۲ آبان ۱۳۸۲، ۱۲:۳۷

گذشت 20 سال از عمليات مارينز

انفجار مقر تفنگداران آمريكا در بيروت (3)

انفجار مقر تفنگداران آمريكا در بيروت (3)

خبرگزاري "مهر": بيست سال پيش ، پس از دخالتهاي فراوان آمريكا در جنگهاي داخلي لبنان ، در عملياتي انفجاري ، بيش از 240 تفنگدار دريايي آمريكا كشته شدند .

عاملين‌ عمليات‌
بلافاصله‌ پس‌ از انفجار، نظرات‌ و تحليلهاي‌ مختلفي‌ دربارة‌ عاملين‌حادثه‌، در ميان‌ سردمداران‌ دولتهاي‌ غربي‌ و همچنين‌ رسانه‌‌هاي‌ گروهي‌و مطبوعات‌ جهان‌ ارائه‌ شد. آمريكا كه‌ خود را ابرقدرت‌ شكست‌ ناپذيرغرب‌ مي‌‌دانست‌، و اطمينان‌ داشت‌ هيچ‌ گروه‌ و سازماني‌ ـ چه‌ در لبنان‌ وچه‌ در هر نقطه‌ ديگر از دنياـ جرأت‌ و جسارت‌ چنين‌ عملياتي‌ عليه‌ منافع‌غرب‌ را ندارد، الاّ دشمن‌ شماره‌ يك‌ آن‌، يعني‌ شيعيان‌ و ايران‌، بدون‌ هيچ‌درنگي‌ اولين‌ انگشت‌ اتهام‌ را به‌ سوي‌ دولت‌ ايران‌ و گروههاي‌ نظامي‌شيعي‌ طرفدار ايران‌، سپس‌ سوريه‌ و به‌ دنبال‌ آن‌ در احتمالات‌ بسيارضعيفي‌ شوروي‌، به‌ عنوان‌ حامي‌ عاملين‌ انفجارات‌، نشانه‌ رفت‌.
تا پيش‌ از پيروزي‌ انقلاب‌ اسلامي‌ ايران‌، آمريكا هر گونه‌ تهديد وحمله‌ به‌ منافعش‌ را به‌ ابر قدرت‌ شرق‌، دولت‌ كمونيستي‌ شوروي‌ نسبت‌مي‌‌داد؛ ولي‌ با سقوط‌ رژيم‌ ديكتاتوري‌ِ شاه‌ وابسته‌ به‌ آمريكا در ايران‌،سردمداران‌ غرب‌، قدرت‌ عظيم‌ و جديدي‌ بغير از شوروي‌ در برابرخويش‌ يافتند. به‌ همين‌ لحاظ‌ بجاي‌ اينكه‌ حملاتي‌ نظير انفجار مارينز رانتيجه‌ اعمال‌ نظاميانش‌ در لبنان‌ و عكس‌العمل‌ تند شيعيان‌ منطقه‌ بداند، به‌سرعت‌ آن‌ را به‌ ايران‌ و طرفداران‌ انقلاب‌ اسلامي‌ نسبت‌ داد. نگاهي‌اجمالي‌ به‌ نظرات‌ مختلف‌ در اين‌ باره‌، بيان‌ كنندة‌ گوشه‌‌اي‌ از تحليلها واتهامهاست‌:
ـ «ويكتوراستروفسكي‌» در كتاب‌ «راه‌ نيرنگ‌» در اين‌ باره‌ نوشته‌است‌:
«چند روز بعد از انفجار مقر مارينز، اسرائيلي‌‌ها ليستي‌ مركب‌ از نام‌ 13نفر را كه‌ مي‌‌گفتند به‌ جريان‌ بمب‌‌گذاري‌ مرتبط‌ بوده‌‌اند، در اختيار سازمان‌«سيا» گذاشتند. اين‌ ليست‌ شامل‌ نام‌ مقامهايي‌ از سرويس‌ اطلاعاتي‌ سوريه‌،ايرانيان‌ِ ساكن‌ دمشق‌، و علامه‌ محمد حسين‌‌فضل‌‌الله بود...»
ـ هفته‌‌نامه‌ «تايم‌»، چند روز پس‌ از انفجار نوشت‌:
«يكي‌ از گروههايي‌ كه‌ ادعا مي‌‌كرد مسئوليت‌ اين‌ عمل‌ به‌ عهده‌ اوست‌،يك‌ گروه‌ نامشخص‌ طرفدار ايران‌ بود كه‌ از مسلمانان‌ شيعة‌ وفادار به‌ آيت‌‌اللهخميني‌ تشكيل‌ مي‌‌گرديد.»
ـ «يان‌بِلك‌» و «بِني‌ موريس‌» در كتاب‌ «جنگهاي‌ نهاني‌ اسرائيل‌»،پيرامون‌ اين‌ مسئله‌ نوشته‌‌اند:
«ويليام‌ كِيسي‌ ـ رئيس‌ وقت‌ سازمان‌ جاسوسي‌ سياـ كه‌ منابع‌ موساد وروش‌ پيچيده‌ و نيز عمليات‌ غلط‌انداز جاسوسي‌ آن‌ را مي‌‌ستود، از ناهوم‌آدموني‌ ـ رئيس‌ وقت‌ سازمان‌ جاسوسي‌ اسرائيل‌ ـ خواست‌ كه‌ در اين‌ رابطه‌ به‌رسيدگي‌ و تحقيق‌ بپردازد. اسرائيل‌ به‌ سرعت‌ رد پاي‌ بمب‌ گذاري‌ را به‌ سوريه‌و ايران‌ نسبت‌ داد».
ـ «رابين‌ رايت‌» نيز در كتاب‌ «الغضب‌‌المقدس‌» درباره‌ متهمين‌ اين‌حادثه‌، مدعي‌ شده‌ است‌:
«از گروه‌ يا گروههاي‌ مسئول‌ اين‌ اقدامات‌، اطلاعي‌ در دست‌ نبود. آنها طي‌تلفنهاي‌ ناشناس‌، خودشان‌ را عضو جهاد اسلامي‌ يا جنگ‌ مقدس‌ مي‌‌ناميدند،ولي‌ اين‌ كارها به‌ مسلمانان‌ شيعه‌ نسبت‌ داده‌ مي‌‌شد».
 آمريكا و ديگر كشورهاي‌ غربي‌، ـ با شك‌ و ترديد ـ در جستجوي‌رهبران‌ و اعضاي‌ اين‌ جنبش‌ و همچنين‌ شناخت‌ ساختار اين‌ نيروي‌ مبارزمخفي‌ برآمدند. آنها براي‌ رسيدن‌ به‌ اين‌ هدف‌ و يافتن‌ كليد معماي‌شناخت‌ اين‌ پديده‌، به‌ نام‌ آن‌ و يا قرائن‌ فراوان‌ موجود ديگر، كاري‌نداشتند و اين‌ به‌ معناي‌  «انتظار وارد آمدن‌ تلفات‌ و كشته‌‌هاي‌ بيشتر» بود.
تشخيص‌ اينكه‌ چه‌ قدرت‌ يا گروهي‌ مسئول‌ اين‌ اتفاقات‌ است‌، و به‌صورت‌ يك‌ نيروي‌ ناپيدا و نامرئي‌ در پس‌ پرده‌، اين‌ كشتارها را طراحي‌ واجرا مي‌‌كند، بسيار مشكل‌ بود.

با وجود همه‌ صحنه‌ سازيها و جوّ سازيها در افكار عمومي‌، و باوجود شايعه‌ پراكني‌‌هاي‌ گسترده‌، دلايل‌ كافي‌ و قانع‌ كننده‌‌اي‌ به‌ دست‌نيامد. اكيپهاي‌ كارشناسي‌ و متخصصين‌ امور جنايي‌ و كشف‌ جرم‌ ـ اعزامي‌از سازمان‌ اف‌.بي‌.آي‌ ـ در جستجو و بررسي‌هايشان‌ در محل‌ حادثه‌ كه‌گودالي‌ به‌ قطر 16 متر و عمق‌ 4 متر بوجود آورده‌ بود ـ همچون‌ موردانفجار شش‌ ماه‌ قبل‌ در محل‌ سفارت‌ آمريكا در بيروت‌ ـ در اين‌ باره‌ هم‌آثار و علائم‌ و قرائن‌ و شواهد مثبت‌ و قابل‌ استنادي‌ پيدا نكردند. البته‌ «كاسپار واينبرگر» ـ وزير دفاع‌ آمريكاـ پيشاپيش‌ نتيجه‌ را به‌ دست‌ آورده‌ وپيشداوري‌ كرده‌ بود. وي‌ در اين‌ باره‌ گفت‌: « دلايلي‌ وجود دارد كه‌ نشان‌مي‌‌دهد ايران‌ در اين‌ انفجارها دست‌ داشته‌ است‌». وي‌ همچنين‌ در يك‌ مصاجه‌ تلويزيوني‌ كه‌ ساعاتي‌ پس‌ از انفجارانجام‌ شد، سوريه‌ و نيز تامين‌ كنندة‌ سلاح‌ آن‌، يعني‌ اتحاد شوروي‌ را هم‌در اين‌ حادثه‌ دخيل‌ دانست‌. او گفت‌: «من‌ نمي‌‌توانم‌ قبول‌ كنم‌ كه‌ شوروي‌در اين‌ حادثه‌ دست‌ نداشته‌ باشد، آنها از آب‌ گل‌ آلود خوب‌ ماهي‌مي‌‌گيرند.»
آمريكايي‌‌ها مثل‌ تير در تاريكي‌ انداختن‌، هر مخالف‌ و دشمني‌ را كه‌در روي‌ كره‌ زمين‌ سراغ‌ داشتند، به‌ دست‌ داشتن‌ در انفجار متهم‌مي‌‌كردند و قضاوتشان‌ بيشتر از عصبانيّتشان‌ ناشي‌ مي‌‌شد تا ازاطلاعاتشان‌. آمريكا و فرانسه‌، در اثبات‌ اين‌ ادعا كه‌ اين‌ انفجارات‌ به‌ صورت‌توطئه‌ و با برنامه‌‌ريزي‌ قبلي‌ بوده‌ و عاملين‌ آن‌ در حكم‌ جاني‌ و مجرمند،دچار مشكل‌ شده‌ بودند، زيرا تمامي‌ مدارك‌ و شواهد قابل‌ استناد، درجريان‌ انفجار نابود شده‌ و از بين‌ رفته‌ بود.
در آن‌ ميان‌، بعضي‌ از تحليلگران‌ غربي‌، «سيد محمد حسين‌فضل‌‌الله» را رهبر و هدايت‌ كننده‌ حملات‌ انفجاري‌ معرفي‌ كردند، و اين‌در حالي‌ بود كه‌ وي‌، شديداً اين‌ گونه‌ عمليات‌ را رد كرده‌ و آن‌ را«انتحار»‌مي‌‌ناميد.
بعضي‌ از منابع‌ و شخصيتهاي‌ سياسي‌ و تحليلگران‌ آمريكايي‌، درمتهم‌ نمودن‌ ايران‌، پا را فرا تر گذاشته‌ و مدعي‌ شدند دو راننده‌‌اي‌ كه‌سوار بر كاميون‌، مقرهاي‌ آمريكايي‌ و فرانسوي‌ را منفجر كرده‌‌اند «ايراني‌‌الاصل‌» بوده‌‌اند. «رو برت‌ فيسك‌» در اين‌ باره‌ مي‌‌نويسد:
«ديپلماتهاي‌ آمريكايي‌ مدعي‌ شدند كه‌ هر دو راننده‌ ايراني‌ بوده‌‌اند و سيدمحمد حسين‌ فضل‌‌الله در محله‌ بئرالعبد ( منطقه‌ شيعه‌‌نشين‌ جنوب‌ بيروت‌ ونزديك‌ مقر تفنگداران‌ دريايي‌ آمريكا) براي‌ آنها مراسم‌ وداع‌ برگزار كرده‌است‌.
من‌ اين‌ مسئله‌ را با علامه‌ فضل‌‌الله در ميان‌ گذاشتم‌ كه‌ وي‌ شديداً آن‌ را نفي‌كرد. همين‌ طور با دهها تن‌ از رزمندگان‌ شيعه‌ نيز صحبت‌ كردم‌ و اين‌ مسئله‌ راپي‌‌گير شدم‌، ولي‌ همه‌‌شان‌ ايراني‌ بودن‌ راننده‌ها را تكذيب‌ كردند و به‌ كلي‌منكر چنين‌ قضيه‌‌اي‌ شدند. در گفت‌ وگوهاي‌ خودم‌ با رزمندگان‌ شيعه‌، ازبعضي‌ از آنها پرسيدم‌ كه‌ آيا ضرورتي‌ داشته‌ است‌ كه‌ راننده‌‌ها با سيد فضل‌‌اللهوداع‌ كنند و او برايشان‌ دعا كند؟ همه‌ آنها معتقد بودند كه‌ آنها در راه‌ خدارفته‌‌اند و نيازي‌ به‌ تأكيد و تاييد از جانب‌ سيد فضل‌‌الله نبوده‌ است‌؛ چرا كه‌آنها مي‌‌دانستند و اعتقاد كامل‌ داشته‌‌اند كه‌ بهشت‌ زير سايه‌ شمشيرهاست‌.
... با وجود تلاش‌ شديد و بسيارِ سازمان‌ سيا، و تحقيقات‌ رسمي‌ دراطراف‌ اين‌ انفجارات‌، و آنچه‌ در اخبار از واشنگتن‌ مي‌‌رسيد، و همين‌ طورادعاها و اعتقادات‌ ريگان‌ كه‌ آن‌ را تروريسم‌ دولتي‌ مي‌‌ناميد، تا امروز آمريكا ازتحقيق‌ و تفكر دربارة‌ اين‌ عمليات‌ و شناسايي‌ هويت‌ راننده‌ها و كساني‌ كه‌مستقيماً در اين‌ عمليات‌ انتحاري‌ نقش‌ داشته‌‌اند چيزي‌ عايدش‌ نشده‌ است‌.
با توجه‌ به‌ اطلاعات‌ دوستان‌ شيعه‌‌ام‌ در ميان‌ رزمندگاني‌ كه‌ اكثر آنان‌ باحزب‌‌الله لبنان‌ ارتباط‌ دارند، اين‌ گونه‌ دريافتم‌ كه‌ همة‌ آنها معتقدند كه‌راننده‌هاي‌ كاميونها لبناني‌ هستند و به‌ هيچ‌ وجه‌ ايراني‌ نبوده‌‌اند و به‌ هر حال‌آنها مسلمان‌ بوده‌‌اند و فرقي‌ بين‌ سني‌ و شيعه‌ بودن‌ در اين‌ امر نيست‌ و همه‌،آنها را شهيد مي‌‌دانند.
جالبتر از همه‌ اين‌ بود كه‌ يكي‌ از دوستان‌ رزمندة‌ لبناني‌‌ام‌ به‌ من‌ گفت‌:خوب‌ است‌ اين‌ راهم‌ بداني‌ كه‌ حتي‌ تصاوير آن‌ دو شهيد در ميان‌ عكسها وپوسترهاي‌ ديگر شهدا، بر ديوارهاي‌ منطقه‌ مسلمان‌ نشين‌ِ غرب‌ِ بيروت‌ نصب‌شده‌ است‌ ولي‌ هيچ‌ اشاره‌‌اي‌ به‌ هويت‌ اصلي‌ آنها و يا نحوة‌ شهادتشان‌ نشده‌است‌؛ تنها چيزي‌ كه‌ در پايين‌ عكس‌ آنان‌ نوشته‌ شده‌ اين‌ است‌: « شهادت‌ درمنطقه‌ شيعه‌‌نشين‌ بيروت‌ در نبرد عليه‌ دشمنان‌ اسلام‌» كه‌ اين‌ جمله‌ در پاي‌اكثر تصاوير شهداي‌ مسلمان‌ لبناني‌ به‌ چشم‌ مي‌‌خورد.»
 امين‌ جميل‌، رئيس‌ جمهوري‌ لبنان‌، در تلگراف‌ تسليتي‌ كه‌ براي‌رونالدريگان‌ فرستاد، نوشت‌:
«به‌ نام‌ خود و ملت‌ لبنان‌، تاسف‌ عميق‌ خود را از اين‌ حوادث‌ اعلام‌مي‌كنم‌... به‌ خانوده‌ شهداي‌ مارينز تسليت‌ ما را برسانيد، چرا كه‌ اين‌ حادثه‌براي‌ آنها مصيبت‌ بسيار سختي‌ است‌؛ چون‌ فرزندان‌ شجاع‌ آنان‌ براي‌ دفاع‌ ازآزادي‌ و دموكراسي‌ در خاك‌ كشور ديگر بر زمين‌ افتادند و براي‌ حفاظت‌ ازآزادي‌ و دموكراسي‌ در لبنان‌ كشته‌ شدند.»
راديو دولتي‌ ليبي‌، پس‌ از انفجار مقر آمريكاييها و فرانسويها، ضمن‌تاييد اين‌ حملات‌، اعلام‌ كرد: «اين‌ عمليات‌ عكس‌العمل‌ مثبتي‌ بود ازسوي‌ نيروهاي‌ مبارز لبنان‌ به‌ سياستهاي‌ تجاوزكارانة‌ آمريكا در لبنان‌.»
«عبدالحسين‌ ابومِيزَر» عضو كميته‌ احزاب‌ سازمان‌ آزاديبخش‌فلسطين‌، هر گونه‌ ارتباط‌ ساف‌ با اين‌ حادثه‌ را رد كرد.

آمريكايي‌‌ها در راستاي‌ متهم‌ كردن‌ همه‌ مخالفين‌ خود، «جنبش‌امل‌» به‌ رهبري‌ «نبيه‌ برّي‌» را نيز در مظان‌ اتهام‌ قرار دادند، كه‌ او سريعاًعكس‌العمل‌ نشان‌ داد و براي‌ رهايي‌ از اين‌ اتهام‌ بزرگ‌ و سنگين‌، مطلب‌جالبي‌ عنوان‌ كرد. رابين‌ رايت‌ در اين‌ مورد نوشته‌ است‌:
«سفارت‌ آمريكا، نبيه‌ بري‌ رئيس‌ جنبش‌ امل‌ را متهم‌ اصلي‌ اين‌ عملياتهااعلام‌ كرد كه‌ در پشت‌ پرده‌ حملات‌ قرار دارد؛ ولي‌ نبيه‌ بري‌ شديداً اين‌ موضوع‌را نفي‌ كرد و گفت‌ كه‌ او حتي‌ مراتب‌ تسليت‌ و همدردي‌ خود را در اين‌ باره‌ به‌يكي‌ از ديپلماتهاي‌ آمريكايي‌ كه‌ نمي‌‌خواهد نامش‌ فاش‌ شود، تقديم‌ كرده‌است‌».
«جوون‌ كوولي‌» نيز در كتاب‌ «الحصاد» درباره‌ عاملين‌ انفجارهانوشته‌ است‌:
«رانندة‌ كاميون‌، وابسته‌ به‌ فدائيون‌ انتحاري‌ حسيني‌ بوده‌ است‌. سازمان‌جهاد اسلامي‌ در تماس‌ با يك‌ نشريه‌ در بيروت‌ گفت‌:
ما سربازان‌ خدا هستيم‌. ما طالبين‌ مرگ‌ هستيم‌. تاهنگامي‌ كه‌ نيروهاي‌خارجي‌ از لبنان‌ خارج‌ نشوند، خشونت‌ تنها راه‌ ماست‌. ما اين‌ توانايي‌ را داريم‌كه‌ از لبنان‌، ويتنام‌ ديگري‌ بسازيم‌. ما لبناني‌ هستيم‌ و از اوامر قرآن‌ پيروي‌مي‌‌كنيم‌».
رابين‌ رايت‌ نيز دربارة‌ سازمان‌ جهاد اسلامي‌ كه‌ خود را مسئول‌حملات‌ شهادت‌ طلبانه‌ معرفي‌ كرد، نوشته‌ است‌:
«چند ساعت‌ پس‌ از دو انفجار، مرد ناشناسي‌ به‌ آژانس‌ خبرگزاري‌فرانسه‌ در بيروت‌ تلفن‌ كرد و به‌ زبان‌ عربي‌ كلاسيك‌ و به‌ نام‌ گروه‌ ناپيدا و اسرارآميزِ جهاد اسلامي‌، گفت‌:
ما جندالله هستيم‌، ما نه‌ ايراني‌ هستيم‌ و نه‌ سوري‌ و نه‌ فلسطيني‌، بلكه‌مسلمانيم‌ و از فرامين‌ قرآن‌ اطاعت‌ مي‌‌كنيم‌.
سازمان‌ جهاد اسلامي‌ مسئوليت‌ انفجار بمب‌ در سفارت‌ آمريكا را نيز كه‌منجر به‌ قتل‌ 63 نفر شده‌ بود، بر عهده‌ گرفته‌ بود. اين‌ سازمان‌ يا حركت‌،خواستار آن‌ بود كه‌: «تمام‌ آمريكايي‌‌ها بايد از لبنان‌ خارج‌ شوند. در غير اين‌صورت‌ جانشان‌ به‌ خطر خواهد افتاد».
گويندة‌ تلفن‌، قبل‌ از اينكه‌ گوشي‌ را بگذارد، افزود: «پس‌ از انفجار بمب‌در سفارت‌ آمريكا، گفتيم‌ كه‌ اقدامات‌ شديدتري‌ به‌ عمل‌ خواهيم‌ آورد و حالاخواهند فهميد كه‌ با چه‌ كساني‌ طرف‌ هستند. اكنون‌ اِعمال‌ زور و خشونت‌ تنهاراهي‌ است‌ كه‌ براي‌ ما مانده‌ است‌».
در همان‌ ايام‌، بيانيه‌‌اي‌ از طرف‌ سازماني‌ ناشناس‌ با عنوان‌ «جنبش‌آزاد انقلاب‌ اسلامي‌» در بيروت‌ منتشر شد كه‌ ضمن‌ برعهده‌ گرفتن‌مسئوليت‌ حملات‌ شهادت‌ طلبانه‌ عليه‌ مقرهاي‌ آمريكايي‌ و فرانسوي‌، دوشهيد اين‌ عمليات‌ را «ابو مازن‌» 26 ساله‌ و «ابوسيجان‌» 24 ساله‌ معرفي‌نمود و اعلام‌ كرد كه‌ آن‌ دو، نه‌ ايراني‌ بودند و نه‌ سوري‌.
روز يكشنبه‌ 1/8/1367 هـ ش‌ (23اكتبر 1988م‌) به‌ مناسبت‌پنجمين‌ سالگرد عمليات‌ مقر مارينز، سازمان‌ جهاد اسلامي‌ ضمن‌ انتشاربيانيه‌‌اي‌، نام‌ مستعارِ شهيد آن‌ حمله‌ را «جهاد» اعلام‌ كرد.
جورج‌ بال‌، دربارة‌ عاملين‌ اين‌ حادثه‌ نوشته‌ است‌ :
«به‌ عقيدة‌ محافل‌ اطلاعاتي‌ِ هر سه‌ كشور ـ آمريكا، فرانسه‌ و اسرائيل‌ ـ اين‌عمليات‌ تروريستي‌ كار يك‌ گروه‌ متعصب‌ افراطي‌ شيعه‌ از اهالي‌ بعلبك‌ درشرق‌ لبنان‌ بود، كه‌ خود را سازمان‌ جهاد اسلامي‌ مي‌‌ناميدند و از سوي‌ ايران‌حمايت‌ مي‌‌شدند... واكنش‌ ريگان‌ بيشتر از اين‌ جهت‌ غير عقلاني‌ به‌ نظر مي‌‌رسيد كه‌ براي‌اولين‌ بار، ديگر نتوانسته‌ بود عمل‌ شيعيان‌ طرفدار ايران‌ را به‌ عوامل‌ كرملين‌نسبت‌ دهد؛ زيرا همه‌ مي‌‌دانستند كه‌ ضديت‌ آنها با شوروي‌، دست‌ كمي‌ ازموضعگيري‌ ريگان‌ عليه‌ شوروي‌ ندارد، ولي‌ چون‌ به‌ هر حال‌ نمي‌‌شد يكباره‌دست‌ از نظريه‌ پردازي‌ اوليه‌ برداشت‌، لذا وجود سوريه‌ به‌ عنوان‌ مستمسك‌،مورد استفاده‌ قرار گرفت‌ و سخنگويان‌ حكومت‌ آمريكا، در تكميل‌ اظهارات‌ريگان‌ مطلب‌ را چنين‌ ادامه‌ دادند كه‌: «تروريستها هرگز نمي‌‌توانستند ماموريت‌مرگ‌ آفرين‌ خود را بدون‌ همدستي‌ سوريه‌ انجام‌ دهند.»
نشريات‌ غربي‌، روزچهارشنبه‌ 5/11/1362 هـ ش‌ (25 ژانويه‌1984م‌) ضمن‌ آنكه‌ سعي‌ كردند انفجار مقر تفنگداران‌ دريايي‌ آمريكا رابه‌ گردن‌ ايران‌ بيندازند، نوشتند كه‌ آمريكا به‌ اتهام‌ نقش‌ ايران‌ در حمله‌ به‌مقر تفنگداران‌، ايران‌ را در ليست‌ كشورهاي‌ تروريست‌ قرار داده‌ است‌ واز اين‌ پس‌ هيچ‌ شركت‌ آمريكايي‌ حق‌ فروش‌ سلاح‌ و تجهيزات‌ به‌ ايران‌ راندارد.
يكي‌ از روزنامه‌هاي‌ غربي‌ در پي‌ اين‌ خبر نوشت‌:
«از نظر ايران‌، اين‌ تصميم‌ بيشتر جنبة‌ سمبوليك‌ دارد، چون‌ از آغازجنگ‌ با عراق‌ در سال‌ 1359 هـ ش‌(1980م‌) آمريكا از فروش‌ تجهيزات‌به‌ ايران‌ خودداري‌ كرده‌ است‌ ولي‌ در عوض‌ آن‌، از سال‌ شروع‌ جنگ‌ وحمله‌ عراق‌، كليه‌ تجهيزات‌ نظامي‌ مورد نياز عراق‌ را به‌ آن‌ كشور روانه‌كرده‌ است‌.»

«رابين‌ رايت‌» درباره‌ اثرات‌ انفجار مقر مارينز بر سياستهاي‌ آمريكامي‌‌نويسد:
«روز شنبه‌ 14/7/1363 ه‌ ش‌ (6 اكتبر 1984م‌) ريگان‌ رئيس‌ جمهوري‌آمريكا، در جواب‌ نامة‌ «سيمون‌ جان‌ واندل‌» سرباز جوان‌ بيست‌ سالة‌ نيروي‌دريايي‌ آمريكا كه‌ در كشتي‌ جنگي‌ «گوام‌» در ساحل‌ لبنان‌، نزديك‌ بيروت‌خدمت‌ مي‌‌كرد، نوشت‌: «ما هيچگاه‌ آنهايي‌ را كه‌ براي‌ ايجاد و حفظ‌ يك‌ صلح‌پايدار به‌ كمك‌ و حمايت‌ ما اميدوارند و چشم‌ دوخته‌‌اند، تنها نخواهيم‌گذاشت‌ و حق‌ هم‌ نداريم‌ آنها را تنها بگذاريم‌...».
ولي‌ شب‌ِ همان‌ روز، سيمون‌ِ بيست‌ ساله‌، رونالد ريگان‌ را در تلويزيون‌ديد كه‌ با صدور پيامي‌ اعلام‌ كرد كه‌ نيروهاي‌ تفنگدار آمريكايي‌ بايد از بيروت‌خارج‌ شوند. اين‌ تغيير عقيده‌ و سياست‌ آمريكا، به‌ طور كامل‌ و يا تقريباً به‌ طورآشكار، نتيجه‌ وحشت‌ ناشي‌ از روحيه‌ رزمندگي‌ مبارزان‌ شيعه‌ در جريان‌ جهادمقدسشان‌ بود.

کد خبر 31713

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha