به گزارش خبرگزاري" مهر"، وجه تمايز مديريت اسلامى از ديگر نظام ها در نظام ارزشى است كه نشأت گرفته از جهان بينى الهى مى باشد. اين جهان بيني كل جهان هستى را به صورت مجموعه اى هماهنگ و هدفدار مىبيند كه سنتهاى ربوبى بر آن حاكم است.
در اين نوع اداره جامعه، شرافت انسانى مد نظر است و قواى نباتى و حيوانى در واقع، زمينه ساز رشد انسانى و كمال معنوى و ابزارهايى براى رسيدن به درجات بلند و سعادت جاودانى است .
بنابراين، بايد در تعيين اهداف و خط مشى هاى سازمان، اصالت را به ارزش هاى معنوى داد . به اين معنا كه اسلامى بودن سازمان اقتضا دارد در حيطه فعاليت آن، اهداف معنوى و هنجارهاى مربوط به آن رعايت شده و نه تنها تأمين منافع مادى موجب پايمال كردن مصالح انسانى نشود، بلكه حتى المقدور سعى بر اين باشد كه منافع مادى در جهت مصالح انسانى و مقدمه اى براى توسعه و تعميق بينش هاى الهى و ترويج شعائر اسلامى قرار گيرد.
در مديريت اسلامى، نگرش الهى وجود دارد يعنى به انسان با اين ديد نگريسته مى شود كه وى لايق كرامت انسانى بوده و مستعد رسيدن به قرب الهى و نيل به مقام جانشينى خدا است.
از آنجا كه هدف مديريت اسلامى هدايت و رشد انسان ها است، مدير اسلامى به فراخور افراد سازمان خويش، پيوسته در پى آن است كه همگام با پيشرفت مادى مؤسسه و فراهم شدن امكانات مادى براى كاركنان، به رشد و تعالى معنوى افراد سازمان نيز بينديشد .
در نظام مديريت اسلامى، انسان مسئول اعمال خويش است در حالى كه در نظام هاى ديگر، مانند حربه اى تلقى مي شود كه به انسان قدرت مى دهد تا در عرصه تمايلات شخصى خويش كوشش نمايد و به اهداف شخصى و سازمانى خود دست يابد.
در نظام مديريت اسلامى، بيشترين اهميت به مهارت ارتباط با خدا داده مى شود كه "تقوا" ناميده مىشود. حتى ارزش و مقام هر كس با تقوا ارزيابى مىگردد و با ارزشترين افراد با تقواترين آنها شمرده مىشوند، اگر مدير مهارت ارتباط با خدا را داشته باشد خروج از مشكلات براي وي آسان و سهل شده و بهتر مىتواند از مشكلات رهايى يابد .
انسان در آينه ارتباط، هم نيازمند رابطه با خداست وهم خلق خدا.
مديران نيز در هرم سازمان اسلامى نياز به هر دو مهارت دارند. شك نيست كه مدير با داشتن مهارت دوم، مىتواند استعدادها و منابع انسانى را جذب كرده و موجب حل معضلات اجتماعى گردد.
با توجه به برقرارى ارتباط و وابستگى قوام اجتماع به آن، دارا بودن توانايى انسانى براى مديران ضرورى است.
نياز به مردم، اصلى است كه يك مدير بايد پيوسته به آن توجه داشته و طورى عمل كند كه بتواند از امكانات آنها بهره ورى نمايد .
ساير مهارتها نيز با اندك تفاوتى در مراحل بعدى قرار مىگيرند، اگرچه بعضى مواقع به مهارت فنى اهميت داده مىشود و گاهى نيز مهارت ادراكى ارزش مي يابد.
در نظام مديريت اسلامى نيز اگر چه انسان محور است، اما فقط انسان عامل كليدى نيست، بلكه رضايت عموم مردم، اعم از افراد درون مؤسسه يا اشخاص مرتبط با آن نيز عامل كليدى سازمان محسوب مي شود، به عبارت ديگر رضاى حق تعالى، كه در خشنودى رعيت نهفته شده، عامل بسيار مهمى است كه در بستر جامعه بايد به انديشيد.
نظر شما