به گزارش خبرگزاري مهر ، آزادى يعنى مانع نداشتن و با فراغ بال آنچه را خواستن، به انجام رساندن، هرانساني كه خواهان رشد و تكامل است بايد آزاد باشد .
آزادى يكي از بزرگترين و عاليترين ارزشهاى انسانى و مافوق ارزشهاي مادي است .
در غرب ريشه و منشاء آزادى تمايلات و خواهشهاى انسانى است و آنجا كه از اراده انسان صحبت مي شود، در واقع فرقى ميان تمايل و اراده قائل نيستند.
از نظر فلاسفه غربي انسان موجودى است كه يك سلسله خواستها داشته و مى خواهد كه اينچنين زندگى كند همين تمايل منشاء آزادى عمل او خواهد بود .
البته شك نيست كه اين نظريه به دليل دو قطبي بودن انسان قابل قبول نيست، انسان غير از غرايز حيوانى، فطرتهاي عالى انسانى نيز دارد و همين فطرتها منشاء آزاديهاى متعالى بشريت است .
آزادى فردى، آزادي است كه بيشتر در غرب مورد توجه است و در تعريف آن آورده اند كه آزادى فردى يعنى براى فرد شخصيت قائل شدن.
اسلام در عين اينكه دينى اجتماعى است، حقوق و آزادى فردي را به هيچ عنوان ناديده نمى گيرد . فرد از نظر اسلام در ابعاد مختلفي چون سياسي، اقتصادي، اجتماعي و قضايي داراي حقوقي است .
از نظر سياسى حق مشورت و حق انتخاب، از نظر اقتصادى حق مالكيت بر محصول كار خود و حق معاوضه و مبادله و صدقه و وقف دارد، از نظر قضايى نيز حق اقامه دعوى، احقاق حق و حق شهادت داشته و از نظر اجتماعى نيز حق انتخاب شغل و مسكن و انتخاب رشته تحصيلى دارد از نظر خانوادگي نيز حقوقي چون انتخاب همسر و مسكن از جمله آزاديهاي فردي است كه در اختيار انسان قرار دارد .
انسان از نظر اسلام داراي آزادي اجتماعي، معنوي، تفكر، عقيده و بيان و قلم است .
آزادى اجتماعى يعنى بشر بايد در اجتماع از سوي ساير افراد اجتماع آزادى داشته و ديگران مانعى در راه رشد و تكامل او نبوده، او را محبوس و اسثمار نكنند .
آزادى معنوى نيز نوع خاصى از آزادى است و در واقع آزادى انسان از قيد و اسارت خود است.
از جنبه ارزشى، تفكر به دو گونه مثبت و منفى، سازنده و ويرانگر تقسيم مىشود و به طور طبيعي هر چه مورد تأييد دين باشد، مثبت و سازنده است . تفكر در نظام آفرينش و تفكر براي خدمت به خلق از جمله تفكرهاي مثبتي محسوب مي شوند و شك نيست كه اينگونه تفكر از ارزش بالايى برخوردار است. بنابراين هرگاه تفكر در زمينه اى باشد كه منشاء ضلالت و گمراهى انسان گردد، نادرست خواهد بود.
انسان به مقتضاى اينكه داراى قوه فكر و خرد و احساس و تمايل است، خواه ناخواه در زندگى خود داراى نوعى اعتقاد و باور است. اين اعتقاد ممكن است الهى و يا شيطانى باشد، دين از بشر مى خواهد كه اعتقاد الهى را برگزيند و از باورهاى شيطانى دورى گزيند، ولى نه از روى اجبار و اكراه، بلكه با ارائه آگاهى و با استفاده از ابزارهاى هدايت بخش بشارت و انذار.
آزادى گفتن و نوشتن يكى از حقوق طبيعى انسان است كه خداوند به او عطا كرده است، نوشتن و گفتن علاوه بر اينكه در زندگى روزمره و معمولى انسان نقش اساسى دارند ابزارهاى مهمي براي تعليم و تربيت نيز هستند كه تعالي انسان را موجب مي شوند .
اسلام به عنوان دين حق، از آزادى قلم و بيان دفاع مى كند و ضابطه و معيار آن را رعايت اصل تقوا و عدالت مى داند كه مصاديق آن در احاديث اسلامى و كتب فقهى و تفسيرى بيان شده است.
برخي تصور مي كنند كه دين مزاحم آزادى است، در حالى كه از اهداف دين تبيين حدود آزادى است.
اگر بخواهيم فارغ از دين حدود آزادى را تعيين كنيم، بايد حد آن را عدالت بدانيم. آزادى و عدالت جزء مبانى تدوين حقوق بشر هستند.
دين آمده تا بشر را رها و آزاد كند. بايد توجه داشت دستورات و الزامات دينى كه به ظاهر قيوداتى را پديد مى آورند در واقع بشر را از قيود نجات مى دهند .
نظر شما