موسيو ابراهيم با شلوار كردي و تي شرت در ميان چارچوب هاي مشبك ايستاده و پسرك يهودي كمي آن طرف تر به او خيره شده. ديالوگ ها رد و بدل مي شود، كوشك جلالي نيم خيز روي پاهاي خود جلو صحنه نشسته و با دقت موسيو ابراهيم و پسرك يهودي را زير نظر گرفته است. تالار سايه با دكور چوبي خاص اين نمايش شكل ديگري به خود گرفته. چند نفر ديگر نيز روي صندلي تماشاگران نشسته اند. تمرين تمام مي شود و بازيگران بايد با عجله لباس عوض كنند، چون گروه بعدي منتظر است.
موسيو ابراهيم كه همان بازيگر دوست داشتني نام آشناست، لباس خود را عوض مي كند و در حالي كه خستگي سه ساعت تمرين بر چهره اش خط كشيده، آرام مي نشيند و مي گويد: "يكي از مشكلات دو دهه تئاتر ايران مشكل برخورد با عرفان براي اجرا در صحنه است. به صحنه كشيدن مفاهيم ذهني كه قابليت عيني كم رنگي دارد، كار سختي است. اتفاقي كه در اين قصه اشميت رخ مي دهد به دست آوردن ساده عرفان شرقي است."
او معتقد است: "اريك امانول اشميت (نويسنده نمايشنامه) درك خوبي از دوران دارد و كم و كسري انسان هزاره سوم را به خوبي درك و دست به سوي طراوت اشراقي دراز كرده است كه بسيار زيباست."
به گزارش خبرنگار "مهر"، بهزاد فراهاني يا همان بازيگر نقش پيرمرد ترك زبان مسلمان معتقد است اجراي كوشك جلالي از متن "موسيو ابراهيم و گل هاي قرآن" مي تواند براي نسل جوان تئاتر ايران جنبه آموزشي داشته باشد، جواناني كه همواره دنبال بسترهايي براي ارائه خواسته هاي تكنيكي جديد هستند.
از موسيو ابراهيم درباره حضور كمرنگش در عرصه بازيگري تئاتر در اين روزها مي پرسم و مي گويم فعاليت هاي تئاتري اش بيشتر در كارگرداني خلاصه شده و او پاسخ مي دهد: "شايد سليقه بوده و شايد هم بيشتر تمايل داشتم كارگرداني كنم." آشنايي اين بازيگر با زبان و فرهنگ فرانسه به سال هاي خيلي دور برمي گردد. بنابراين او اريك امانوئل اشميت را مي شناسد.
پسرك سيزده ساله يهودي هم پيش ما نشسته. هر چند ظاهر او حداقل 17 سال بيشتر به نظر مي رسد. او پدر و مادر خود را در رمان اشميت از دست داده و با يك مسلمان ترك زبان خلاء آنها را بايد پر كند. ايفاي نقش هومن برق نورد بازيگر ايراني در نقش يك پسر 13 ساله شايد كمي تعجب آور باشد. او هم معتقد است: "آثار اشميت خيلي جهانشمول است، او كل دنيا را با هم و مجزا از هم مي بيند. او نژادهاي مختلف را با هم مي بيند."
پسرك 13 ساله نمايش ما پيش از اين با كارهاي كارگردان خود آشنا بوده: "از "بازرس" و "مسخ" كوشك جلالي بسيار خوشم آمد. هر كارگرداني سبك خود را دارد. ما بازيگران بايد سعي كنيم با سبك هر كارگرداني خودمان را عادت دهيم. برخي بازيگران حرفه اي فكر مي كنند كارگردان بايد خودش را به شيوه آنها عادت دهد. در صورتي كه اين اشنباه است."
او شيوه كوشك جلالي را در كارگرداني يك شيوه خاصي مي داند و مي گويد: "به گفته خودش اين شيوه آخرين متد كارگرداني اروپاست. هر چند در ابتدا كار به اين شيوه برايم مشكل بود، اما من سعي كرده ام خودم را با آن وفق دهم."
به گزارش "مهر"، بازيگر جوان ايراني ادامه مي دهد: "پيش از اين ما 25 روز متن نمايش را دور يك ميز مي خوانيدم و بعد شروع به تمرين و اتودزدن مي كرديم، اما در شيوه كوشك جلالي همين كه ما سه صفحه اول نمايشنامه را خوانديم گفت تمرينات خود را شروع كنيم. او معتقد است ضرباهنگ و ريتم در تئاتر بسيار مهم است. حال چه بازيگري و چه كارگرداني، بنابراين وقتي مي خواهم نمايشي را بازي كنم بايد ريتم نقش به دستم بيايد."
پسرك سيزده ساله كه اكنون با لباس يك مرد 30 ساله در مقابل من نشسته، بايد برود، كوله خود را برمي دارد و مي رود و همچنان اين سئوال من كه چرا او بايد نقش پسر نوجوان را بازي كند، بي جواب مي ماند!
نظر شما