ساعي فرد، پژوهشگر فلسفه و محقق تقريرات فلسفي امام خميني(ره)، در گفتگو با خبرنگار مهر به تشريح تقريرات فلسفي امام پرداخت و گفت : اين كتاب شامل شرح اسفار ملاصدرا و شرح منظومه حاج ملاهادي سبزواري است. اين تقريرات را مرحوم سيد عبدالغني اردبيلي سالهايي كه در قم و در محضر درس امام حاضر مي شده تقرير كرده است. زمان اين تقريرات هم به حدود سالهاي 1320 بر مي گردد.
وي با اشاره به فضايي كه امام در آن سالها تدريس فلسفي داشت، گفت : فضاي آن سالها كه امام دروس فلسفه را تدريس مي كردند فضاي فلسفي نبود بيشتر طلاب و استادان مايل به تحصيل دروس فقه و اصول بودند. اصولا فلسفه در حوزه ها تا قبل از امام در قم و نجف بسيار مهجور بوده است.
ساعي فرد با اشاره به اينكه در آن سالها كساني كه فلسفه مي گفتند به نوعي طرد مي شدند گفت : ما در كتاب آينه دانشوران كه درباره فضاي آن موقع قم نوشته است مي خوانيم كه محصلين بيشتر به فقه و اصول مي پرداختند. در آن زمان مرحوم حائري، بنيانگذار حوزه علميه قم، مرجع بودند و چندان به حكمت و فلسفه رغبتي نداشتند. مؤلف آينه دانشوران از امام به عنوان كسي كه علوم معقول را تدريس مي كرد نام مي برد.
وي افزود: امام كتاب اسفار صدرالمتألهين را تدريس مي كرد و خود ايشان نيز در محضر ميرزا علي شاه آبادي اشتغال به فلسفه داشت.
ساعي فرد به كساني كه در آن زمان به تدريس فلسفه اشتغال داشتند اشاره كرد و گفت : ميرزا مهدي آشتياني، شاه آبادي، رفيعي قزويني از جمله كساني بودند كه فلسفه تدريس مي كردند. البته گرايش آنها به فلسفه بيشتر صدرايي بود.
وي نگاه امام به فلسفه را كاربردي توصيف كرد و گفت: امام در مباحث علمي خود نگاه كاربردي دقيقي داشتند كه هميشه مي گفتند فلسفه ما بايد به كار زندگي بيايد و فقه و اخلاق هم به اينگونه باشد. اگر علم فقط براي علم باشد حجاب اكبر پديد مي آيد. بنابراين هيچ گاه به واقعيت نمي رسيم. اگر فلسفه را نيز به اين شيوه ياد بگيريم به هيچ عنوان بحث جدي مطرح نمي شود.
ساعي فرد تأثير آموزه هاي فلسفي امام را در جهت تصحيح روش تفكر توصيف كرد و اظهار داشت: مهمترين نكته فلسفه تصحيح روش تفكر است. يعني جهان بيني شما را مبتني بر فكر و انديشه عقلي استوار مي كند. يك موقع فلسفه مادي است و نگاه شما هم مادي مي شود و گاهي هم فلسفه الهي است و نگاه شما هم الهي مي شود. بنابراين حضرت امام هم فلسفه را ابزاري براي حقيقت زندگي دانسته اند.
وي گرايش فلسفي امام را صدرايي عنوان كرد و گفت : امام به متعاليه بسيار توجه داشت. اما فلسفه مشاء را چندان فلسفه نمي دانست و نظرشان بيشتر به متعاليه بود. او اشراق و عرفان و ذوق ابن عربي آيات و روايات را در تبيين آراي فلسفي بيشتر به كار مي برد.
ساعي فرد همچنين بر اين نكته تأكيد كرد كه امام عناصر اصلي حكمت متعاليه را تغيير نداد و ابداعات نويني هم نداشته است. امام را اگر به عنوان فيلسوفي بدانيم كه بيشتر در جهت ابداع آراي فلسفي بودند، اشتباه تصور كرده ايم. اما مي توانيم بگوئيم كه امام در شرح اسفار و شرح منظومه بيان نويني كه متناسب با نياز زمانه و درك حقايق فلسفي بود داشتند.
نظر شما