۲۰ فروردین ۱۳۸۵، ۸:۵۶

بررسي وضعيت كلان فرهنگي كشور در گفتگوي مشروح "مهر" با مهدي كلهر: مرزهاي فرهنگي جوامع امروز را تعريف مي‌كنند / نهادهاي فرهنگي ما فرسوده‌اند / "سينماي دولتي" سينما نيست

بررسي وضعيت كلان فرهنگي كشور در گفتگوي مشروح "مهر" با مهدي كلهر: مرزهاي فرهنگي جوامع امروز را تعريف مي‌كنند / نهادهاي فرهنگي ما فرسوده‌اند / "سينماي دولتي" سينما نيست

اخيرا مباحث مختلف و متنوعي درباره سياستهاي فرهنگي، ارتباطات فرهنگي و بررسي عملكرد نهادهاي فرهنگي در محافل رسمي و مراكز پزوهشي مطرح است. نظر به ضرورت نقد و تعاطي ديدگاهها و در ادامه سلسله گفتگوهاي مهر با كارشناسان فرهنگي ، متن كامل مصاحبه مهدي كلهر نماينده رئيس جمهوري در شوراي نظارت بر صدا و سيما با گروه فرهنگ و هنر تقديم مي شود. خبرگزاري مهر پيشاپيش از نظرات دستگاهها و صاحبنظران در اين مقوله استقبال مي كند.

* خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و هنر :  آقاي كلهر! شما از نزديكترين مشاوران رئيس جمهور در حوزه فرهنگي و نماينده ايشان در شوراي نظارت بر صدا و سيما هستيد. آيا دولت نهم در شش ماه گذشته، مطابق با برنامه هاي اعلام شده توسط  رئيس جمهور  توانسته وعده ها و برنامه هاي فرهنگي وي را جامه عمل بپوشاند؟

-  كلهر :  تا حدودي آري، ولي در حد انتظار به هيچ وجه.

* چرا، مشكل در كجاست؟

- اول در سازوكارهاي فرسوده و نامتناسب موجود است.  براي مثال ، در گذشته رايزني هاي فرهنگي در اختيار وزارت فرهنگ و هنر و خانه هاي ايراني در اختيار وزارت اطلاعات و جهانگردي بود كه پس از انقلاب اسلامي، وزارت فرهنگ و هنر در آموزش عالي ادغام شد و وزارت اطلاعات تحت عنوان وزارت ارشاد ادامه كار داد و بعد، دو بخش فرهنگ و هنر ارشاد با هم ادغام شدند و وزارت فرهنگ و ارشاد شكل گرفت. در اوائل انقلاب اسلامي، به خاطر كمبود نيروي انقلابي براي احراز پست هاي رايزني فرهنگي و رياست خانه هاي ايران و اصولا بخش هاي نمايندگي هاي فرهنگي در خارج از كشور شايد مناسب بود كه همه اين بخش ها تحت نظر يك سازمان و به صورت متمركز و فشرده اداره مي شد، اما اين طرح پانزده سال بعد به صورت سازمان ارتباطات فرهنگي شكل گرفت. رئيس اين سازمان كه توسط چند وزير و رئيس سازمان ديگر انتخاب مي شود، عملا به هيچكدام از اين وزارتخانه ها پاسخگو نيست. حدود 10 سال پيش نيز حدود نيمي از رايزنان فرهنگي را حاجي زاده ها و آقا زاده هايي تشكيل مي دادند كه برخي از آنان، غالبا در محل ماموريتشان نبودند و در كشورهاي غربي مشغول تكميل تحصيلات عالي خود و خانواده محترمشان به سر مي بردند .

* به هر حال بودجه كلاني براي رايزني ها و رايزنان فرهنگي و سازمان هاي مشابه هزينه مي شود.

-
واقعيت اين است كه همه رايزنان و نمايندگي ها را نبايد با يك متر سنجيد. ولي وضع موجود، با توجه به اين كه برخي از رايزنان و خانواده هاي آنان خودشان از پناهندگان فرهنگي به كشورهاي غربي و محل ماموريتشان هستند، نمي تواند مجري طرحهاي جهشي براي شناساندن فرهنگ انقلاب به ساير ملل جهان باشد. كارنامه ارتباطات فرهنگي ما از طريق نهادها و سازمانهاي حكومتي خالي است.

* پاشنه آشيل انقلاب اسلامي همين مسأله ارتباطات فرهنگي و رساندن پيام انقلاب به جهانيان و مقابله با امواج وحشتناك و سهمگين تبليغات عليه انقلاب اسلامي است. بالاخره چه بايد كرد؟

- هر چه سريعتر بايد اوضاع امروزه جهان را به لحاظ ارتباطات فرهنگي شناسايي نمود و براساس آن سازوكارهاي مناسب را بوجود بياوريم يا در صورت امكان همين سازو كارها را با شرايط روز جهان و منطقه هماهنگ كنيم.

* آيا شرايط فرهنگي امروز آن قدر تغيير كرده كه بايد  تشكيلات جديد بوجود آيد؟

- بله، امروز ديگر علمي بنام جامعه شناسي از معني و مفهومي كه در يكي دو قرن اخير داشت، خارج شده، يا بهتر بگوئيم از خاصيت افتاده. يعني امروز حوزه هاي بسيار وسيع و بزرگ فرهنگي قابل شناسايي و ترسيم هستند كه به لحاظ جغرافيايي چندان قابل مرزبندي نيستند. يعني ديگر مرزهاي طبيعي، سياسي، تعيين كننده و تعريف كننده جوامع نيستند. حتي امروز از عصر اطلاعات نيز عبور كرده و وارد عصر ارتباطات سريع عواطف و احساسات شده ايم. عصر اطلاعات به دنبال همفكري و هم انديشي بود و از مرزهاي سياسي، طبيعي ، اقتصادي عبور مي كرد تا در جاي جاي كره زمين همفكر و هم انديش بسازد و بيابد. اما اكنون وارد عصر همدلي ها و هم احساسي ها و هم عاطفگي ها شده ايم . امروز در زماني كمتر از يك ثانيه، يك جوان بنگلادشي با جوانان فرانسوي احساس همدلي مي كند، با آنان به خشم مي آيد و با آنان هم قسم مي شود، يا اكنون آفريقايي با خانواده هاي ايتاليايي، احساس همدلي مي كند و در كينه آنان شريك مي شود. ما به لحاظ فرهنگي و ارتباطات فرهنگي وارد يك عصر جديد شده ايم و اگر مشخصات و مختصات اين زمانه را خوب درك نكنيم، به عنوان مضحكه يا زائده هايي از گردونه زمان حذف مي شويم.

* ويژگي هاي اين عصر چيست؟

- اولين ويژگي اين عصر، به لحاظ بحث مورد نظر ما، يعني ارتباطات، "سرعت" است. دومين ويژگي استفاده از كليه ابزارها و سازوكارهاي تاثيرگذار روي احساسات وعواطف است، تا تاثير گذار روي مغزها و افكار. يعني اولويت بايد با همدلي باشد نه همفكري. ساده تر بگويم ، عصر فلسفه و انديشه پردازي سپري شده، شايد بهتر باشد بگويم وارد عصر هنر و شعر شده ايم. سومين ويژگي كه شايد مهم ترين مساله در ارتباطات امروز باشد، توجه داشتن به مردم عادي يا عامه مردم است. مخاطبان اصلي رسانه هاي امروز، عامه مردم و بخصوص نوجوانان و جوانان هستند. تاثير پذيري توده ها روز به روز مستقيم تر مي شود.
اين اعتماد بنفس در توده ها بوجود آمده است كه - چه بجا و چه نابجا - بدون تحليل فرهيختگان و انديشمندان مي توانند راه خودشان را پيدا كنند. به همين جهت، رسانه هايي موفق ترند كه سريعتر ، ساده تر، عاطفي تر، و صميمي تر با مخاطب ارتباط برقرار كنند. حتي اگر در بيان و بنياد از يك تبيين فلسفي محكم و دقيق برخوردار نباشند. البته اگر در زير ساخت قابل دفاع باشند چه بهتر.

* آيا در اين شرايط ، انقلاب اسلامي مي تواند وارد معركه شود؟ آيا گرفتار يك فرم گرايي و از دست دادن فرصت براي دادن پيام اسلام و گفتن حق و حقيقت به جهانيان نمي شويم؟

- انبياء عموما در چنيني شرايطي مبعوث مي شوند. همه انبياء پيام خودشان را براي ارضاَء و امتناع توده ها ترسيم و تنظيم مي كردند، ولي چون قصد آنان نجات بشر وخدمت به بشريت بود و مثل طاغوتها هدفشان اغفال و اغواي آنان نبود، پيامشان دلنشين بود. اصرار دارم كه بگويم "دلنشين"، يعني كمتر شما پيامبري را مي يابيد كه هدفش مجاب كردن فلاسفه و انديشمندان و دانشمندان باشد. بايد عرض كنم شيوه تبليغ ما در سالهاي پس از انقلاب (با كمال پوزش از كليه اهالي علم و انديشه) حركت در بيراهه ها بوده و به همين جهت، بسيار كم نتيجه گرفته ايم و آنان كه به انقلاب پيوسته اند، بدون  اين سمينارها و كنفرانس ها هم مي پيوسته اند.

