حضرت مهدي (عج) دوازدهمين و آخرين امام از سلسله پاك امامت و ولايت الهي است . ولادت با سعادت آن حضرت مقارن با طلوع فجر جمعه نيمه شعبان سال 255 هجري در شهر سامرا به وقوع پيوست . پدر بزرگوارش امام حسن عسگري (ع) و مادر عزيزش نرجس است .
آن حضرت در نام و كنيه با نياي خويش رسول الله (ص) موافقت دارد و لقبهاي شريفش مهدي ، حجت ، قائم ، منتظر، صاحب الزمان و خلف صالح است .
از آنجا كه حاكمان ستمكار عباسي بر پايه نويدها و بشارتهاي رسيده از رسول الله (ص) مي دانستند كه فرزندي به نام مهدي از امام حسن عسگري (ع) زاده خواهد شد ، خروج خواهد كرد و بساط ظلم و جور را از صحن گيتي بر خواهد چيد، در صدد بودند كه اگر چنين نوزادي بدنيا آمد او را از بين ببرند . از اين رو تولد و مراحل رشد و نمو ظاهري آن حضرت در پنهاني صورت گرفت و جز خاندان و شيعيان خاص از وجود آن حضرت آگاهي نداشتند .
با وجود اين امام حسن عسگري (ع) در فرصتهاي مناسب در جمع اصحاب خود حضور مي يافت تا شيعيان در آينده در مسئله امامت به ضلالت و گمراهي نيفتند و در دينشان ثابت و استوار باقي بمانند.
سالهاي اول زندگي حضرت مهدي (عج) به همين منوال گذشت تا اينكه به سال 260 هجري در سن پنج سالگي پدر عزيزش را از دست داد .
در پي اين حادثه غم انگيز، امامت و رهبري شيعيان به آن حضرت انتقال يافت . حضرت در آن زمان از كمالات و دانشهاي الهي همان را داشت كه ديگر امامان داشتند و اين مقام و منزلتي بود كه خداي تعالي به حضرت عنايت فرمود .
حضرت مهدي (ع) به دور از ديده مردم مي زيست و با افراد اندكي معاشرت داشت . جعفر، عموي آن حضرت با استفاده از اين مسئله به دروغ خود را جانشين و وارث حضرت عسگري (ع) معرفي كرد و به همين علت است كه او را كذاب لقب داده اند .
ابوالاديان ، از خادمان امام حسن عسگري (ع) در اين مورد مي گويد: صداي شيون از منزل امام حسن (ع) بلند بود و جعفر بن علي برادر آن حضرت را نيز ديدم كه بر در خانه نشسته بود و شيعيان نيز او را تسليت و تبريك مي گفتند ( تسليت براي رحلت برادر و تبريك براي جانشيني ) . با خود گفتم كه اگر اين شخص امام باشد امامت از بين مي رود ! زيرا من پيشتر او را مي شناختم، شراب مي خورد و قمار مي باخت و تنبور مي نواخت . در اين حال عقيد خادم بيرون آمد و به جعفر گفت : آقاي من ! برادرت را كفن كردند برخيز و بر او نماز گزار .
جعفر و شيعيان همراه وي داخل شدند . چون در خانه جاي گرفتيم ديديم كه پيكر حضرت عسگري صلوات الله عليه را كفن كرده برروي تابوتي نهاده اند . جعفر پيش ايستاد كه بر برادر نماز گزارد. چون خواست كه تكبير گويد ناگاه كودكي گندمگون پيچيده موي و گشاده دندان بيرون آمد و رداي جعفر را كشيد و گفت : اي عمو ! پس بايست كه من سزاوارترم به نماز بر پدرم .
جعفر كه رنگ از چهره اش پريده بود عقب رفت و آن كودك پيش ايستاد و بر پدر نماز خواند .
خبر وجود فرزندي از امام حسن عسگري (ع) انتشار يافت و مأموران حكومتي به سعايت جعفر كذاب بر تفتيش و جستجوي خود شدت بخشيدند. در اين راه آزار و اذيتهاي فراوان براي خانواده حضرت عسگري (ع) فراهم آوردند . ولي تلاشهاي آنان حاصلي در بر نداشت .
جعفر كذاب نيز از ادعاي خود طرفي نبست و تنها توانست ميراث آن حضرت را به يغما برد .
در هر حال سلسه امامان دوازده گانه از هم نگسست و امامت الهي ادامه يافت . ولي پيگيري و تعقيب دشمن خطري بس جدي بود كه جان امام دوازدهم را تهديد مي كرد . همين امر و پاره اي از عوامل ديگر ايجاب مي كرد كه آن حضرت در غيبت به سر برند و به دور از ديده مردم زندگي كنند.
البته نهان زيستي مختص حضرت مهدي (عج) نيست بلكه در زندگي بسياري از پيامبران و خود امامان هم پيشينه ديريني داشته است . در قرآن مجيد از پنهان زيستي پيامبراني چون حضرت ابراهيم ، حضرت موسي و حضرت عيسي ياد شده است . پيامبر اسلام و امامان (ع) مسئله غيبت آخرين حجت را به مردم خاطر نشان مي كردند و هر گونه شك و ترديد را در اين مورد از دلهاي آنان مي زدودند .
غيبت امام دوازدهم دو مرحله دارد. يكي غيبت صغري ( كوتاه مدت ) و ديگري غيبت كبري ( دراز مدت ) . غيبت صغري بنا به قول مشهور از سال 260 هجري، ابتداي امامت حضرت مهدي (عج) آغاز شد و حدود 69 سال به طول انجاميد . برخي عالمان چون شيخ مفيد و سيد محسن امين عاملي آغاز غيبت صغري را از هنگام ولادت آن حضرت به شمار آورده اند ، زيرا در آن سالها نيز حضرت به دور از نظرها مي زيسته است . با اين حساب دوره غيبت صغري 74 سال مي شود.
حضرت مهدي (عج) در دوره غيبت صغري چهار تن از شيعيان صالح خود را به عنوان سفير معرفي كردند كه هر يك پس از وفات ديگري به انجام اين وظيفه بزرگ مي پرداختند . اين چهار تن سؤالات و مشكلات مردم را به آن حضرت عرضه مي كردند و پاسخهاي ايشان را به مردم مي رساندند.
نخستين واسطه امام و مردم ، ابو عمر و عثمان بن سعد عمري بود كه پيشتر از جانب امام هادي و امام حسن عسگري عليهما السلام نيز به مقام سفارت منصوب شده بود .
پس از درگذشت عثمان بن سعد ، فرزند وي ، محمد بن عثمان به فرمان امام زمان (عج) منصب پدر را بر عهده گرفت .
شيخ طوسي درباره اين پدر و پسر آورده كه نامه هاي صاحب الامر (عج) توسط عثمان بن سعيد و پسرش ابو جعفر محمدبن عثمان به دست شيعيان و خاصان پدرش ابو محمد (ع) مي رسيد. اين نامه ها حاوي امرو نهي و پاسخ به سؤالات شيعيان بود.
محمد بن عثمان در آخر جمادي الاول سال 304 يا 305 هجري از دنيا رفت . هنگامي كه حال او در بستر بيماري رو به وخامت گذاشت جماعتي از شيعيان بر بالين وي گرد آمدند و به او گفتند : اگر حادثه اي برايتان پيش آيد چه كسي به جاي شما خواهد بود ؟ او در پاسخ گفت : اين ابوالقاسم حسين بن روح بن ابوبحر نوبختي جانشين من است . او سفير بين شما و صاحب الامر عليه السلام ، وكيل او و مورد اطمينان و امين است . به او رجوع كنيد و در كارهاي مهم به او اعتماد كنيد . مرا امر شده بود كه اين را ابلاغ كنم و ابلاغ كردم .
حسين بن روح نوبختي از زمره ده كارگزار محمد بن عثمان در بغداد بود و سالهاي درازي را با او همكاري و معاشرت داشت . اين كارگزاران با شيعيان در ارتباط بودند و به امور آنان سامان مي دادند. وي در ماه شعبان سال 326 هجري در گذشت .
آخرين سفير، ابوالحسن علي بن محمد سمري بود كه به وصيت حسين بن روح نوبختي از جانب حضرت صاحب الامر (عج) به اين منصب انتخاب شد . وي پس از گذشت سه سال در نيمه شعبان سال 329 هجري چشم از جهان فروبست .
مزار اين چهار بزرگوار كه به " نواب اربعه" مشهورند در شهر بغداد واقع شده است .
حساسترين فراز دوران غيبت صغري مرگ علي بن محمد سمري بود . زيرا همزمان با مرگ او دوران ارتباط مستقيم با امام زمان به انجام رسيد و عصر غيبت كبري آغاز شد .
شش روز پيش از آن كه علي بن محمد سمري از دنيا برود نامه اي خطاب به او از ناحيه مقدسه صادر شد كه در آن آمده بود : به احدي وصيت مكن كه پس از مرگت جايگزين تو شود چه غيبت كامل آغاز شد و ديگر ظهوري در كار نيست مگر پس از اذن خدا عز و جل . و آن پس از مدت دراز و سختي دلها و پر شدن زمين از ستم باشد .
به اين ترتيب آفتاب طلعت آن حجت الهي به طوري كامل در پس پرده غيبت قرار گرفت و دوران ارتباط مستقيم با آن حضرت به پايان رسيد.
با وجود اين ، آن حضرت امام زمين و زمان است و حجت خداي . گرچه شخص ايشان از ما نهان است ولي حكمش بر ما عيان است . اميرالمؤمنين (ع) بر فراز منبر كوفه فرمود : اگر جسم حجت خداي از ديده مردم در حال هدايتشان پنهان شود دانش و آداب او در دلهاي مؤمنان ثابت است و آنها را به كار مي بندند.
روشن است كه دانش و آداب امام عصر (عج) همان قرآن و سنت او و نياكان پاك اوست و اهل ايمان تكليف دارند تا روز قيامت به قرآن و سنت عمل كنند و لحظه اي از اين كار باز نمانند. پيامبر اسلام (ص) فرمود : من دوچيز گران در ميان شما به يادگار مي نهم : كتاب خداي و عترتم كه اهل بيت من هستند . اگر به اين دو تمسك جوييد به گمراهي و ضلالت نيفتيد . و بدانيد كه آن دو از يكديگر جدا نشوند تا آنكه روز قيامت بر من وارد آيند .
در دوران غيبت كبري به حكم اينكه ارتباط مستقيم با امام زمان ( عج) مقدور نيست وظيفه مردم آن است كه براي آشنايي با دستورات قرآن و اهل بيت (ع) به عالمان رباني و فقيهان وارسته و عادل مراجعه كنند و با راهنمايي آنان تكاليف ديني خود را به كار بندند.
فقيهان دين نيز وظيفه دارند مردم را با حقايق ديني آشنا ساخته ، از رسيدگي به امور آنان كوتاهي نورزند و زمينه هاي ظهور مولايشان حضرت مهدي (عج) را فراهم آورند.
نظر شما