در يك دوره گذار، صورت بندى نوعى اى منسوخ گرديده و زمينه براى سرفصل و صورت بندى تازه اى فراهم گرديده است. در چنين شرايطى به لحاظ فكرى و نظرى شرايط ويژه اى پديد مى آيد و مسايل تئوريك خاصى در دستور كار قرار مى گيرد. گذران توأم با روشنگرى و خود آگاهى چنين مقاطعى بى ترديد چشم انداز روشن و اميدبخشى را پيش روى ملت ها مى گشايد.
در تاريخ معاصر ايران و پس از سيطره استبدادى، فوق خشن و مطلق العنان غرب زدگى شبه مدرن كه از فرداى تسخير تهران توسط سپاه سردار اسعد بختيارى و سپهدار تنكابنى تحقق يافت و پس از آن در هيات دولت قداره بند و دست نشانده و فوق استبدادى رضا شاهى و محمدرضا شاهى دنبال گرديد يك فرماسيون تاريخى- فرهنگى ممسوخ و تقليدى و بى بنياد با اتكا به درآمد نفت و خونريزى سرنيزه و اختناق «اداره تامينات» و پس از آن «ساواك» مستقر گرديد.
بررسى ويژگى ها و كاركرد و تناقضات درونى اين فرماسيون ممسوخ و تقليدى [غرب زدگى شبه مدرن] محل بحث كنونى ما نيست. اما نكته اينجا است كه با ظهور انقلاب اسلامى كه به تعبيرى انفجار نور بود، طومار حيات سياسى رژيم حافظ استبداد شبه مدرن در هم پيچيده شد و ساختارهاى اقتصادى و اجتماعى آن نيز با ضربات سهمگين روبه رو شدند.
از فرداى پس از پيروزى انقلاب و با روى كار آمدن حكومتى كه آرمان ها و ايده آل هاى خود را نه در شعارها و وعده هاى عصر روشنگرى و ايدئولوژى هاى سكولار غرب كه در باطن مدينة النبى جست وجو مى كرد و به دنبال تحقق چشم اندازهاى اسلامى و عدالت طلبانه و حركت به سوى آن بود، مقطع نوينى در تاريخ معاصر ايران شكل گرفت كه مى توان آن را «دوران سلوك تاريخى براى گذار از سيطره غرب زدگى شبه مدرن به سوى چشم اندازهاى دينى و عدالت علوى» دانست.
محتواى تاريخى - فرهنگى اين دوره، پويش و سلوك آگاهانه براى عبور از ساحت و سيطره غرب زدگى ممسوخ شبه مدرن به سمت تحقق مراتبى از آرمان ها و ايده آل هاى عدالت طلبانه و دينى و اسلامى مى باشد. دورانى كه با اين سلوك تاريخى و حركت به سوى چشم اندازهاى اسلامى و معنوى آغاز مى گردد را مى توان «دوران گذار» ناميد. در اين دوران گذار تاريخى، جامعه ايرانى و نظام اسلامى كوشيده و مى كوشد تا با برافراشتن پرچم انقلاب اسلامى و شعارها و شعور آن هرچه بيشتر از قلمرو سلطه سكولاريسم شبه مدرن و لوازم اسارتبارش دور گرديده و به سوى آرمان هاى دينى و معنوى و اخلاقى اسلامى و موازين و ميزان هاى عدالت طلبانه و رهايى بخش اش نزديك گردد. اين دوران گذار، يك پروسه طولانى و پرفراز و نشيب و يك سلوك انقلابى آگاهانه مداوم و يك حركت استكمالى مستمر است كه در وجوه و شئون مختلف سياسى، اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى و روان شناختى فردى و جمعى و اخلاقى صورت مى گيرد.
حركت آگاهانه و صحيح در بستر اين سلوك تعالى بخش مستلزم دارا بودن هوشيارى و مسلح بودن به يك تئورى و خودآگاهى تاريخى دينى- انقلابى و شناخت عميق نظرى و گنجينه غنى اى از دستاوردهاى فكرى است. زيرا حركت در دوران گذار تاريخى به همراه خود انبوهى از مسايل و معضلات ناشناخته و مسايل پيچيده نظرى و عملى را در مسير راه انقلاب قرار مى دهد كه حل و رفع آن ها و پاسخگويى به آن مسايل و معضلات پيچيده نظرى و عملى از وظايف و لوازم ضرورى سلوك انقلابى در مقطع گذار تاريخى است. دوران گذار تاريخى با خود انبوهى از مسايل و معضلات نظرى و عملى و نيز پتانسيل فوق العاده اى از انرژى و خلاقيت و اراده و همت براى پاسخگويى به آن ها را مى آفريند و اين از خصايص يك دوران گذار تاريخى است.