* چه بايد مي كرديم؟

- ما بايد از شيوه حضرت امام (ره) كه به قلوب توده ها نفوذ مي كرد، استفاده مي كرديم. شيوه حضرت امام(ره) برگرفته از شيوه پيامبر اكرم و عاشورا بود. اولين مهم در اين رابطه عمل صالح  ( دو صد گفته چون نيم كردار نيست) و نمايش و تبليغ عمل صالح است.

* آيا توجه به همين شيوه در دولت دكتر احمدي نژاد لحاظ شده است؟

- بله، ما در سال گذشته، چهار توصيه حضرت آيت الله خامنه اي را كه روز اول فروردين ايراد شده بود، سرلوحه كار قرار داديم. جهاد،عدالت خواهي، آزاد انديشي، مشاركت عمومي و وحدت ملي. با اين كه در دوران انتخابات، تنها به اين عناوين اشاره كرديم و پس از انتخابات، آقاي دكتر احمدي نژاد عدالت خواهي ، مهرورزي، رشد و آگاهي را به عنوان رويكرد هاي دولت خود مطرح كرد، نتايج بسيار مطلوبي دريافت كرديم و اين نشان مي داد هر كدام از اين محورها چقدر در ميان مردم و حتي جوامع ديگر فراموش شده يا كنار گذاشته شده است و چقدر جاي كار و حركت دارد . امروز دكتر احمدي نژاد مجدانه در پي تحقق شعار و قول هايي است كه خود و گروهش به مردم وعده داده اند. سفرهاي استاني، گامي جدي براي عدالت گستري است و در بعد خارجي، نگاه به همسايه ها چه در خليج فارس و چه همسايه هاي شمالي و شرقي و الويت دادن به آسيا، به عنوان همسايه هاي قديمي و همفكر و هم فرهنگ، گامي عملي براي مهرورزي در سياست خارجي است.  امسال كه سال پيامبر اعظم(ص) است سالي است كه بايد يك بازخواني مجدد نسبت به سيره و سنت هاي آن بزرگوار داشته باشيم كه يكي از شاخص ترين هاي آن، محبت كردن و اهميت دادن به همسايه است .

* اگر همسايه ها دشمن، بازيچه دشمن و يا ابزار دست دشمن بودن چه ؟

-  از زماني كه پاي انگليس به خاورميانه و كشور ما باز شد مثل هر جاي ديگري كه اين قوم قدم مي گذاشت شروع  به تفرقه اندازي و به اختلافات دامن زدن كردند. آنها اول هدفشان تضعيف روسها بود. از قديم تا كنون انگليسي ها نسبت به روسها عقده داشته و دارند و طبق شيوه انگليسي، تا جايي كه بتوانند دشمنان را به جان همديگر مي اندازند . آنها در اردوگاه  ايران و روس نفوذ كرده و آنها را به جان هم انداختند و موقعي كه هر دو ضعيف شدند، چون نمي خواستند اين جنگ ها برنده داشته باشد، پا در مياني كرده و از هر دو طرف ، براي ميانجي گري خود باج خواهي كردند. دربار ايران در زمان فتحليشاه قاجار كاملا در اختيار انگليسي ها بود، يا حداقل وزير خارجه او ميرزا حسن شيرازي كه حتي از انگليس ها حقوق هم مي گرفت و دربار شاهزاده عباس ميرزا كاملا در اختيار فراماسونهاي ايراني و انگلوفيل هاي انگليسي تر از انگليسي ها بود. در همين زمان نيز انگليسي ها در دربار تزار روس هم حضوري موثر داشتند و به عناوين مختلف در دربار تزار نفوذ كرده بودند. اين درحالي بود كه يك جريان مخالف تزار يعني دسامبريست ها را نيز در روسيه حمايت مي كردند. نمي خواهم تاريخ بگويم، ولي آنچه شما در منطقه خاورميانه به عنوان اختلافات قوي نژادي زباني ديني ملاحظه مي كنيد همه مربوط به سه چهار قرن اخير است و آن زماني است كه پاي انگليس به منطقه ما باز شده و هدف اصلي آنان محاصره و تضعيف روسها و بعد نابودي روسها بوده، چون آن موقع هنوز نفت كشف نشده بود و هنوز كشت توتون مطرح نبود و هدف دوم، تضعيف و نابودي عثماني و حكومت صفوي بود.

