خبرگزاري مهر - گروه دين و انديشه : اين اثر ترجمه فصلي از كتاب ارزشمند تاريخ فلسفه مسيحي در قرون وسطي است. ژيلسون در اين بخش به معرفي فيلسوفان مسلمان و يهودي از آن حيث كه بر شكلگيري فلسفه مدرسي تاثير گذاشته اند پرداخته است.
حقيقتي بسيار مهم براي تاريخ فلسفه قرون وسطي است كه تكامل آن بايستي دست كم دو قرن پس از تكامل تفكر اسلامي رخ مي داد. از منظر تاريخ محض، كندي را معاصر اسكوتوس اريگنا مي يابيم و ابن سينا در زماني به ساختن و پرداختن نظام فلسفي تمام عيار از منطق تا مابعد الطبيعه و الهيات طبيعي اقدام كرده بود كه متالهان غربي هنوز فقط توسل به فن ديالكتيك به تفسير ايمان مسيحي مشغول بودند.
ژيلسون در مقدمه كتاب آورده است : آنگاه كه با غروري نه كاملا نا موجه از دستاوردهاي فرهنگ غربي سخن مي گوييم هرگز نبايد سهمي را كه جهان شرق در آن داشته است فراموش كنيم. كل فلسفه ما از يونان سرچشمه مي گيرد، سرزميني كه در مرز ميان اروپا و آسيا قرار داردو به همين دليل هميشه در معرض تاثيرهاي آسيايي بوده است.
از اين نكته مهم نبايد غافل شد كه اروپاي قرون وسطي فلسفه يوناني را نه به طور مستقيم بلكه به صورتي غير مستقيم از طريق پژوهشگران و دانشمندان و فيلسوفان سوري و ايراني و عربي به ارث برده اند. بنابراين، آشنايي مقدماتي با تاريخ فلسفه اسلامي براي تفسيري صحيح از تفكر قرون وسطايي يك امر ضروري است.
بخش اصلي اثر به معرفي ابن سينا و ابن رشد اختصاص دارد و در آن نويسنده به ويژه به بسياري از ابتكارات ابن سينا در نظام فلسفه ارسطويي اشاره كرده است. در كل، گزارش فلسفه اسلامي به قلم يك فيلسوف تومايي كه هم با سنت يوناني آشناست و هم در فلسفه مسيحي متخصص است خواندني و قابل توجه است.
نظر شما