ظهور چهره تابناك و برجسته و چند وجهى اى چون شهيد سيدمرتضى آوينى را در پرتو درك شرايط خاص دوران گذار و سلوك ويژه اين دوران مى توان دريافت. آوينى شخصيتى چند وجهى است كه از جهاد عملى در ميدان رزم تا كوشش هنرى در عرصه سينما و از فعاليت تئوريك در قلمرو مباحث روزآمد فلسفى تا تجربه عملى در قلمرو ژورناليسم و نويسندگى را در انبان و كارنامه فعاليت هاى خود دارد. اگر به گستره وسيع كوشش ها و تكاپوهاى نظرى و عملى آوينى نظر نماييم، در مى يابيم كه براى او نه فلسفه و ادبيات موضوعيت بالاستقلال دارد و نه سينما و تلويزيون و تئاتر. او به هر زمينه كه رو مى كند و در هر عرصه كه قدم مى گذارد يك هدف بيشتر ندارد و آن تلاش براى گشودن معضل نظرى يا عملى اى است كه در مقابل سير حركت انقلاب قرار گرفته و از لوازم و اقتضائات سلوك تاريخى در دوران گذار است. در واقع مى توان گفت آوينى، فرزند دوران گذار و فراتر از آن متفكر دوران گذار است. جنس مسايلى كه او با آنها دست و پنجه نرم مى كند همه از مقوله مباحث و معضلات و الزاماتى است كه انقلاب در دوران گذار تاريخى خود با آنها روبه رو گرديده و به نحوى قصد عبور از آن ها را دارد.
وقتى آوينى به ماهيت غرب و تمدن غربى مى انديشد و يا درباره نسبت انقلاب اسلامى با تكنولوژى مدرن، سينما و تلويزيون و يا حتى رمان مى انديشد و مى نويسد و يا هنگامى كه مى كوشد تا افق هاى تازه اى را برپايه و بستر هنر متعهد در قلمرو سينما بگشايد و يا درباره ماهيت ژورناليسم و تهاجم فرهنگى قلم مى زند و در موارد بسيار ديگر كه مى توان مثال زد و گفت، در واقع يك هدف اصلى را دنبال مى كند و آن همانا بسترسازى و ايجاد فضاى مناسب و زمين هموار براى حركت انقلاب در دوران گذار تاريخى خود و عبور آن از گردنه هاى بعضا جدى و دشوار و پيچيده نظرى و عملى اى است كه در برابر آن قرار گرفته و مى گيرد.
آوينى يك مسلمان انقلابى و متفكر دردمند است. او فرزند انقلاب و انديشمند و نويسنده و هنرمند دوران گذار تاريخى انقلاب از منجلاب سكولاريسم شبه مدرن به سوى چشم اندازهاى متعالى و اسلامى است. ما هنوز در متن و بطن اين دوران گذار تاريخى قرار داريم. براى همين هم هست كه حرف هاى آوينى و دغدغه ها و انديشه ها و سلوك نظرى و عملى او براى ما كاملا تازگى دارد و مأنوس و ملموس است. اگر چه بيش از يك دهه از شهادت او مى گذرد، در امروزى كه در آن ايستاده ايم افق تاريخى زندگى ما و آوينى يكسان است و دغدغه ها و دردها و معضلاتمان مشترك. بسيارى از باريك بينى هاى او درباره ماهيت غرب، چيستى تكنولوژى مدرن، باطن علم جديد، جوهررسانه هاى جمعى، حقيقت نظام هاى سياسى دموكراتيك و سفسطه هاى بى بنيان روشنفكران و ده ها و ده ها موضوع كوچك و بزرگ و ريز و درشتى كه او بدان پرداخت براى ما كه اينك با اين مباحث دست به گريبانيم، آموزنده و رهگشا است.
بهترين بزرگداشت براى آوينى، فراتر از برگزارى ميزگرد و نمايش فيلم، همانا خواندن مقالات او در «سوره» و مطالعه كتاب هاى او و همزبانى با دغدغه هاى متفكرانه وى مى باشد. آوينى با ديد تيز و ذهن بلند و وقادى كه داشت بسيارى از معضلات و مشكلات فكرى و عملى دوران گذار را ديده و درباره آن ها انديشيده بود. بهترين طريق براى نزديكى به او همسفر شدن در دغدغه هاى فكرى و تجربه هاى نظرى و عملى او در رويارويى با مقولات و مباحث و مسايل ويژه اين دوران مى باشد. آوينى فرزند انقلاب بود و عهدى وثيق و ناگسستنى با ولايت داشت. آوينى تمام توان و بضاعت نظرى و عملى خود را وقف سلوك در مسير انقلاب كرده بود. او به عنوان يك متفكر دوران گذار و از منظر انديشه اسلامى و عهد دينى، در غرب مدرن نظر مى كرد و آن را به مبارزه مى طلبيد. براى شناخت آوينى و همدلى بيشتر با او بايد در اين تكاپوهاى عميق وى سهيم شد و دغدغه هاى او را به جان آزمود و بر عهدش با انقلاب و ولايت پاى فشرد و به ماحصل و رهاورد تأملات نظرى و عملى اش گوش جان سپرد و به سوى چشم انداز آرمان هاى متعالى و انقلابى، استوار و پيوسته گام زد و راه سپرد.
----------------------------------
منبع : روزنامه جوان
نظر شما