* آيا هنوز هم انگليسي ها در روسيه نفوذ دارند؟

- اين را بايد از روسها بپرسيد، اما آنچه در حوزه كاري من و امثال من بوده است، مسايل سياسي نيست. بسياري از ملاحظات و مشكلات فرهنگي امروز منطقه رسوب سياست هاي متجاوزانه و حيله گرانه انگلوساكسونها در سه - چهار قرن اخير است و چون حيله گرانه و مزورانه بوده، ملتهاي شجاع ساده دل و مغروري مانند روسها هميشه آن را ناديده گرفته اند. شما مي دانيد در جهان باستان، ملتها رفتار و منش هاي خود را با حيواناتي كه از نظر آنان قوي، برازنده و مقبول بودند، تطبيق مي دادند. مثلا در آسيا و ايران قديم " شير " و رفتار او پسنديده بود. در هند " گاو "، درغرب اروپا و آلمان و ايتاليا " گرگ " و در روسيه " خرس "، اما در انگليس "روباه" مورد تقليد و پسنديده واقع شده است كه هنوز هم محبوب ترين حيوان در جزيره انگلستان، روباه است. درحالي كه تقريبا در ساير نقاط جهان، " روباه " به عنوان يك حيوان حيله گر و منفور در داستانها و حكايات ذكر مي شود. انگلوساكسونها كه پدر واقعي صهيونيست ها و ايالات متحده آمريكا به حساب مي آيند و امروز نيز يك راس از مثلث شيطاني صهيونيسم و آمريكا را انگليس  تشكيل مي دهد .

*  چند روز ديگر هفته فرهنگي روسيه در تهران است. به هنرمندان و انديشمندان روسي چه توصيه اي داريد؟

- اول بازخواني تاريخ چهار قرن اخير براي رديابي فتنه گري و فتنه انگيزي هاي انلگيس در آسياي ميانه. شما مي دانيد ما همسايگان درياي خزر يا "كاسپين" يا همان "بحرالقزوين"  كه عربها مي گويند از مشتركات فرهنگي بي شماري برخورداريم كه درهيچ جاي دنيا نظير آن يافت نمي شود. يعني درهيچ جاي دنيا به شعاع چهارهزار كيلومتر، اينقدرنزديكي فرهنگي ، آداب رسوم، رفتار، غذا ، لباس وجود ندارد . اگر امروز شما در بالاترين نقطه خزر پا به خانه يك روس بگذاريد با همان غذايي پذيرايي مي شويد كه در جنوبي ترين نقطه اين دريا درخانه يك گيلكي يا مازندراني برويد. اشتراكات ادبي، معماري، موسيقي، لباس، غذا، آداب و رسوم در اين منطقه كه بيش از يك ميليارد جمعيت را در خود جاي داده، در تمام نقاط كره زمين بي نظير است. اما با توطئه ها و دسيسه هاي انگليسي، آمريكايي و صهيونيستي، بخصوص درقرن اخير، چقدر فاصله و اختلاف بوجود آورده اند. به همين جهت توصيه برادرانه من به تمام محققان روس، بلاروس و اوكراين و كليه برادران آسياي ميانه اين است كه آينده فرزندان ما بستگي به يك بازيابي و بازخواني تاريخ آسيا دارد . ما به خوبي مي دانيم كه حتي تاريخ نگاري ما در عصر پهلوي يك تاريخ انگليسي نگار و آمريكايي نگار و بخش كوچكي، كمونيست نگار است. اما ايرانيان از زمان جنبش تنباكو با وجودي كه حكومت هاي انگليس گرا داشته اند، ولي هميشه مواظب اين روباه حيله گر بوده اند. اما روسها به لحاظ قدرت و اقتداري كه داشته اند، حتي در دوران اتحاد جماهير شوروي در بسياري از مواقع بازي خورده اين مثلث شيطاني شده اند.

