اشاره : " رحمت حقي پور- شاعر و نويسنده معاصردرسال 1340 در فومن به دنيا آمد ، سرودن شعر را از 14سالگي آغاز كرد و نخستين شعرهايش از سال 1356 به مطبوعات راه يافته است. او علاوه بر شعر، در داستان نويسي و سرودن تصنيف هاي فارسي و گيلكي به تجربه هاي موفقي دست يافته است .
تاكنون مجموعه داستانهاي " عروسي در باران ، برگ و آينه ، و فاطمه ، فاطمه و همچنين مجموعه شعرهاي ايستگاه صبحدمان ، شهرگردونه ها، و يك تكه آسمان و ترانه هاي سارا " از قلم او منتشر شده است .
" حقي پور " در شهر رشت زندگي مي كند و خلوت درويشانه را با مناعت نفس درآميخته و از هياهوها و جنجالهاي مرسوم پرهيزمي كند . آثارش بازتاب مكاشفه هايي لطيف از تجربه ملموس زندگي است.
قريب به پانزده سال همكاري مستمر با صدا و سيماي گيلان را در كارنامه دارد ، بي آنكه از بيمه و مزاياي كارمندي و حداقل حقوق كارگري برخوردار باشد . به تازگي دو كتاب تازه از رحمت حقي پور منتشر شده ؛ " من و آدم هايي از كره كاغذي" كه گزينه داستانهاي اوست و رمان " روايت روزهايي با راه راه قرمز" كه پيش بيني مي شود با اقبالي وسيع همراه باشد .
انتشاراين دو كتاب بهانه گفتگوي گروه فرهنگ و ادب مهر با رحمت حقي پوراست كه معمولا از مصاحبه مي پرهيزد :
***
مهر : " روايت روزهايي با راه راه قرمز " عنوان رماني است كه منتشر كرده ايد . قبل از اين هم مجموعه شعر ترانه هاي سارا را به بازار كتاب آمده بود . به كداميك بيشتر گرايش داريد؛ شعر يا داستان؟
- به نظرم اين دو كتاب ، شايد به نوعي ادامه هم باشند ؛ دنباله روايتي ازلي - ابدي ، از عشق و كينه،: كفر و ايمان، انسان و فرشته، كهن الگويي كه در ناخداآگاه جمعي همه آدم ها در همه جهان است . فقط شكل بروز آن فرق مي كند. شعر يا داستان ؟ انتخاب با كسي نيست . ما انتخاب مي شويم كه بنويسيم و مي نويسيم. اول با داستان بود كه شروع كردم . سيزده - چهارده سالم بود سالهاي 54-53 بيشتر طرح و داستانك بود ، بعد هم شعر ... كه در مطبوعات آن روزها چاپ مي شد ...
مهر : پس بي دليل نيست كه درشعرهاي شما ، هميشه يك خط روايي به چشم مي خورد ؟
- بله ... طبيعي است . وقتي شما ذاتا نويسنده ، باشيد، بالطبع تاثيرش درشعرتان هم ديده مي شود .
" ترانه هاي سارا" هم يك روايت است كه مي تواند برشي از يك رمان باشد كه شايد بعدها آن را بنويسم ؛ روايت دردمندانه اي عاشقي دلسوخته ، كه سالها سال دنبال گم شده خود مي گردد ، و دست آخر هم او را پيدا نمي كند چون اصلا او را نديده . برايش عينيتي زميني نداشته است .
مهر : زبان شما در شعر و داستاني ، ساده و رواني است، آيا تعمدي در اين كار داريد؟
- نه ، ظاهر و باطنم همين است . شفاف و آينه . نمي خواهم اداي ديگران را در بياورم . خودم هر چه هستم ، هر جور مي بينم ، هر جور حرف مي زنم ، مي نويسم . البته مي دانيد كه ساده نويسي ، خيلي سخت تر ازپيچيده نويسي است . سهل ممتنع است. گاهي پيش مي آيد كه براي نوشتن يك جمله ساده، بايد ساعت ها وقت صرف كرد . اما پيچيده نويسي ، راحت تراست. هر چه نوشتي ، نوشتي . كسي به كسي نيست. تا چند سال پيش، من و امثال مرا، به دليل اينكه شعرهاي ساده، يا به اصطلاح اين روزها، شعر گفتاري، چاپ مي كرديم، شاعر نمي دانستند. حالا همه آنها كه شعر پيچيده مي گفتند ، كنار گذاشتند .
بد و بيراهش را ما شنيديم ، قباله اش به اسم آنها شد . مباركشان باشد. همان چيزهايي را كه ما مي گفتيم ، اينها ذوق زده آمدند و تئوريزه كردند . مصاحبه و بوق و كرنا ؛ كه شعر بايد ساده باشد ، گفتاري باشد و ... كه بگذريم .
بله ، صحبت از ساده نويسي بود. من درنثر خيلي بيشتر از شعر، دل بسته شفافيت زبان هستم. چون شخصيت هاي داستانم ، آدم هايي از طبقه پايين دست جامعه هستند ، كه با آنها دمخور هستيم.
آدم هايي كه در عين ساده بودن ، عمق دارند. تا حدي اهل فلسفه اند . اهل مذهب و عرفان اند ؛ بي ريا و باصفا هستند . شايد سالي يك صفحه كتاب هم نخوانند اما معرفت باطني آنها، آدم را حيران مي كند .
مهر : مثل شخصيت هاي صادق و عيسا در رمان جديدتان ... ؟!
- بله ، شخصيت هاي صادق و عيسا در اين رمان ، آدم هايي هستند كه مي توانند در هر كجاي جهان باشند ساده و عميق ، پرشور و ستيهنده ، و در همان حال مهربان و عاشق و آرمان گرا . انسانهايي چند بعدي كه لحظه به لحظه، ظرفيت هايي تازه از وجودشان را ، در كوران مبارزه خير و شر، و حق و باطل، كشف مي كنند.
مهر : ولي به نظر من اين رمان ، كوتاه نوشته شده . در حالي كه مي توانست بلندترباشد با حجم بيشتر ... ؟
- درست است . اما كيفيت رمان ، در كوتاه و بلندي آن داوري نمي شود . مهم اين است كه داستان شما ويژگي هاي رمان را دارا باشد . مثلا رمان " پدر و پارامو" يا " شازده احتجاب " يا " بوف كور" هم خيلي كوتاه هستند . البته قياس مع الفارق است . اما مي
حقي پور : نه استخدام هستم ، نه بيمه و نه امنيت شغلي دارم ، با اين حال همچنان از اميد مي نويسم |
مهر : از كارهاي تازه اي كه در دست نوشتن يا چاپ داريد نام ببريد .
- براي نوشتن خيلي چيزها هست. اگر غم نام بگذارد ، متاسفانه هنوز به وضع مالي نويسندگان رسيدگي نمي شود. مثلا كل دريافت ماهيانه من، از يك سازمان فرهنگي كه پانزده سال است در آن كار مي كنم، شصت تا شصت و پنج هزار تومان است . هفتاد هزار تومان كرايه خانه مي دهم . نه استخدام هستم ، نه بيمه، نه امنيت شغلي دارم .
اين چون يك بحث شخصي نيست ، آن را مطرح مي كنم . نويسندگاني كه با چنين شرايط سختي زندگي مي كنند ، فراوانند . به هر حال ما همچنان مي نويسيم ، و از اميد هم مي نويسيم ، و از عشق ، و از تمام آنچه كه خداوند خوب و زيبا آفريد ... ، درد دل زياد است اما باز هم بگذريم ... ، درحال حاضر مشغول نوشتن دومين رمانم هستم كه فعلا نامي برايش نگذاشته ام .
يك مجموعه شعر كودك هم آماده چاپ دارم كه به دنبال ناشرمي گردم . بله... آدم وقتي از دنياي آدم بزرگها خسته مي شود ، به دنبال كودكان سفر مي كند .
نظر شما