به گزارش خبرنگار فرهنگ و ادب مهر ، در ادامه جلسات نقد و بررسي پنج اثر از نشر افق كه درنوزدهمين نمايشگاه كتاب تهران در غرفه ادبيات امروز همين مركز نشر برگزار شد ، يونس تراكمه به عنوان منتقد و مهمان جلسه به بحث درباره اين اثر پرداخت .
وي گفت : اين دومين رمان از اين نويسنده است كه مي خواند و آنچه به عنوان نقاط مشترك در هردو كتاب وي به نظر مي رسد اين است كه مرزوقي بر خلاف اغلب نويسندگان جوان كه قصه گويي را كنارگذاشته و صرفا به شگردهاي فرماليستي داستان روي آورده اند، مي داند قصه اش را چگونه تعريف كند وازاين به عنوان يك حسن در آثاروي مي توان تلقي كرد . نكته مشترك زمان حال ساده و استفاده ازتكنيك گزارش نويسي است. هر چند گاهي از حد و حدود خود عدول كرده و بي آنكه اجازه داشته باشد دچار قضاوت شده است. قضاوتي كه شايد در اين شيوه ي روايي و با اين زمان حال ساده كه اتفاق يكي از شيوه هاي روايي كم تركار شده به دليل سهل و ممتنع بودن از جانب نويسندگان ديگر است ، نمي گنجد.
منتقد جلسه همچنين به اين نكته اشاره كرد كه نويسنده درعين حال كه به شيوه هاي سنتي داستان نويسي ، رجوع كرده و طرح و تم و موضوع نقطه اوج را همچون ادبيات كلاسيك به كار گرفته و دهان گرمي براي قصه تعريف كردن دارد از شيوه اي چون جريان سيال ذهن كه ازخصيصه هاي ادبيات مدرن به شمار مي رود بهره برده است هر چند كه گاه اين تداعي خاطرات مخاطب راسردرگم مي كند.
درهردو رمان قصه با يك سفرآغاز مي شود و سپس دريك لحظه و با بازگشت يكي از شخصيت ها كه در زماني معين كه تمهيداتش از قبل چيده شده به آخر مي رسد . ديگر اين كه به نظر مي رسد او دنياي داستاني خاص خود را دارد كه سعي دارد آن را تكامل بخشد. دنيايي كه به لايه هاي زيرين روابط بين آدم ها( در اين جا زن و شوهر) بپردازد و با اين كه در ظاهر و رو ساخت داستان اتفاقات چندان قابل توجهي نمي افتد اما حوادث و احساسات زير پوستي كه در لايه هاي عميق تر داستان جريان دارد درخور وجه است.
وي درباره قصه " تل عاشقون " معتقد است : مثلث عشقي ابتداي داستان كه با قتل مرد به پايان رسيده ، بستري لازم و به جا براي آن كه خواننده بتواند مثلث عشقي دوم را كه درحال شكل گيري است باور كند و اقدام مريم در قبال عشقي كه بين شوهرو دوستش شكل گرفته و تن دادن به اين عشق از جانب او را باور كند.
درعين حال وي به شيوه توصيف صحنه يا حركات و حالات شخصيت ها در بين ديالوگ ايراد گرست و اظهار داشت شبيه به تكينك فيلمنامه نويسي است .
مرزوقي نيز طي سخناني اظهار داشت : براي نزديك شدن به ايجاز ترجيح داده ام حتي المقدر در ميان گفت و گوها و اگر لازم باشد در سرآغاز برخي فصول ( مثلا براي تغيير لوكيشن) از تكنيك هاي فيلم نامه نويسي بهره گيرم و اين اتفاقي است كه درادبيات مدرن ( مثلا فرانسه) افتاده است و نويسندگان رمانهايي نوشته اند كه خود آن رمان - فيلمنامه يا حتي رمان - فيلمنامه - نمايشنامه مي نامند و در ميان آثار مارگيت دوراس به وفور ديده مي شود .
ما با رواي اي سرو كار داريم كه همچون دوربين عمل مي كند و با چشم شيشه اي خود بي آنكه به احساساتش اجازه ظهور دهد ، تمام حوادث داستاني را ثبت مي كند و فريم به فريم به معرض ديدار يا شنيدار مخاطب مي گذارد . درباره نوع روايت درآثار نيز همچنان دارم آزمون مي دهم و تجربه كسب مي كنم. شايد روزي به راوي اي رسيدم كه بتواند بر بسياري از قواعد و ضوابط غلبه كند و با خلق قواعد خاص خود به آزادي عملي برسد كه خود به دنبال آن هستم اما در زندگي روزمره شايد هيچ گاه به آن دست نيابم.
نظر شما