*آيا پيشنهاد يك كميته مشترك تحقيق تاريخي داريد؟ يا ايران حاضر است اسناد محرمانه را در اختيار محققان روس و بلا روس و آسياي ميانه بگذارد؟

- اگر كميته اي شكل بگيرد خوب است ، اما قبل از هرچيز، همسايگان ما  - و به ويژه روسها - بايد باور كنند كه تنها راه رستگاري و خوشبختي ما همگرايي و ريشه يابي واگرايي ها در تاريخ معاصراست ، كه اگر نگوييم همه، ولي اكثر آنها سوغات انگليسي ها و انگليسي تبارها است. دومين مساله ، بازخواني پيام معروف حضرت امام (ره) به  رئيس اتحاد جماهير شوروي سابق است كه گرچه به مسكو برده شد، اما در پكن خوانده شد و به آن عمل شد ، و چه خوب بود در مسكو هم جدي گرفته مي شد كه اگر چنين مي شد اين همه رنج و سختي نصيب همسايه شمالي ما نمي شد. امام به سران آن موقع اتحاد جماهير شوروي هشدار دادند كه مواظب حيله گران غرب باشند. آن روزها، سران اتحاد جماهير شوروي، مدام به غرب، آمريكا و بخصوص  انگليس سفر مي كردند. به تصور اينكه آنها در غرب دوستانه منتظر دموكراسي و آزادي اقتصادي  روسها هستند تا با آغوش باز اتحاد جماهير شوروي و بلوك شرق را بر فرق سرشان بگذارند و حلوا، حلوا كنند. اما حضرت امام غرب و شيطان بزرگ و پدر شيطان بزرگ را خوب مي شناخت. اما متاسفانه ،همان طور كه بعدها گورباچف اعتراف كرد، هشدارهاي امام جدي گرفته نشد.

* امام در پيام معروفشان، فروپاشي كمونيسم را پيش بيني كرده بودند.

-  اتفاقا يكي از مغالطه هايي كه صورت گرفته، همين ترجمه انگليسي از پيام حضرت امام (ره) است.  امام در آن پيام، به مرگ كمونيسم اشاره كرده بودند كه اولين ضربه را مائو به آن زد و آخرين را گورباچف. ولي اگر پيام را ملاحظه كنيد امام خواهان فروپاشي حداقل به اين صورتي كه شد، نبودند. به صراحت در آن پيام، ايشان مي گويند اشكال دوران كمونيستي، نبودن آزادي و مالكيت نيست، بلكه اشكال اصلي، نبودن معنويت و حذف مبداء و منشاء هستي، يعني ذات باريتعالي از معادلات و مناسبات زندگي است. حضرت امام (ره) به خوبي مي دانست كه با فروپاشي به اين صورتي كه صورت گرفت، افراد بي گناه بي شماري گرفتار فقر، گرسنگي، فساد و فحشاء ناخواسته مي شوند و دشمنان انقلاب اسلامي در نقطه نقطه مرزهاي شمالي ما جا خوش خواهند كرد. اما پيام حضرت امام، هم در آن زمان و هم بعدها، بد ترجمه شد و به عمد، دستكاري شد يا بهتر است، بگوييم به جاي اينكه از فارسي ترجمه شود، از ترجمه انگليسي آن ترجمه شد. به حدي كه حتي كارشناسان سياسي روس و حتي برخي كارشناسان ايراني انگليس گرا چنين وانمود كردند كه حضرت امام در آن پيام خواستار فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و بلوك شرق شده بودند. به همين دليل مي گويم محققان روس حال كه كارآيي سياسي آن پيام يا از بين رفته يا بحد زيادي كم رنگ شده، لازم است به بازخواني آن همت كنند. امام همانطور كه در زمان برژنف كه اتحاد جماهير شوروي مثل هميشه توسط عناصر انگليس و آمريكا و صهيونيسم اغفال شد و به افغانستان حمله كرد و دست به همان كاري زد كه چند سال قبل از او در دو دهه قبل، آمريكا در ويتنام در يك جنگ فرسايشي رسوا شده بود، در نامه اي به  رئيس اتحاد جماهير شوروي نوشت كه شما از آمريكائي ها بازي خورده ايد و هرچه زودتر از افغانستان خارج شويد. متاسفانه آنها آن زمان هم گوش نكردند و مرحوم امام(ره) در مورد پرهيز از فروپاشي نيز پيامبر گونه راه كم هزينه و شرافتمندانه اي به ايشان پيشنهاد كردند كه بدون فروپاشي به جبران مافات بپردازند، ولي زماني كه  "شوراتزنادزه" (وزير امور خارجه اتحاد جماهير شوروي)  جواب را به ايران آورد و خواند، ايشان فرمودند اين جواب من نبود. من مي خواستم افق هاي وسيع تري را پيش روي شما باز كنم و... . اما خوشبختانه، چيني ها بدون سر و صدا به آن عمل كردند و شايد بسياري از پيشرفت هاي اخير آنان، مديون عمل به توصيه هاي آن بزرگوار باشد.
من فكر مي كنم هيئت حاكمه امروز در روسيه بسيار هوشيارتر از سران مغرور و بالطبع اغفال پذير گذشته است. اين هيئت حاكمه براي رفع كدورت هاي عمدتا فرهنگي در آسياي ميانه و در آسيا نيازمند يك جستجو و پژوهش فرهنگي با رويكرد همگرائي با همسايگان است. امروز سه - چهار تمدن مهم آسيائي و اوراسيائي مثل چين، ايران، هند، روس،و عرب و ... همگي انگليس گزيده و آمريكا گزيده هستند. يك پژوهش همه جانبه و يك جنبش توليد آثار فرهنگي و هنري مشترك در ميان اين كشورها، اولين گام براي همكاريهاي علمي، اقتصادي، صنعتي، سياسي است.

* منظور شما ساخت فيلمهاي مشترك است؟

- ساخت فيلم و سريال مشترك نيز يكي از راهكارهاست. امروز ما در ايران از افتتاح فلان نمايشگاه در غرب اروپا خيلي زودتر خبردار مي شويم، در حالي كه از اجراهاي تئاتر و موسيقي ها در عشق آباد، تاشكند، آلماآتي، بيشكك، باكو، مينسك، مسكو، و كيف يا تفليس يا ايروان و دوشنبه اصلا خبردار نمي شويم. الان در تمامي كشورهاي شمالي ما آمريكائي ها، انگليسي ها و اسرائيل ها در تمام زمينه ها حضوري جدي و موثر دارند، در حالي كه بعد از فروپاشي همه اين همسايه هاي شمالي با شور و شوق به كشور ما سرازير شده بودند و جالب اين كه ما خودمان با دست خودمان شرط ويزاي 45 كيلومتري را در دو طرف مطرح كرديم. نمي خواهم به نقد خطاهاي گذشته و قصورها و تقصيرها بپردازم، ولي ارتباطات فرهنگي - هنري ما با همسايگانمان مطلقا در شان همسايگي و همريشگي ها و همفكري ها و همفرهنگي هايمان نيست. رفت و آمد و گردشگري ما بايد در بيشترين سطح و بيشترين حجم و در تمام سال باشد و هرچه زودتر بايد مساله ويزا در هر عمقي از بين برود . يادمان باشد دشمنان كينه توز و حيله گر ما به خوبي مي دانند تنها منطقه اي از جهان كه بدون كمك علمي، صنعتي، اقتصادي، سياسي، معدني، منابع طبيعي و انساني و ... مي تواند به بهترين وجه در درون خود و با داد و ستد بين همسايگان  زندگي كند همين منطقه از جغرافياي جهان است.  آنها تمام تلاش خود را براي عدم همگرائي در اين نقطه بكار برده و مي برند و ما بايد دستهاي كثيف آنان را از اين خطه قطع كنيم يا حداقل آنها را رسوا كنيم.  كار فرهنگي و هنري بدون توجه به آسيب شناسي تاريخي و آسيب شناسي معاصر بدون يك رويكرد شفاف و روشن كاري بيهوده يا زيانبار خواهد بود . رسالت انديشمندان و پژوهشگران منطقه در مرحله اول و هنرمندان در مرحله دوم بسيار مهم و اساسي است.

*  پس شما معتقد هستيد براي ارتباطات فرهنگي اول بايد به همسايگان اولويت داده شود و بعد به نقاط دورتر برويم؟ 

 -  اگر ما در ساخت فيلمهاي سينمايي و سريالهايمان متناسب با نقش ها از وجود 5 تا 10 هنرپيشه و بازيگر فرضا، روس، بلاروس، اوكرايني، قزاق، تركمن، گرجي و ... استفاده كنيم چقدر مي توانيم  مورد توجه همه همسايگاني كه يك هنرمند از آنان در آن مجموعه ايفاي نقش داشته قرار بگيريم . من فكر مي كنم ما ارتباطات فرهنگي را با رابطه فرهنگي اشتباه گرفته ايم. سياست هاي ارتباطات فرهنگي در سيره پيامبر اعظم (ص) بسيار زياد وجود دارد. چه بهتر كه امثال مسئولين مربوطه از چنبره بوروكراسي خسته و تنبل موجود خارج شوند و با درايت و شجاعت از ظرفيت هاي موجود بهره ببرند.  بايد عرض كنم  طبق حكم شرع، عقل، و تجربه اول بايد از نزديكان شروع كنيم.  البته بدان معني نيست كه از وسائل موجود ارتباطي براي ساير نقاط جهان بهره نگيريم، ولي بزرگترين خطاي ما در سالهاي اخير ناديده گرفتن نزديكان و همسايگان بوده است. بايد با صبر، حوصله، درايت و هوشياري به يك توافق و تفاهم مطبوع و مقبول برسيم.

 اخيرا مطلع شديم شما به عنوان عضو هيئت امناء سينماي تجربي وزارت ارشاد از طرف وزير فرهنگ و ارشاد منصوب شديد . كمي درباره اين مسئوليت بگوييد.

 - قبلا هم از من خواسته بودند عضويت هيئت امناء فارابي را بپذيرم ، قبول نكردم. نه به اين دليل كه سمت اجرائي است و نمي خواهم مسئوليت اجرائي داشته باشم. بلكه از حضور در جاهايي كه تشريفاتي است و نمي توانم مثمرثمر باشم، مثل گذشته گريزانم. اما چون مهم ترين حلقه پويايي و رشد در سينماي هر كشور و از جمله ايران يعني سينماي تجربي تعطيل شده بود و حلقه مهم بين سينماي جوان و سينماي حرفه اي گم شده بود طبق قولي كه به آقاي جلوه داده بودم اين حضور را پذيرفتم ، به اين اميد كه جوانان مستعد و متعهد فراموش شده كه اميدهاي آينده كشور و نيمي از جهان هستند، امكان بروز بيابند. بدون داشتن سينماي تحقيقاتي، سينماي مستند و سينماي تجربي، نمي توان يك سينماي حرفه اي موفق داشت. سينماي به اصطلاح حرفه اي امروز ما به غير از چند فيلم و فيلمساز معدود ورشكسته است. اگر پول نفت از سينماي ايران برداشته شود ديگر چيزي از اين سينما باقي نخواهد ماند و اين وابستگي به پول نفت روز به روز بيشتر مي شود. 

* اشكال در كجاست. سالهاست همه هشدار مي دهند، ولي روز به روز بدتر مي شود، چه بايد كرد؟ 

 -  شايد بهتر باشد بگويم چه بايد نمي كرديم.

* چه بايد نمي كرديم؟ 

 -  سالها به ذوق، سليقه، باورهاي طبقه عامه و قشر اصلي سينما رو اهانت كرديم يا آن را ناديده گرفتيم. با ارائه اين نظر احمقانه كه اگر فيلم سرگرم كننده باشد آموزنده نيست و اگر آموزنده باشد سرگرم كننده نيست. اين جمله كاملا احمقانه، ابلهانه و غير كارشناسانه توسط به اصطلاح كارشناسان و سياستگذاران و برخي روشنفكرنماها و حتي شبه علماء ، سالها در رسانه ها تكرار شد.  سياست هاي حساب شده و مزدورانه  پاي خانواده هاي مردم را از سينماها بريد. سينما در سالهاي اول انقلاب در سبد تفريح فرهنگي خانوار ايراني بود. ما با ساختن فيلمهاي "لايه دومي" غير قابل درك و فهم توسط عامه مردم و روشنفكر بازي سينمايي و فلسفه بافي هاي سينمايي ، به عموم تماشاگران اهانت كرديم. قاعده و بدنه اصلي هر سينماي موفقي سينماي عامه فهم و عامه گراست و اگر سينماي خاص  و روشنفكري هم باشد- كه لازم است - روي اين بدنه قابليت رشد و نمو دارد. مردم به سينما نمي آيند كه فلسفه بياموزند يا وارد مباحثي شوند كه خود نويسنده و فيلمساز هم از آن سر در نمي آورد و تنها به توصيه چند مسئول دولتي آن را ساخته است.

