به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «عناصر داستان در داستان کودک و نوجوان» نوشته حسین بکایی به ارائه اطلاعاتی درباره عناصر داستان کودک و نوجوان و ارائه نمونههایی از این دست میپردازد. به گفته نویسنده، داستان کودک و نوجوان زیرشاخهای از ادبیات داستانی است که برای خواندن کودکان و نوجوانان نوشته میشود.
داستانهای کودک و نوجوان از نظر عنانصر داستانی و روشهای نقد ادبی، مباحث نظری ادبیات و ادبیات داستانی با داستانهای بزرگسالان تفاوتی ندارد، اما از نظر ویژه بودن برای یک دسته مشخص از مخاطبان تفاوتهایی با داستانهای بزرگسالان پیدا میکند. به همین دلیل دستاندرکاران ادبیات کودک بررسی جداگانهای عناصر داستان در داستان کودک و نوجوان را لازم میدانند.
در این کتاب مطالب به روش کارگاهی ارائه شده تا خوانندگان بتوانند پس از آشنا شدن با بخشهای نظری مباحث، یعنی تعاریف عمومی، با بررسی این عناصر در داستانهای کودک و نوجوان که بهوسیله نویسندگان مختلف در طول بیست سال گذشته، به کار گرفته شدهاند، نمونههای عملی آنها را نیز مطالعه کنند. برای این منظور و برای معرفی داستانهایی که بهعنوان نمونه و مثال از آنها استفاده شده، خلاصهای از داستانها در پایین صفحهها آورده شده است.
کتاب «عناصر داستان در داستان کودک و نوجوان» در چهار فصل، عنصرهای مهم داستاننویسی را به علاقهمندان معرفی و شیوه استفاده از این عناصر را در داستانهای مختلف بیان کرده است. در فصل اول این کتاب خوانندگان با مطالبی از قبیل تعریفها، فارسیزبانان به چه نوشتهای داستان میگویند؟ و تفاوت قصه با داستان آشنا میشوند.
همچنین عناصر، موضوع، شباهت موضوع داستان کودک با بزرگسال و اینکه داستانها از کجا میآیند سرفصل مباحث این کتاب در فصل دوم است و در بخشهای بعدی علاقهمندان با موضوعاتی چون درونمایه، شخصیت، پیرنگ، زاویهی دید، زمان و مکان در داستان کودک و نوجوان آشنا میشوند.
در بخشی از کتاب «عناصر داستان در داستان کودک و نوجوان» میخوانیم: «یکی از راههای تقسیمبندی داستانها دستهبندی «درونمایه» های داستانی است. برای مثال داستانهایی که درونمایه آنها اجتماعی یا عاطفی یا علمی یا دینی یا... است. میتوان موضوع «حسادت» را از منظرهای مختلف تفسیر کرد. حسادت بهعنوان یک حس انسانی که هنگام جمعشدن آدمها در کنار هم امکان آشکار شدن پیدا میکند، میتواند از منظر علوم اجتماعی به عنوان یکی از انگیزههای رفتارهای اجتماعی انسانها محور بررسیهای انسانشناسی قرار بگیرد. در حالیکه همین حس از منظر دینی گناه و ناشایست است. برای مثال میشود داستان «مثل دستهای مادرم» را جزو داستانهای «اجتماعیـ عاطفی» یا «خانوادگی» طبقهبندی کرد...»
نظر شما