به گزارش خبرنگار موسيقي مهر ، توركنسرت گروه ايراني به سرپرستي پژمان طاهري ، آهنگساز و نوازنده سنتورو خوانندگي عليرضا قرباني با همكاري پنج نوازنده : نوشين پاسدار،عود،اسحاق چگيني، ني، اردوان طاهري ،سه تار،سامان صميمي،كمانچه ورشيد كاكاوند،تنبك ازچهاردهم فروردين ماه سال جاري مطابق با سوم آوريل 2006در شهر برن سوييس آغاز شد.اين گروه بعد از سوييس در اتريش و اسلووني نيز چند برنامه موسيقي اجرا كردند كه آخرين آنها در 27فروردين ماه برگزار شد.
تشكيل گروه هاي موسيقي و بررسي مشكلات و يا آسيب شناسي آنها از موضوعات پردامنه اي است كه وارسي و كند و كاو همه جانبه آن به پژوهشي جامع نياز دارد ؛ قبلا و در سلسله مصاحبه هاي "مهر" با كارشناسان ، به برخي ملاحظات تشكيل گروه هاي موسيقي در ايران و مسايل مبتلابه آنها اشاراتي شده است . اين گزارش با نگاهي تحليلي و آسيب شناسانه درزمينه فعاليت گروه هاي موسيقي وعوامل موثر درموفقيت ويا فروپاشي آنها نگاشته شده است.
تشكيل هسته اوليه گروه ايراني به حدود ده سال پيش باز مي گردد؛ در چند دهه اخير به استثناءگروه كامكارها تقريبا هيچ گروهي نتوانسته است طول زماني فعاليت خود را به چند سال برساند؛گروه ايراني نيز از اين امر مستثني نبوده است.از فعالان و نوازندگان قبلي اين گروه بجز دو تن (برادران طاهري)كه موسس اين گروه بوده اند هيچ يك از اعضاي قبلي در اين گروه فعاليتي ندارند. اينكه آن اعضا و آن افراد فعلابا كدام گروه مشغول اند وچه كار مي كنند موضوع بحث ما نيست. اينك نوازندگاني جوان و با انگيزه - كه كنسرت هاي تور اخير براي برخي از آنها به عنوان اولين و جدي ترين فعاليت صحنه اي شان محسوب مي شد- گروه ايراني را تشكيل مي دهند.
بازسازي وتاسيس گروه درهيات وشكل جديد به اواخر تابستان سال گذشته باز مي گردد .بنا به درخواست و با نظارت پژمان طاهري كه در ايام فراغت تحصيل از اتريش به ايران آمده بود و به مدد دوستاني چون قرباني و چگيني اين گروه تشكيل شد.هدف اصلي و اوليه، ارائه كارهاي جدي،هنري و قوي در عرصه موسيقي ايراني و در قالب كنسرت هاي متعدد در تهران و ديگر شهرهاي ايران بود. اما در ادامه، طرح برگزاري كنسرت در اروپا شكل گرفت.
جلسات تمرين با نظمي خاص ،در منزل سرپرست گروه آغازوازهمان ابتدا ،ارتباطي عاطفي بين اعضاي گروه برقرارشد.حضور دوستان نوازنده در حريم خانوادگي توام با نفوذ چشمان مشتاق و پر مهر زن و فرزند، فروغ مهر را در بين اعضاي گروه فروزان تر و پيوندهاي انس و الفت را محكم تر كرد.
ماهور و همايون ؛ دوبخش طراحي شده براي كنسرت با اشعاري از بهار ،ابتهاج ،اخوان ثالث و...به مذاق جان شنوندگان و نوازندگان نشست .نظرات اصلاحي هريك از اعضا ، گاه با طنز و شوخي رد و گاه با عشق و مهرباني به كار گرفته مي شد. لحظات هزل و مطايبه در لابه لاي فضاي جدي و پرجذبه تمرين علي رغم انرژي بخشي به گروه ، گاه بسيار غريب و ناآشنا اما شيرين مي نمود .
يك ،دو،سه وچند ماه تمرين ، شاكله اصلي كار را مشخص كرد...و آخر الامر كار به بار نشست ؛ اثر خلق شده بود.اينك زمان ارائه و تكرار لحظات خلق شده رسيده بود؛ در حقيقت تنها برق چشمان مخاطبان و شوق همنفس شدن با شنوندگان و بينندگان حاضر در كنسرت ، قوي ترين انگيزه براي نوازندگان وخواننده گروه براي اجراي چند باره اثردر سالن كنسرت به شمار مي رفت.
بحث و فحص هاي حاشيه اي و اختلاط گروه در زمينه آسيب هاي موجود در انجام كارهاي گروهي و بيان تجربيات فرد فرد گروه در قوام و دوام كار گروهي و نيزاستحكام دوستي اعضا موثر افتاد. همچنين حضوراتفاقي رضاداوري (اولين استاد پژمان)نوازنده استخوان دار سنتور و موسيقيدان مهاجر ايراني كه هم اينك در كانادا با خاطرات تلخ و شيرين خود از حشر و نشر با محمد رضا لطفي،همكاري با گروه كر اركستر سمفونيك تهران ،هم اتاقي با كامكار و....به سر مي برد،براي هميشه از خاطرات خوش زمان تمرين گروه ايراني محسوب مي شود.
از سوي ديگر كارهاي هماهنگي و چاپ و انتشار بروشور و پوسترچند زبانه توسط اردوان طاهري(نوازنده سه تارگروه)در خارج از كشور در حال انجام شدن بود.
تقسيم كار بين اعضاي گروه از نقاط بسيار مهم در تداوم و استمراركار گروهي است.اصولا يكي از عوامل فروپاشي گروه هاي موسيقي در ايران نبود مديريتي آشنا به مناسبات اجتماعي و مسلط به شرايط و قواعد برگزاري برنامه هاي عمومي است.احساسي شدن و برخوردهاي غير متعارف طرفين در بروز سوءتفاهمات و ايجاد خلل در برگزاري برنامه هاي موسيقايي علاوه بر محدوديت هاي موجود از مهمترين عوامل ناكامي در استمرار فعاليت هاي موسيقيدانان ايراني است . چند سالي است كه برخي از هنرمندان تيز هوش و مجرب كارهاي هنري و توليدي خود را با انجام امور اداري و بازار يابي به كلي مجزا و مستقل كرده اند تا ضمن حفظ شان و اعتبار هنري خويش از بروز مشكلات ناشي از عدم آشنايي خود با شرايط و مديريت كار بكاهند .به هرحال اين نكته چه اتفاقي باشد و چه حساب شده در پيشرفت پروسه كاري برگزاري كنسرت گروه ايراني در چند نقطه مهم و معتبر دنيا بسيار موثر بود.
درموفقيت سلسله برنامه هاي كنسرت گروه ايراني در اروپا مجموعه اي از عوامل دست به دست هم دادند. قطعا در انجام كارهاي گروهي بزرگ ، نقش "فرد"بسيار كمرنگ مي شود اما هرگز نمي توان اين تاثيرات فردي را حتي در حد يك "نگاه"مهرآميزناديده گرفت؛ كيفيت كار و دلنشيني يك برنامه هنري گاه به ظرايف و دقايقي بستگي دارند كه كمتر به چشم مي آيند.بديهي است كه گاه نقش افرادي نيز كه در راس مجموعه اي فعاليت دارند به مثابه تضمين و "شرط اوليه" غير قابل كتمان است. و بدون شك در اينجا نقش سيد محسن نبوي ، سفيرصاحبدل وبه تبع آن مجموعه سفارت ايران در اتريش از آن نقش هاي اساسي و محوري بوده است.
اولين برنامه گروه درسالن كنسرواتوارموسيقي برن در روز سوم آوريل برگزار شد ؛ استقبال تماشاگران بسيار خوب وتعداد شنوندگان غير ايراني نيز قابل تامل مي نمود. كنسرت بعدي در مقر سازمان ملل در ژنو جاافتاده تر و بهتر بود.سخنراني "لالووار"مدير كل فرهنگي سازمان ملل در ژنو كه با علاقه اي خاص سازهاي ني،كمانچه ،سه تار،عود،تنبك وسنتور را معرفي مي كرد از برنامه ريزي و هماهنگي قبلي كارگزاران فرهنگي سازمان ملل حكايت داشت.قبل و بعد از او سجادپور سفير دوم ايران در سازمان ملل از رسم و رسوم ايرانيان در آغاز فصل بهار وپايان كدورت ها در اين ايام صحبت كرد .قرباني در اين كنسرت نيز همان غزل حافظ در برنامه قبل را تكرار مي كرد كه :من ترك عشق و شاهد و ساغر نمي كنم / صدبار توبه كردم و ديگر نمي كنم.تصنيف "ايران" اثر جاودانه درويش خان با شعربلند ملك الشعراي بهار(چه محنت ها كه كشيديم ايران/به كام دل نرسيديم ايران)بيش از ديگر قطعات ، شور وشعف خاصي دربين گروه برجاي گذاشت.
وبالاخره آخرين كنسرت گروه درسوييس در سالن اصلي تئاتر و موسيقي برن كه گنجايشي بيش از 1200نفرداشت برگزار شد.در اين برنامه تقريبا اكثريت قريب به اتفاق ايرانيان مقيم سوييس آمده بودند.صحبت هاي دكتر كليني(از فرهنگيان جراح فك و صورت!) قبل از آغاز برنامه وصحبت هاي ايرانيان مقيم در خصوص فرهنگ و هنر ايران تا چندين ساعت بعد از اتمام كنسرت ادامه داشت.
برخورد خوب و مهر آميز سفير ايران-در سوييس- و همسرش ، و حضورشان در تمامي كنسرت ها در اين كشور،از چشم گروه پنهان نماند.پس از پايان كنسرت هاي گروه در سوييس عليرضا قرباني به همراه اسحاق چگيني براي شركت در يك جشنواره موسيقي كه در سالزبورگ برگزار مي شد به مدت 48ساعت از گروه جدا شدند.آنها قرارداشتند به اتفاق جمشيد شميراني (نوازنده تنبك)و محمدرضا ابراهيمي(نوازنده تار) به روي صحنه بروند.بقيه افراد به وسيله قطار به فاصله ده ساعت ازبرن به وين رسيدند.نظم و انضباط امورحمل و نقل و همچنين دقت در برنامه ريزي جشنواره ها و هماهنگي بسيار دقيق و مديريت شده از نكاتي بود كه بسيار جلب توجه مي كرد ؛ در حاشيه بايد گفت كه اساسا اينگونه ساختارهاي زيربنايي است كه تاثيرات غير مستقيم خود را بر توسعه فرهنگ و مناسبات آن مي گذارد و دقيقا به همين دليل هم بود كه اين برنامه در كنار تور بدون كوچكترين خلل و خدشه اي به اجرا در آمد.شايد به جرات بتوان اذعان كرد كه يكي از دلايل مهم پيشرفت كارهاي گروهي و ارتقاءكمي و كيفي فعاليت هاي موسيقيايي اروپا وبه طوركلي كشورهاي توسعه يافته در همين نكته است.
به هرحال هدف نهايي ونقطه مطلوب براي گروه ، ارائه بهترين و قوي ترين برنامه در مهد موسيقي جهان - اتريش - و بويژه در سالن دانشگاه مركزي وين طراحي شده بود.
در اين زمان با تلاش مهربانانه و ارزشمند سعيد بهنام كه خود از كارمندان رسمي آژانس بين المللي انرژي اتمي است برنامه اجراي كنسرت در اين آژانس هم عملي شد.اين حركت فرهنگي - سياسي بسيار بسيار مهم و تاثير گذار بود .اين برنامه تقريبا با اعلام دستيابي ايران به اورانيوم غني شده كه توسط رييس جمهوري در مشهد صورت گرفت مصادف شده بود و به همين علت برخي از افراد و مسئولان آژانس به شدت با اين اجرا مخالف بودند و اجراي اين كنسرت را درآن شرايط به نفع ايران مي دانستند .
به هرحال اين برنامه به همت آن دوست وطن دوست كه مهرش آغشته با گرمايي از جنس آفتاب جنوب ايران است به خوبي برگزار شد و پس از آن دهها نفر از ملل مختلف در مورد فرهنگ و هنر غني ايران به صحبت پرداختند . بعدازآن سعيد بهنام از تاثير شگرف آن برنامه در مركز آژانس صحبت و بازتاب آن را خيلي خوب و ماندگار توصيف كرد.
با گذشت روزها و برگزاري كنسرت ها در نقاط و شهرهاي مختلف به علاوه دوري اعضا از خانه و خانواده و با تحليل و تنزيل انرژي ها ، انتظار مي رفت كه آستانه تحريك پذيري گروه بيشتر شده و برخوردها و تنش هايي به وجود بيايد كه طبيعتا در نحوه ارائه كار نيز تاثير مي گذاشت ؛ اما خوشبختانه علي رغم همه اين سختي ها ، برخورد نامناسب ومشكلي در اين تور به وجود نيامد.در حالي كه اين نكته از نكات مهم و مبتلابه بيشتر گروه هاي موسيقي است كه معمولا در سفرهاي مدت دار به وجود مي آيد.اين اتفاقات گاه به حدي شدت داشته كه به عنوان مثل و طنز و لطيفه بر سر زبان ها است .(مثل كنسرت يك گروه اعزامي از ايران به كانادادراوايل دهه هفتاد) در اين گونه موارد نقش سرپرست گروه بسيار حياتي و كليدي است ؛ درحقيقت وظيفه او در اين شرايط حساس تر و ظريف تر شده و رسالت سنگين تري را بر دوش مي كشد. تنها افرادي دراين موقعيت مي توانند از عهد برآيند كه علاوه بر داشتن تمامي ويژگي هاي فردي چون :حلم،شكيبايي،گذشت،متانت،محبت و...از تجربه سفربا گروه نيز برخوردار باشد . قطعا افرادي كه در كارنامه فعاليت
يكي ديگر از موضوعات مهم واختلاف برانگيزدر فعاليت گروه هاي موسيقي در ايران وجود خواننده به عنوان كانون توجه مخاطبان است به طوري كه اكثريت قريب به اتفاق شنوندگان تاثير گذاري كليت اثر را به پاي خواننده مي گذارند و او را به عنوان عامل اصلي التذاذ وسرور خويش مي انگارند. في المثل مي گويند آهنگ بنان را شنيده اي يا "آهنگ" فلان خواننده چقدر زيباست ومواردي از اين دست ...جالب آنكه گاه اين خطاها از زبان اهل موسيقي نيز شنيده مي شود ! برخي نيز پا را از اين دايره ناآگاهي فراتر گذاشته و اشعار زيباي شاعران بزرگ را نيزبه حساب خواننده مي گذارند.از سوي ديگر به علت عدم تسلط بيشتر خواننده ها به ظرايف و تكنيك هاي موسيقي در عرصه نوازندگي و آهنگسازي و اختلاف سطح سواد آنها با موزيسين هاي مجرب كه غالبا از ديد عموم مخاطبان پنهان است وظيفه هدايت و مراقبت از خواننده بر روي صحنه نيز بر دوش سرپرست افتاده و استرس مضاعفي را بر وي وارد مي كند . مجموعه اين عوامل خود زمينه ساز بروز اختلافاتي است كه معمولادر وهله نخست بين خواننده وسرپرست و در مرحله بعدي بين اعضاي گروه ايجاد مي شود.در مورد گروه ايراني به چند دليل اين زمينه به كلي محو ونامشهود بود.اول اينكه عليرضا قرباني علي رغم اينكه هنوز به سبك وسياق خاص خودش دست نيافته و در مرحله گذار است اما به دليل ويژگي هاي شخصيتي و مهمتر ازهمه به دليل داشتن تجربه صحنه به علاوه تيز هوشي وآشنايي اش با نوازندگي،جزو خوانندگان نادري است كه درصحنه بسيار مسلط و با قدرت مانور بالا و سرعت عمل در تغيير آني برنامه ظاهر مي شود و توانايي ارائه محفوظات رديفي خود را درهر شرايطي حفظ مي كند ، مجموعه اين ويژگي ها براي هر آهنگساز و سرپرست گروهي جذاب و ايده آل است وطبيعي است كه بار سنگيني را از دوش او برمي دارد . اين موقعيت در كنار تجربه ، قدرت مديريت صحنه و راهبري هوشمندانه سرپرست گروه ايراني بالانس خوبي راپديد آورد كه تمامي رواني اجرا وسبكبالي نوازندگان بر روي سن مديون اين خصوصيات بود . به عبارت ديگرراز و رمزگذشت زود هنگام زمان كنسرت براي اعضا و مخاطبان درهمين نكته نهفته بود . در اين مورد برخي از حاضران در كنسرت بويژه در وين و برن به حالتي اعتراض مي گفتند كه چرا زمان كنسرت كم است در صورتي كه مدت اجرا بدون احتساب قطعه اضافه(بيز)يكصد دقيقه بود.
برخورد شفاف و دوري از مذاكرات پوشيده و پنهان و طرح كوچكترين مسائل مادي و معنوي بين اعضاي گروه از سوي سرپرست گروه ايراني يكي ديگر از ويژگي هاي باز و مثبتي بود كه مي تواند در استمرار و دوام كار اين گروه بسيار مفيد و موثرواقع شود.ذكر اين مساله براي تذكار اين نكته بود كه اكثريت قريب به اتفاق گروه هاي منحل شده به دلايل عدم شفافيت در مناسبات وبويژه پرده پوشي در مسايل مادي و دستمزدها به اختلاف و فروپاشي دچارو به انحلال رسيده اند.
و بالاخره نبايد از نقش پشتوانه ها و دلگرمي هايي كه شور ، انرژي و انگيزه اي قوي به هنرمندان مي دهد تا آنها بتوانند با كوه مشكلات اقتصادي ،اجتماعي و خانوادگي بستيزند وبه خلق اثر بپردازند ، غافل شد. مطالعه گذراي تاريخ هنرگوياي اين واقعيت است كه هميشه افرادگمنامي بوده اند كه در پشت صحنه، هنرمندان برجسته را حمايت و هدايت كرده اند و اگرنبودند اين افراد بزرگ و استوار،هرگز نام بسياري از هنرمندان در تاريخ هنر ثبت نمي شد.اين نكته متاسفانه در بين افراد فرهنگي ايران بويژه آنها كه مقام و موقعيتي دارند مغفول مانده است ؛ اين افراد مي توانند با حمايت هاي خود از يك يا چند گروه موسيقي ، آنها را به فعاليت و توليد آثار ماندگار ترغيب كنند و چه بسا هستند افراد خير و هنردوستي كه تنها به تلنگري نياز دارند تا به وادي هنر غلت بخورند و زكات مال و موقعيت و مقام خويش را در راه اعتلاي هنر با حمايت مختصر خود از هنرجويان و هنرمندان مستعد و خوش ذوق بپردازند... . شانس گروه ايراني و بويژه سرپرست و آهنگساز آن وجود و حضور ايرانيان فرهنگدوست و ياران دلسوزي است كه با حمايت هاي خود قوه زايش وپويش هنرمندان را تواني مضاعف مي بخشند ودراين مسيربدون شك نقش "كامران كهنسال" بسيار پررنگ تر از ديگران بوده است.
كنسرت گروه ايراني با هدفي سياسي برنامه ريزي نشده بود اما مهمترين دستاورد اين كنسرت اول سياسي و بعد فرهنگي بود ؛نمايش گوشه اي از فرهنگ وهنر ايران در قالب شعر وموسيقي آن هم به بهترين شكل ودر نقاط مهم سياسي دنيا بخشي از اين بازخورد مهم محسوب مي شد و اين دستاورد كمي نبودكه نصيب كشورمان شد .قطعا در اين مسير بايد به جد از بانيان اين اتفاق بزرگ قدرداني كرد.
از لحاظ فني نيز كار گروه به عنوان اولين حضور رسمي خود در صحنه ،قابل قبول بود.اين نمره قبولي طبيعتا نسبي است و هريك از اعضا اذعان داشتند كه هر كنسرت از كنسرت قبلي بهتر مي شدند. حتي نوازندگي پژمان طاهري به عنوان سرپرست گروه سيري صعودي داشت و اصولا اگر موارد و مطالب خارجي بگذارند اوهمانند آهنگسازي اش قابليت بالايي در نوازندگي خواهد داشت كه در اين تور شايد يك سوم اين قابليت را(در نوازندگي) نشان داد هرجند كه كليت كار از لحاظ آهنگسازي و استراكچر در حدي قابل قبول وتاثيرگذاربود.
در شب آخر كنسرت در دانشگاه وين كه بسياري از موسيقيدانان ايراني و اتريشي حضورداشتند نادر مشايخي رهبر اركستر سمفونيك در باره كار گروه گفت : خيلي كار خوب و قوي اي بود و من اصلا فكر نمي كردم اين گروه موسيقي ايران را تا به اين پايه ارائه دهند . مشايخي در ادامه گفت كه من مي دانستم كه برادران طاهري در اتريش مشغول تحصيل هستند اما ارائه موسيقي اصيل و قطعات اين كنسرت مرا غافل گير كرد.خسرو جعفرزاده هم در باره اين برنامه با اعلام رضايت خود از كليت كاراضافه كردن چند ساز را به مجموع نوازندگان در گيرايي بيشتر اثر توصيه كرد ." راينكل " ،يك پروفسور اتريشي كه در كنسرواتوار وين به تدريس اشتغال دارد در مورد برنامه آن شب گروه گفت : متاسفانه من زبان فارسي نمي دانم اما مي دانم كه درايران شاعران بزرگي بوده اند و حتما خوانندگان ايراني نيز از شعر اين بزرگان براي ارائه قطعات با كلام استفاده مي كنند اما به نظر من از لحاظ موسيقي برنامه اي كه شنيدم بسيار به موسيقي كلاسيك غربي ما شباهت داشت و از نظر زيبا شناسي نقاط مشترك فراواني را احساس كردم.اين مدرس موسيقي ارتباط عاطفي و مشهودي را در بين اعضاي گروه در حين نوازندگي- كه درنفوذ بشتر قطعات موسيقي موثرند-حس كرده بود كه برايش بسيار جالب توجه مي نمود.
نظر شما