امروز سينماي به اصطلاح حرفه اي ما يا چشم به جشنواره هاي خارجي دوخته و يا چشم به مسئولين نهادها و ارگانهاي دولتي و احزاب فرهنگسرائي دوخته است ، چيزي كه اين وسط، اصلا مهم نيست، ذوق، سليقه، باور، مساله، مشكلات، دردها، شوق ها، غرورهاي مردمي است كه فقط در راهپيمائي ها مردم مي شوند. ولي موقعي كه سليقه و ذوق و باورهاي آنان مطرح مي شود، غيرمجاز، قشري، عوام مي شوند و مايه شرمساري.
تئاتر درهمه جاي دنيا مورد حمايت دولت ها هست و بايد باشد، ولي درهيچ نقطه اي از جهان، سينماي دولتي، سينما نشده است.

* آيا وزارت فرهنگ به چنين سمت و سويي در حركت است؟ 

 -  از خودشان بپرسيد. تا كنون من هيچ حركتي از وزارت ارشاد در زمينه تغيير و اصلاح مسير سابق نديده ام. بنده قبلا هم گفته ام طالب محاكمه قضائي سياستگذاران سينمايي گذشته نيستيم. ولي بدون بررسي دقيق و آسيب شناسي سياست ها محال است با هوچي گري  و حتي دروغ پردازي و دروغ گويي در مورد گذشته ها، بتوانيم مسيري را اصلاح كنيم. هنوز مافياهاي سينمايي چه آنها كه از بيرون مرزها هدايت مي شوند و چه آنها كه از داخل حمايت مي شوند، وجود دارند. مسئولين وزارت ارشاد اگر بخواهند سرنوشتي بجز گذشتگان داشته باشند و در باتلاق مافياي سينمايي فرو نروند، با شجاعت بايد به جوان گرايي با رويكرد احترام به ذوق، سليقه و باورهاي مخاطبين عامه، بپردازند. اگر قرار است يارانه اي پرداخت شود، اين يارانه را بايد به تماشاگر پرداخت، نه به فيلمساز. تا زماني كه سينما به سبد تفريح سالم و فرهنگي جوان و خانواده ايراني بازنگردد اين سينما را بايد ورشكسته ناميد.

*  آيا تماشاگر داخلي پاسخگوي صنعت و اقتصاد سينما هست؟ 

 -  به هر حال قدم اول اين است كه فيلمساز بتواند با مردمش ارتباط برقرار كند، ولي قطعا نگاه فراتر بخصوص به منطقه و تماشاگران آن مي تواند در تمام عرصه ها و زمينه ها موثر و مفيد باشد. هر فيلمسازي كه تماشاگران سه ميلياردي منطقه را هدف بگيرد، قطعا موفق تر از فيلمسازي است كه فقط هدفش راضي كردن اهالي دو قصبه يا روستا يا يك حزب و دار و دسته سياسي داخلي است.

* آيا اين رويكرد را براي ساير هنرها مانند تئاتر، موسيقي، نقاشي و ... توصيه مي كنيد؟

- بله ، قطعا. همه هنرها زماني رشد مي كنند كه از چيزي مهم تر و بيرون از خودشان انرژي بگيرند و هدايت و حمايت شوند. به هرحال انقلاب اسلامي يك حرف جهاني داشته و دارد، اما به عنوان اولين گام بايد مخاطبين منطقه خودمان را هدف قرار دهيم. بيش از سه ميليارد مخاطب يك ظرفيت بي نظير و فوق العاده است كه تا كنون ناديده گرفته شده است.

* رهبر معظم انقلاب امسال را سال پيامبر اعظم(ص) و همچنين توليد در تمامي عرصه ها دانستند. آيا اين توصيه ها بيش از هر عرصه به عرصه فرهنگ مربوط نمي شود؟

- بله. انشاء الله در فرصتي مستقل بايد درباره توصيه هاي بسيار كارشناسانه و مهم ايشان سخن گفت. بخصوص فرهنگ توليد. فرهنگ توليد در تمامي عرصه ها. قبلا هم عرض كرده ام قرنها فرهنگي غير اسلامي ، نگاهي صوفيانه يا راهبانه را در كشور ما جا انداخته است. گريز از تجربه، فرار از ساخت، گوشه گيري و عزلت گزيني، مسئوليت گريزي، اينها از جمله بيماريهاي تاريخي فرهنگ ماست كه اتفاقا ظاهري مطبوع و مقبول هم يافته است. اين قدر مساله توليد و رسالت  انسانها در اين عرصه مهم است كه اجازه بدهيد در يك فرصت مستقل به آن بپردازيم .

کد خبر 309251

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha