او ادامه داد : معتقدم پيشينه تصنيف يا ترانه برابر با به وجود آمدن موسيقي است. يكي از پيوندهاي موسيقي پيوند آن با كار است. موسيقي كار نيز ريشه در تاريخ خلقت انسان دارد. انسان در حين كار ملودي هايي را زمزمه مي كرده كه اساسا تابع يا داراي ريتمي همنوا با نوع كار او بوده است.
مختاباد زماني را كه تصنيف به عنوان يك قالب موسيقي مطرح مي شود به دوره قاجار منتسب دانست و در اين باره گفت : قبل از قاجار، به خصوص در عصر صفويه چون موسيقي به واسطه فشارهاي مذهبي به انزوا كشيده شده بود و غالب موسيقيدان ها به هندوستان پناه برده بودند ، موسيقي ايراني فرصت بروز نداشت اما در دوران قاجار، به واسطه توجهاتي كه دربار به آن كرد و نيز به خاطر سفرهاي هيات هاي موسيقي همراه ناصرالدين شاه به فرنگ يا آمدن موسيقيدانهاي غربي مثل "لومر" به ايران و تاسيس اركستر نظام و ... موسيقي ايراني ارتباطات اجتماعي گرفت.
اين آهنگساز افزود : آن چه به عنوان تصنيف خوب از آن ياد مي كنم به اعتقاد من از عصر "شيدا" شروع مي شود. شيدا تصنيف سرايي بود كه در عين شناختي كه از شعر داشت و صوفي و درويش بود ، با رديف موسيقي ايراني نيز آشنايي داشت. اگر تصنيف هاي شيدا را تجزيه و تحليل كنيم ردپاي رديف را در آن ها خواهيم ديد.
او ادامه داد : شيدا با بازي هايي كه با اشعار كلاسيك مي كرد توانست قواعد آن ها را بشكند و با اين كار براي اولين بار شعر را به خدمت موسيقي درآورد.
به اعتقاد مختاباد تصنيف هاي شيدا حامل بار عاطفي و عاشقانه و عارفانه بوده اند اما "عارف قزويني" تصنيف سراي عصر مشروطه به واسطه آگاهي سياسي اش به تصنيف رنگ سياسي و اجتماعي زد.
او درباره عارف گفت : عارف فضاي عارفانه و عاشقانه تصانيف شيدا را مي شكاند و به آن جلوه سياسي مي دهد . فارغ از ميزان اعتبار و وزن اشعار عارف كه همواره براي عده اي محل سوال بوده ، بايد گفت او با ترانه هايي چون "از خون جوانان وطن لاله دميده" و ...براي اولين بار مسايل سياسي را وارد ترانه سازي و به تعبيري وارد موسيقي ايراني مي كند.
ديگر تصنيف سازي كه مختاباد در جرگه بنيان گذاران تصيف ايراني از او ياد كرد "درويش خان" بود.
او درويش خان را نوازنده اي بي نظير، آهنگسازي خوب و موسيقي داني حرفه اي توصيف كرد و گفت : تفاوت كارهاي درويش خان با شيدا و عارف در اين نكته نهفته است كه او جلوه هنري و تخصصي موسيقي در تصنيف را بيشتر كرد. او همچون عارف به سياست و همچون شيدا به عرفان و عشق توجه داشت اما به عنصر موسيقايي تصنيف نيز توجه ويژه كرد. آثار درويش خان هم اعتبار سياسي دارند و هم اعتبار هنري.
افزودن به بار سياسي تصنيف در ترانه هايي كه در سال هاي آخر دهه 50 شمسي ساخته شدند و تغيير هدف تصانيف در زمان جنگ تحميلي كه محتواي آن ها ترغيب مردم به دفاع و تشويق رزمندگان به رزم بيشتر بود از جمله نكاتي بود كه مختاباد در بيان ويژگي تصانيف در سال هاي متاخر از آن ها ياد كرد..
مختاباد در پاسخ به اين پرسش كه تصنيف در موسيقي امروز چه جايگاهي دارد و در ساليان گذشته چه تحولاتي پيدا كرده است به مهر گفت : امروزه تصنيف فقط بر موسيقي ايراني تكيه ندارد بلكه از موسيقي هاي پاپ يا جاز و راك نيز تاثير پذيرفته است. آن زمان مرحوم شيدا يا عارف خودشان شعر ترانه را مي گفتند و آهنگ را نيز خودشان مي نوشتند. تناسب شعر و موسيقي در كارهاي آنان به گونه اي بود كه قابل تفكيك يا تغيير به نظر نمي رسيد اما امروزه شعر ترانه و آهنگ توسط متخصصان هر حوزه نوشته مي شود.
اين خواننده در پايان تاكيد كرد كه چون در روزگار ما تاثير يك اثر را بازار تعيين مي كند و ممكن است اثري از يك جوان بيشتر از ساخته هاي عارف اقبال پيدا كند.
او گفت : واقعيت اين است كه ما در دوران توليد انبوه به سر مي بريم و اين موضوع تشخيص سره از ناسره و تجزيه و تحليل آثار را دشوار كرده است.
لازم به گفتن است كه مختاباد در تيرماه سال جاري از تز دكتري اش در كالج "گلداسميت" دانشگاه لندن دفاع خواهد كرد. او در اين اثر موسيقي ايراني را از مشروطيت تا به امروز بررسي كرده است.
بعد از انقلاب كه تصانيف شكل انقلابي به خود مي گيرند و نيز تاثير پذيري موسيقي جنگ از تصنيف ايراني در دوران دفاع مقدس ، فرازهايي از پايان نامه مختاباد را كه "موسيقي معاصر هنري ايران" نام دارد تشكيل مي دهند.
نظر شما