۴ اردیبهشت ۱۳۸۵، ۷:۵۶

/ با نويسندگان جهان /

" هرمان هسه " مسافر سرزمينهاي دور از غوغاي جهان

" هرمان هسه " مسافر سرزمينهاي دور از غوغاي جهان

خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و ادب : " هرمان هسه " رمان ‌نويس و شاعر آلماني (1877-1962) در خانواده‌اي از اهالي پروتستان چشم به جهان گشود .

 

به گزارش خبرنگار فرهنگ و ادب  مهر ، اين رمان‌ نويس و شاعر آلماني (1877-1962)  ابتدا نزد ساعت ‌ساز و سپس نزد كتابفروشي در شهر توبينگن Tubingen به شاگردي پرداخت ؛ در اين شهر بود كه با محيط فرهنگي و دانشگاهي و مجامع روشنفكران آشنايي يافت و نزد خود به آموزشي وسيع دست زد .  ابتدا تنها هدفش سرودن شعر بود. اولين اشعارش با عنوان " ترانه‌هاي رمانتيك " Romantische Lieder در 1899 انتشار يافت كه او را سخت تحت نفوذ مكتب رومانتيسم آلمان ، خاصه نوشته‌ هاي " نوواليس" Novalis، نشان مي‌ داد ؛ اگرچه بعضي از نشانه‌هاي رمانتيسم در سراسر زندگيش باقي مانده ، در سن پختگي به هيچ وجه آثارش به مكتب خاصي بستگي ندارد و سبك شخصي او را مي ‌نماياند.

شهرت هسه پس از انتشار رمان " پيتر كامنزيند " Peter Comenzind (1904) آغاز شد كه اقبال بسيار يافت ،  اين  رمان  كه در شيوه رمانتيسم جديد آلمان نوشته شده بود، زندگي جواني را شرح مي‌ دهد كه دهكده محدود و كوچك خود را ترك مي ‌كند تا سراسر جهان را زير پا گذارد ، اما او جوياي هنر است و به زندگي از خلال زيبايي‌ ها مي ‌نگرد و هسه به وسيله او مي ‌تواند نظرهاي شخصي را درباره هنر و سرنوشت آن بيان كند و در جريان اين جهانگردي برتري زندگي طبيعي را بر تمدن شهري نشان دهد و تمدن غرب را سخت به باد انتقاد گيرد.

پيتر، قهرمان كتاب، پس از سرخوردگي از سير و سياحت به سرگرداني خويش پايان مي ‌دهد و به دهكده كوچك بازمي ‌گردد و كمر اصلاح آن را برمي‌ بندد . هسه در اين اثر مسائل كودكي و نوجواني را مطرح كرده وكساني را وصف مي ‌كند كه در جستجوي شناخت شخصيت خويشند و غالبا عصيان و ميل گريز، زندگيشان را به خطر مي ‌اندازد . همين موضوع در رمان ديگر به نام " زير چرخ " Unterm Rad (1905) دنبال مي‌شود .

هرمان هسه طي دوره اي نيزبه شكنجه ‌اي روحي دچار شد كه نتوانست بر آن فايق آيد و از استعداد هنري خود چنانكه بايد بهره برد، پس براي نجات خويش از تنگنا دوري از محيط خانواده را برگزيد . رمان " گرترود " Gertrud (1910) اين  بحران روحي را نشان مي ‌دهد و در واقع سرگذشت نويسنده است و فلسفه عميق او را عرضه مي ‌كنند ، يعني مسئله تنهايي . در نظر هسه زندگي تنهايي است ، انسان هميشه تنهاست و هنرمند تنهاتر از ديگران . داستان " گرترود " اعترافات يك موسيقيدان است ، همچنان كه " روسهالده " Rosshalde (1914) اعترافات يك نقاش است و اين دو اثر را مي ‌توان مكمل يكديگر دانست. 

از مشهورترين آثار هرمان هسه مي توان به داستاني به نام " سيذارتا " Siddhartha؛ (1929) اشاره كرد كه در واقع از مهمترين آثار او نيز به شمار مي آيد . اين اثر از اساطير هند الهام گرفته و بيشتر منظومه ‌اي هندي است تا رمان .

سيذارتا پسر برهمني است كه از پي يافتن حقيقت كلي ، خانه و خانواده را ترك مي‌ كند و با دوستي همسفر مي‌ شود و به كسي برمي ‌خورد كه چهره درخشانش بلافاصله او را تحت نفوذ خويش قرار مي ‌دهد و در وجود او كه به " بودا " Boudha معروف است ، راهنماي اصلي خويش را مي ‌يابد. بودا برخلاف انتظار هيچ‌ چيز به او نمي ‌آموزد و تنها نكته ‌اي كه يادآور مي‌شود، اين است كه بايد خود را از هرنوع ادراك قبلي كه از جهان داشته ، رها كند وتنها به تجربه‌ هايي كه خواهد آموخت دل بندد و اين نكته حكيمانه را به خاطر بسپارد كه در واقع نبايد چيزي را نفي كند ، بلكه بايد روح خود را به وسعت جهاني توسعه بخشد .

 مسأله ‌اي كه بسياري از متفكران آلمان نيز درباره آن انديشيده و سخن گفته اند ، تحليل رواني دركتاب ديگرهسه به نام " گرگ بيابان " Der Steppenwolf (1927) است . اين داستان به صورتي استعاري روح آسيب ‌ديده مردم پس از جنگ ، مردم شهرنشين و متمدن را نشان مي ‌دهد كه ناگهان در وجود خود ظهورخوي حيواني يا مردي گرگ صفت را مشاهده مي‌ كنند.  رمان بزرگ او در دو جلد با عنوان " بازي تيله ‌هاي شيشه‌اي " Das Glasperlenspiel در 1943 انتشار يافت .

حوادث اين رمان در قرن بيست و سوم ميلادي مي‌ گذرد و هسه خواننده را با خود به سرزمين كمال مطلوب كه به آن نام كاستالي Castalie داده، مي ‌كشاند ، سرزميني كه مشتاقان عالم معني، دور از غوغاي جهان در آن به سر مي ‌برند ؛ سرزميني كه فلسفه غرب و رياضت شرق ، زيبايي با افسون، فرمولهاي دقيق علوم و موسيقي با يكديگر تلفيق مي ‌يابد .

سرگذشت قهرمان كتاب سرگذشتي است كه هسه خود آرزوي آن را در سر مي‌ پروراند . نظر هسه آن است كه بشر در هيچ مرحله ‌اي از زندگي نبايد عقب بماند و پيوسته بايد در دايره ‌اي جديد نفوذ كند ، همچنان كه در بازي " تيله ‌هاي شيشه ‌اي " تيله ‌ها بايد پيوسته پيش برود ،  زيرا روح توقف نمي ‌شناسد.

هسه در اين داستان به زندگي ادراك تازه ‌اي مي ‌بخشد و از عالم انسانيت كمال مطلوبي عرضه مي ‌كند كه زندگي مداوم و تولدي از نو است. " سفر به شرق " Die Morgenlandfahrt (1932) بنابر گفته خود هسه سفري روحاني است نه سفري جغرافيايي و در واقع زندگينامه نويسنده است و تحولي را در طرز تفكر او نشان مي‌ دهد كه در آن فردپرستي جايش را به انديشه كليت و جامعيت مي ‌دهد.

به گزارش مهر ، اين سفر سفري است در وراي زمان و مكان، اما از نظر ساختمان و تركيب موضوع بر مبناي سفر جغرافيايي قرار دارد و شهرها و مكانهايي كه در آنها نام برده مي ‌شود ، جاهايي است كه نويسنده خود در زندگي از آنها عبور كرده است. هسه چند مقاله دارد، از آن جمله :  " نگاهي به هرج و مرج" Blick ins Chaos (1920 ).اشعار هسه در1952 در شش جلد ديوان كامل Gesammelte Dichtungen فراهم آمده است 

وي در1946 موفق به دريافت جايزه ادبي نوبل شد .

کد خبر 316055

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha