به گزارش مهر، رژيم نامشروع اسرائيل رژيمي است كه با وجود جمعيت كم و اندك، داراي احزاب گوناگون با رويكردهاي متفاوت است و اغلب دولت هايي كه در آن شكل مي گيرد، به صورت ائتلافي است كه اين امر در فرايند تقسيم قدرت و امتيازات سبب مي شود تا در مياندوره كابينه با چالش هايي رو به رو شده و در بيشتر موارد نيز دولت منحل شود.
قدرتهاي سياسي در اسرائيل در چارچوب فعاليت هاي چند حزبي به رقابت مي پردازند، انتخابات پارلماني (مجلس) هر چهارسال يك بار برگزارمي شود و برخلاف بسياري از نظامهاي پارلماني رأي دهندگان به عنوان يك رأي دهنده واحد ملي رأي مي دهند. قدرت در نظام دولتي با ائتلاف يكي از دو حزب اصلي يا مشاركت بين آنها در گردش است.
از زمان تشكيل حزب ماپاي (Mapai) در سال 1930 تا زمان برگزاري انتخابات كنيست (پارلمان) در سال 1977 حزب كارگر (و حزب قبلي آن پاي) حزب حاكم در دولت بودهاند. شكست حزب كارگر در انتخابات سال 1977 كنيست نظام حزب حاكم را به يك نظام چند حزبي تحت حاكميت دو حزب اصلي ـ كارو ليكود تغيير داد.در اين نظام هيچ يك از آنها قادر نبودند بدون ائتلاف با احزاب كوچكتر و يا به عنوان مثال در سالهاي 1984 و 1988 بدون ائتلاف با يكديگر دولت را اداره كنند.
از سال 1920 يعني زمان تشكيل اولين مجلس منتخب هيچ حزبي نتوانسته است اكثريت مطلق را در هيچ يك از انتخابات پارلماني به دست آورد.
اسرائيل همواره داراي ويژگي كثرت گرايي سياسي و داراي حداقل سه گرايش سياسي و اجتماعي عمده بوده است:
سكولار چپگرا، سكولار راست گرا و مذهبي راستگرا.
هيچ يك ازاين گرايشها به تنهايي در دهه 1980 در رأس قدرت نبوده اند.تجزيه سياسي به علت كثرت احزاب يكي از ويژگي هاي ديرين اسرائيل است. به عنوان مثال در دوران پيش از تشكيل اين رژيم ـ بين سالهاي 1920 تا 1944 ـ حدود 20تا 26 حزب در مجلس منتخب نماينده داشته اند.
در اولين دور انتخابات كنيست در سال 1948 بيست و چهار حزب و گروه سياسي با يكديگر به رقابت پرداختند. از آن زمان اين تعداد در نتيجه جدايي، تجديد ساختار و تلفيقها در نوسان بوده است. با اين وجود،حاكميت دو حزب اصلي و تعدادي از احزاب كوچكتر ريشه عميقي در فرهنگ سياسي اسرائيل داشته است.
وظايف احزاب در طول دوران پيش از تشكيل اسرائيل،علاوه بر فعاليتهاي سياسي شامل ارائه خدمات اجتماعي، نظامي، اقتصادي و فرهنگي براي اعضاء و حاميان حزب بوده است.
پس از تشكيل اين رژيم، سياست احزاب به ويژه در ارتباط با رقابت بين حزب كارو ليكود و متحدان هر كدام از آنها شدت و بيشتري يافت. بسياري از تحليلگران با ظهور احزاب كوچك افراطي و جنبشهاي معترض فرا پارلماني (مانند كاخ) و گوش ايمونيم شاهد نشانههاي بروز بحران سياسي بودند. اين گروهها احزاب سنتي را در مورد مسائلي مانند نقش دولت و دين و محدوده مرزي آينده كشور يهودي به چالش طلبيدند. احزاب اصلي اسرائيل از شاخههاي اروپاي شرقي و مركزي "سازمان جهاني صهيونيست" كه تئودور هرزل بنيانگذار اين رژيم (در سال 1897) وهمچنين گروههاي سياسي و مذهبي در دوران قيمومت نشأت گرفتهاند.
به عنوان مثال جناحي بنام "صهيونيست هاي دمكراتيك" كه از اعضاي آن"حايم ويزمن" اولين رئيس اين رژيم بود در سال 1900 فعاليت خود را آغاز كرد. جناح ميزراحي ، جنبش مذهبي ارتدكس، نيز در سال 1902 تشكيل شد و حزب ضد ماركسيست كارگران صهيونيست "هاپوئل هاتزير" (كارگران جوان) (Zonist Hapoel HaTzair non–Marxit Labor) در سال 1905 تأسيس شد.
"آحارون ديويد گوردون"، رهبر روحاني حزب كارگران جوان پس از تأسيس حزب خود در تشكيل اولين "كيبوتز"(شهرك) و "موشاو" (مزارع اشتراكي) نقش بسيار مهمي ايفا كردند.
علاوه بر اين در سال 1906، حزب ماركسيست پوالي زايون (Marxist Poalei Tziyyon) (كارگران صهيون) براي شروع مبارزات طبقه سوسياليست در فلسطين تأسيس شد. "بار بروخوف" (Bar Borochov) مشاور ايدئولوژيك اين حزب و "ديويد بن گورين" و "بن زئيفي" (Ben Zzvi) از جمله رهبران مؤسس آن بودند. "ولاديمير ژابوتينسكي" در سال 1925 به منظور مخالفت با آنچه وي سياست آشتي طلبانه سازمان جهاني صهيونيست نسبت به قيمومت دولت انگلستان و روند فعاليتهاي مشترك سازي صهيونيستها در فلسطين ناميده حزب راستگراي تجديد نظر طلب (Revisioniot Party) را تشكيل داد.
اين تجربيات تازه و سازنده در فعاليتهاي سياسي، سه گروه متحد را ايجاد كرد.همه اين گروهها صهيونيست بودند، اما در زمينههاي سكولاريسم و معرف مذهبي داراي اختلاف بودند. دو گروه از متحدان، سكولار، اما مخالف ايدئولوژي يكديگر بودند. اولين گروه متشكل از چپ گرايان يا احزاب كارگري سوسياليست بودند كه در سال 1930حزب ماپاي را به عنوان حزب حاكم تشكيل دادند. دومين گروه متشكل از احزاب راستگرا و ميانه بود.
جنبش حيروت (آزادي ) در سال 1949 تشكيل و جانشين حزب تجديد نظر طلب شد و اكنون بنيان اصلي حزب ليكود را تشكيل مي دهد. اين جنبش اين اتحاد را رهبري كرد. حيروت كه بخشي از ليكود شده بود در نهايت در سال 1977، در زمان دولت بگين به قدرت رسيد. سومين گروه كه اساس اين اتحاد را تشكيل مي داد. صهيونيستهاي ارتدكس مذهبي بودند. چهارمين گروه از احزاب كوچك صهيونيستي نيز شكل گرفت و با يكي از اين دو گروه بزرگ متحد شد. حزب اعراب كمونيست ضد صهيونيست و حزب اعراب ملي گرا گروه پنجم را تشكيل دادند.
در اواخردهه 1980 ، ديگر ، ارزشهاي مطرح احزاب سياسي اسرائيل از جمله احزاب مذهبي، كمونيست، ملي گرايان عرب و احزاب ديگر در طبيعت چپ گرا و راست گرا، ليبرال – محافظه كار نمي گنجيد، مگر از نقطه نظر مسائل مربوط به آينده اراضي اشغالي.
به گزارش مهر، مواضع مورد حمايت حزب هاي كارگر،ليكود، ارتدوكس مذهبي و مجموعه اي از احزاب كوچكتر متحد با آنها اساساً تغيير كرده است. چپ گراترين حزب و ضدغربي ترين عنصر در سياست اسرائيل،حزب راكح (Rakah) (ليست، نئو كمونيست) بود. اين حزب، يك گروه وابسته به مسكو و فعالان سفاردي "پلنگ سياه" بود كه با عقايد ملي گرايان عرب فلسطين مخالفت مي كرد. از ميان احزاب قديمي كوچك،"حزب چپ گراي متحد" كه درسال 1969 تا 1984 جناحي را در ائتلاف انتخاباتي با حزب كارتشكيل دادند، جنبش حقوق شهروندان به حزب كاروابسته بودند. حزب كار در اتحاد با حزب پام از سال 1969 تا 1984 از مذاكره در مورد اراضي اشغالي و واگذاري زمين در قبال صلح حمايت كرد.
در سمت راست اين طيف سياسي نيز حزب ليكود دو احزاب وابسته به آن مانند تحيا (Tehiya)، تسومت (Tsomet) و مولدت (Moldet) قرار داشتند. جنبش كاخ (Kach) در كنار جناح راست قرار داشت. كنيست در سال 1998 به سبب طرح نژادپرستانه اين جنبش را غيرقانوني اعلام كرد. اين جنبش خواستار اخراج تمام اعراب از اراضي اشغالي بود. حزب ليكود به ويژه جناح حيروت آن، پيرو حفظ اراضي اشغالي براي رسيدن به مرزهاي قديمي اسرائيل بزرگتر هستند.
مواضع احزاب مذهبي مانند حزب ملي مذهبي (NRP )، آگودات اسرائيل،شاس،(محافظان سفاردي تورات) و ديگل هتوراه (پرچم تورات ) معمولاً با مواضع احزاب راست گرا هماهنگي دارد؛ اگر چه بخش تجاري حزب ملي مذهبي در هيستادورت (اتحاديه كل كارگران اسرائيل) با حزب كارگر ائتلاف كرده است.
احزاب اسرائيل در زمينههاي متعدد حتي در سالهاي غير از انتخابات فعاليت داشتهاند. القاي مسائل به افراد جوان از اهميت بسياري برخوردار بوده است؛ اگر چه اين مسئله در حزب كارگر در مقايسه با گذشته دور مربوط به زمان پيش از تشكيل دولت به نحو چشمگيري كاهش يافته است. احزاب سياسي بسياري از ويژگيهاي اوليه خود را به عنوان جوامع كمكي حفظ كردهاند.
در نتيجه رأي دهندگان به عنوان يك وظيفه اجتماعي از احزاب سياسي كشور حمايت ميكنند.عضويت در يك حزب به ثبت رسيده لازمه رأي دادن نسبت به عضويت رسمي در حزب بسيار اهميت دارد و اعضاي حزب 25 الي 50 درصد از آرايي را به خود اختصاص ميدهند.
به غير از گروه هاي كوچك كمونيست و عرب، احزاب سياسي اسرائيل در جهت گيري مواضع خود اساساً صهيونيست هستند. با توجه به تفاسيري كه از صهيونيسم ارائه ميشود، احزاب از حمايت افراد غير مذهبي، مذهبي يا ضد مذهب،حاميان سياست رفاه اجتماعي يا داد و ستد آزاد و حاميان مصالحه در مورد اراضي يا توسعه اراضي برخوردار هستند.
در كل تلاش براي تشكيل احزاب بر اساس اصول مذهبي در ميان يهوديان عراق يا مراكش تا اوايل دهه 1980 يعني زمان تشكيل حزب سفاردي تامي (Tami) (جنبش سنتي اسراييل) و شاس ناموفق بوده است.
به گزارش مهر، احزاب اسرائيلي به استثناي احزاب مذهبي از حوزه انتخاباتي برخوردار بوده و بر اساس تقسيم بنديهاي ارضي و منافع محلي در سياست مداخله مينمايند. در اواخر دهه 1980، شعب محلي احزاب در انتخاب شخصيتهاي محلي به عنوان نامزد در درون حزبي براي سمت هاي شهرداري، شوراي شهر،هيستادروت و انتخابات كنيست (پارلمان)همچنين كميسيونها و كنوانسيونهاي مركزي حزب خود، استقلال بيشتري پيدا كردهاند.
اين استقلال تا حدودي به جاي توجه به وفاداري حزبي به گرايش روزافزون به سوي ويژگيهاي فردي انجاميد. به عنوان مثال انتخابات شهرداري به انتخاب نامزدهاي چند حزبي انجاميد. اگر اين روند تداوم يابد و در صورتي كه رأي دهندگان از همان حزب در انتخابات محلي و ملي حمايت كنند، چنين روندي به تمركز زدايي از نظارت حزبي منجر مي شود.
نظر شما