت چندانی نکرده است. طبقه کارگر منابع اقتصادی و شغل پیدا نکرده است. قالب کسانی که به نوشتن پایان‌نامه علمی روی آوردند موسسات پژوهشی را پولدار می‌کنند نه خودشان را. کمتر از ۵۰ درصد مبالغ دریافتی را دریافت می‌کنند. موسسات پژوهشی پولدارتر می‌شوند، اما کسانی که اینها را می‌نویسند فقیرتر می‌شوند.

کد خبر 3007275

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha