۱ خرداد ۱۳۸۵، ۱۳:۳۶

انسان و پرسشهاي ابدي (20)

رويه هاي سوزناك زندگي از ديد هايدگر

رويه هاي سوزناك زندگي از ديد هايدگر

خبرگزاري مهر - گروه دين و انديشه: به نظر هايدگر انسان با گونه اي اضطرابهاي وجودي مواجه است كه اين اضطرابها ذاتي انسان هستند. در اين مقام از نسبت انسان و اين رويه هاي سوزناك زندگي از ديد هايدگر بيشتر خواهيم دانست.

به گزارش "مهر"، بر طبق  نظر هايدگر انسان چيزي است كه از پيش تعريف شده نيست و به عبارت ديگر انسان ، انسان مي شود و هميشه در راه شدن است. هر موقع به ديگر سخن انسان را از پيش تعريف كرديم آنجا نابودي انسان است. يا به عبارت ديگر هر موقع به حوزة از پيش محدود به حوزة امور مأنوس و آشنا و قابل حصول رسيديم آنجا انحطاط انسان است.

بنابراين وقتي مي گوئيم انسان، انسان مي شود يعني فضا براي شدن بسيار گسترده و باز است و هر آنچه خواست مي تواند بشود زيرا در غير اينصورت به يك ماشين تبديل مي شود. چون فرضاً حركت بعدي  يك دستگاه يا يك  ماشين را مي توان پيش بيني كرد زيرا ماشين همين است و ماشين در راه نيست يعني ماشين در راه شدن نيست.

به طور مثال اينكه پيش بيني مي كنيم بعد از عمل احتراق ميل لنگ چه وضعيتي پيدا مي كند اما اين پيش بيني در مورد انسان امكان پذير نيست كه بگوئيم فرضاً اين انسان بعد از دست دادن فرزند خود چه حركتي مي كند واين وضعيت و حركت انسان مثل حركت ماشين يا ميل لنگ آن نيست و غير قابل پيش بيني است.

بدين منظور افتادن در دام « آنها » همانا فروافتادن در امكانات دازاين است آنهم به چيزي كه تقريباً در دسترس زندگي روزانه است مي انجامد. اين امر تنها به تضعيف خود امر ممكن مي انجامد ، و در نتيجه به سوي ناديده انگاشتن اين واقعيت پيش مي رويم كه آنچه جهان به ما عطا ميكند امكانات است نه ضروريات.

به تحليل "مهر"، بدين صورت است كه روزمره گي عادي ، علائق و نظرهاي انسان را از مشاهده امكانات خود ناتوان مي كند و اين روند يعني سرگرم شدن و دل مشغولي در دنيا و جاذبه هاي آن چگونه ما را گرفتار مي كند كه حتي از داشتن امكانات خود غافل شويم، و خود را صرفاً با چيزي كه بالفعل است سرگرم كنيم. از فهم اين واقعيت كه شكل هايي از زندگي در اعمالمان مي پذيريم كه اينها با توجه به اينكه صرفاً پذيرفته هاي ما هستند ناتوان مي شويم.

بدين جهت اين استنباط كه اعمال ما ثابت و ضروري است به آنجا مي رسد كه ما خود مالك زندگي مان نباشيم. بودنمان به گونه اي به نظر مي رسد كه مثل داده اي هستيم كه دور از دسترس ماست. با اين ديدگاه است كه هيچ چيز به سبب اهميت حياتي اش برجسته نمي شود و به نظر نمي رسد كه چيزي واقعاً براي ما دغدغه باشد و چنان زندگي كنيم كه گويا همه چيز در نظم و ترتيب كامل وجود دارد و همة درها گشوده است به روي ما و به عبارتي ديگر زندگي تبديل به انجام حركاتي موزن و سركردن با آنها مي شود. د

در اينجا با انجام ايفاي نقشهاي متفاوت است كه دستورالعملهايي كه مطابق عرف است را  مي پذيريم و به محاسبه گراني كارآمد تبديل مي شويم كه در عين حال يحتمل در ميادين عمل موفق بيرون مي آييم اما از فهم روشن اهدافي كه با اعمالمان دنبال آنيم ناتوان مي شويم. در اينجاست كه فرد غير اصيل دستخوش پوچي و احساس بيهودگي مي نمايد. دچار افسردگي و بي هدفي مي گردد، و از خود اين سؤال را مي كند كه هدف و معناي اين همه تكاپو چيست و به پاسخي نمي تواند برسد. چرا كه از پيش خود را تعريف كرده و به فردي كارآمد اقتصادي تبديل شده. فرضاً به ماشيني تبديل شده كه ديگر از خود غافل مانده است.

 اما در مقابل زندگي غير اصيل و غير مملوك زندگي اصيل است و زيستن و زندگي كردن و يا به عبارت بهتر زندگاني به شيوه اصيل است و از نظر هايدگر آن شيوه زندگاني عين دازاين است يعني توانايي براي بودن ability-to-be  يعني اساس بودن را محقق ساختن و به جاي تن دادن به عرف و ايفاي  نقش هاي گوناگون « هركس » و انجام دادن هر آنچه كه هر كس انجام مي دهد .

به گزارش "مهر"، دازاين به آن من بودن خود چنگ مي زند و به شيوه اي زندگاني مي كند كه وقتي همه امكاناتي را كه از دنياي همگاني قبول مي كند و مي پذيرد مسئوليت همه آنها و از همه مهمتر تصميم هايي را كه از پيش گرفته به عهده مي گيرد و اين مسئله كه فرد انساني به ميل خود انتخاب خود را بر مي گزيند و بدينسان پاسخگو يا مسئول زندگي خود است . چرا كه اصالت ، مسئله و انتخاب ، انتخاب است. و اين مهمترين حرف هايدگر در اين زمينه است.چرا كه انسان با اختيار و آزادي كامل دست به انتخاب مي زند و مسئوليت انتخاب خود را نيز به گردن   مي گيرد. حرف هايدگر اين است كه انسان با اختيار كامل چيزي را مي پذيرد و انسان مختار كامل است و از طرف ديگر مجبور.چون در دنيا پرت شده است و از يك طرف مختار كامل است چون دست به آفرينش ارزش ها مي زند. همانگونه كه دست به آفرينش مي زند و مختار است. مولانا مي گويد:
اين كه گويي اين كنم يا آن كنم   اين دليل اختيار است اي صنم

و يا اينكه در باب پرتاب شدگي كه ما مجبوريم كه فرضاً در كدام خانواده ، كدام جامعه ، كدام كشور، كدام زمان و كدام مكان بدنيا بيائيم مجبوريم چون به قول هايدگر پرتاب شده ايم و بريده ايم و در اين باب حافظ شعر بسيار نافذي دارد:
چوقسمت ازلي بي حضور ما كردند  گر اندكي نه به وفق رضاست خرده مگير

کد خبر 328997

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha