۳ تیر ۱۳۸۵، ۱۳:۰۵

/ گزارش خبرنگار "مهر" از ديگر مناطق محروم استان كرمان /

جاده درست شد ؛ باغمان خراب شد !

جاده درست شد ؛ باغمان خراب شد !

خبرگزاري"مهر"- گروه سياسي: "پيدن كوئيد" كه كشف شد، هم حسن بود و هم ضرر. حسنش اين بود كه به بهانه ديدن آن منطقه از جاهايي ديدن كرديم كه قرار است در گزارش به آنها بپردازيم اما ضررش هم آن است كه اولا فقر شديد مناطق اطراف در سايه اين به اصطلاح كشف، گم مي شد و هم اينكه كم كم به اين جمله عادت مي كرديم كه "مثل آنها زياد است".....

خبرنگار اعزامي "مهر" به مناطق محروم استان كرمان ، كه گزارش و تصاوير تكان دهنده وي در خصوص منطقه "پيدن كوئيد" پيش از اين منتشر و مورد توجه قرار گرفته بود ، رهيافت نگاه خود به ساير نقاط مشابه را چنين نگاشته است :

نشاني را كه يادتان هست، همان دو راهي را پشت سر بگذاريد، اين بار از ابتداي جاده شروع مي كنيم.

به سمت "كوشك مور" مي رويم، اين منطقه در گذشته تصويري رويايي را در ذهن متبادر مي كرد، تصويري كه هزاران هزار نخل در آن مي گنجيد و صدها هزار كيلو خرما را به ديگر مناطق صادر مي كرد .

با اصغر كه از معدود اهالي باقيمانده در "كوشك مور" است ، از خاطرات روزهايي مي گوئيم كه سراسر دره هاي اين منطقه مملو از درختان خرما و مركبات بود ، و مردم روزگار خوشي را با اين مواهب الهي مي گذراندند اما يك زلزله خاموش كه آنرا خشكسالي نامند، جاي آن درختان را در خاطرات، خوش كرد.

بيش از هزار نفري كه فقط در كوشك مور زندگي مي كردند، اكنون آواره حاشيه شهرها و كارگر گلخانه ها شده بودند و به جاي آنكه ثمرات درختان خود را بچينند، محصولات ديگران را بسته بندي مي كنند و شايد هم به ياد آن روزها مي افتند.

اصغر؛ خبرنگار و عكاس "مهر" را به ميان نخل هايي مي برد كه يادآور شهرهاي دوران دفاع مقدس هستند، دوراني كه نخل ها سوخته يا اصطلاحا بدون سر شده بودند و امروز در گوشه اي از خاك كرمان ، نخل هاي بي سر پهنه وسيعي را به خود اختصاص داده اند، صحنه اي در مقابل چشمانمان است كه كمتر ديده بوديم.

از راههاي جلوگيري از ادامه اين زلزله خاموش مي پرسيم كه، نوچوان كوشك موري زبان به گلايه باز مي كند و از عدم اختصاص منابع مالي براي انتقال آب از چند كيلومتر آن طرفتر به اين درختان مي گويد،  از اينكه اگر كانال مورد تقاضاي اهالي منطقه احداث مي شد ، نه نخل هاي دهها ساله و درختان ميوه از بين مي رفتند ، نه اهالي آواره شهرها.

جواب بانك ها ( كلمه اي كه بسيار از آن متنفر بودند) اين بود كه اولا ضامن معتبر مي خواهيم و ثانيا قسط هاي گذشته را بايد بپردازيد و حتما نمي شنيدند كه كشاورز روستايي را با ضامن معتبر يعني كارمند و كسبه مشهور چه كار؟ يا اينكه اگر پول داشتيم كه قسط هاي شما را بدهيم، ديگر وام نمي خواستيم. اما كلمات روستاييان به مذاق حساب ها و امانتداران قرض الحسنه خوش نيامده بود كه نتيجه آن چنين اوضاعي را رقم زده است.

تبعات اين خشكسالي نيز كاهش وسيع دام ها بود، چون چيزي براي خوردن پيدا نمي شد و صد البته پولي براي خريد علوفه.

همان معدود بازمانده اهالي كوشك مور كه جزء محدوده اي به نام جبال بارز جنوبي است، تاكيد مي كردند كه ، اگر امسال نيز خشكسالي همچون 8-7 سال گذشته ادامه پيدا كند، مرگ طبيعي زمين ها امري طبيعي است و آن دره هاي سرسبز و كوههايي كه هزاران چشمه و رود كوچك و بزرگ در آن جاري بود، تبديل به منطقه اي لم يزرع مي شود.

"جاده درست شد، باغمان خراب شد".  اين كنايه يكي از اهالي است از دوراني كه تلاشهاي بسياري توسط مسئولان صورت گرفت تا جاده براي رساندن همان انبوه ميوه هاي آن دوران، آماده شود و بعد كه جاده درست شد، ديگر چيزي نبود كه به شهر منتقل شود تا پروسه ناكامي ها وارد فاز جديدي شود.

اكثر فعل هايشان ماضي بود، "درآمدمان خوب بود"، "مشكلي نداشتيم" يا "اينجا آباد و سرسبز بود"، "اگر باور مي كنيد"، اما جمله هاي شكر خدا گفتنشان هميشه مضارع بود

براي مردمان "كلجك" خيلي سخت بود تا از مشكلاتي براي ما سخن بگويند كه شايد بسيار ابتدايي به نظر برسد اما وجه اشتراك همه آنها اين بود كه وجود داشتند.

سخت تر آنكه اكثر فعل هايشان ماضي بود، "درآمدمان خوب بود"، "مشكلي نداشتيم" يا "اينجا آباد و سرسبز بود"، "اگر باور مي كنيد"، اما جمله هاي شكر خدا گفتنشان هميشه مضارع بود.

درست است كه به خاطر تهيه گزارش از "پيدن كوئيد" رفته بوديم اما آنقدر ديديم كه يادمان رفت، كدامشان بيشتر در فقر مي سوزند و آهشان هم در پيچ و خم اين جاده هاي طولاني به جايي نمي رسد و اگر اين جاده ها را هم رد كند، بايد حدود 600 تا 700 كيلومتر را طي كند تا به مركز استان برسد.

راست مي گفت، آن مسئولي كه از مشقت سفر مديران مركز استان براي حل مشكلات اين مناطق مي گفت و سختي طي كردن اين راه طولاني، يا اينكه تفاوت خصوصيات شمال و جنوب استان كرمان كه گرفتن تصميم را به علت نا آگاهي يا برخي مسائل ديگر مشكل مي ساخت و چاره را در تشكيل يك استان جديد مي ديد و شايد هم نظر او كه در آنجا زندگي مي كرد، بسيار كامل تر از ما باشد.

از هر روستايي كه همراه با گروهي مستند ساز كه تصادفا با يكديگر هم مسير شديم، گذر مي كرديم، فقط كپر بود و تعدادي خانه نيمه ساز، كه يادگار دوران به قول معروف " تر سالي" به شمار مي رفت. كم كم مراقب اين نكته شديم كه نكند در جاهاي ديگري كه مي رويم، اين فقر و نماد آن در مناطق عنبرآباد و جيرفت ، يعني كپرنشيني براي ما به موضوعي عادي تبديل شود يا به قول يكي از همراهان، "آستانه تحريكمان در برابر فقر بالا برود".

بر طبق آمارها، 100 درصد بيش از 8 هزار هكتار درختان مركبات و تا 80 درصد نخيلاتي كه بيش از 4 هزار هكتار بوده اند، در كنار صدها رشته قنات و حلقه چاههايي كه خشك شده اند، فقط گوشه اي از اتفاقي است كه به اضافه ديگر عوامل، آمار كپرنشين هاي جنوب كرمان را به رقمي بالا رسانده ، كه اوج آن را فقط مشاهده، عيان مي سازد؛ چيزي حدود 300 هزار نفر، مشاهده جايي كه در 230 هزار هكتار آن محصولات باغي كشت مي شده و قطب محصولات مختلف چه در كرمان و در برخي موارد در كشور بوده است.

همان آمار اذعان مي دارد كه بيش از 90 درصد مردمي از مشكلات خشكسالي رنج مي برند به يك بانك مخصوص اين مواقع بدهكارند و آن جواب هاي بالا را به طور متناوب در گوش خود مي شنوند. رقم افراد تحت پوشش كميته امداد و بهزيستي نيز بماند.

قرار نيست يك طرفه به انعكاس مشكلات بپردازيم و از نقش دولت هاي گذشته و دولت نهم در تلاش براي حل مشكلات مردمي كه شايد فرق دولت ها را ندانند اما معناي عدالت را خوب تر از نويسندگان درك مي كنند، بگذريم. همينكه مردم توانسته اند به زندگي ادامه دهند - هرچند مشكلات زياد است - به خاطر طرح هايي چون آبخيز داري و آبياري تحت فشار و كمك نهادهاي فوق الذكر است.

يكي از مسئولان محلي، نامه اي از يك كودك را بازگو مي كند كه بخشي از آن منطقه خود را اينگونه تعريف مي كند: "جنوب عنبرآباد سرزمين انسانهاي گرسنه اي است كه تنها ناني براي شكم هاي گرسنه خود طلب مي كنند."

وقتي مي گوييم آنها مجبور به استفاده از انواع آب هاي نا سالم هستند توقع نداشته باشيد از وضعيت بهداشتي آنها سخن گوئيم يا بگوئيم در اين گرماي طاقت فرساي كرمان چگونه بدون كولر و اگر هم كولر دارند با برقي كه نه هنگامي كه مي رود ممد حيات است و نه هنگامي كه مي آيد مفرح ذات است، سر كنند

شايد آرد كيلويي 200 تومان، براي ما و شما ارزشي مالي ندارد اما به فكر آنها بيفتيد كه كودكان گرسنه آنها به ياد آن روزهايي هستند كه 20 الي 30 درخت مركبات كفاف يك سال زندگي آنها را مي داد و البته اين خشكسالي كه در تاريخ نزديك به 50 ساله سابقه نداشته، اين بار از زندگي 8 ساله با آنها خسته نمي شود.

وقتي مي گوييم، هيچ وسيله اي براي رساندن آب به دهها روستا وجود ندارد و آنها مجبور به استفاده از انواع آب هاي نا سالم هستند، توقع نداشته باشيد از وضعيت بهداشتي آنها سخن بگوئيم يا بگوئيم در اين گرماي طاقت فرساي كرمان، چگونه بدون كولر و اگر هم كولر دارند با برقي كه نه هنگامي كه مي رود ، ممد حيات است و نه هنگامي كه مي آيد مفرح ذات، سر كنند.

مديري ديگر، از جامع نگر نبودن و نبود آينده نگري انتقاد مي كند و مي گويد: با آنكه مي شد اثرات اين خشكسالي را با هزينه اي بالغ بر 30 ميليارد تومان متوقف كرد اما به خاطر تامين اعتبارهاي قطره اي و كم كم ، اين دامنه خسارت هر ساله بيشتر شد و مردم متدين و انقلابي منطقه، شبهاي بيشتري را با شكم هاي گرسنه بر زمين گذاشتند اما مناعت طبعشان بلند بود و با آنكه سينه اي سوخته ناشي از گرما و نامهرباني ها داشتند اما هيچگاه سوز دلشان را اعلام نكردند.

موضوعي كه برايمان بسيار تحسين برانگيز بود، اعتقاد بسيار زياد و عميق مردم به رهبر معظم انقلاب بود. خاطرات مختلفي كه مردم از حضور ايشان در كرمان ياد مي كردند، يكي از اين دلايل است اما از آن جالب تر اينكه اعتناي ناكافي برخي از ادارات دولتي به جواب نامه هايي كه مردم به دفتر "آقا" نوشته بودند، موجب خشم بسيار زياد آنها شده بود و مردم تاكيد مي كردند كسي كه نامه ايشان را ارج ننهد ، مستحق گرفتن حقوق و مزايا از ادارات كشور نيست و دست خط ايشان را نيز به عنوان يك يادگاري ارزشمند براي خود تلقي مي كردند.

"مهتابي" را كه همراه با مسئولان به حق زحمتكش عنبرآباد ديديم، چشممان همچون مردم اين روستا سرخ شد. آخر به خاطر استقرار غلط مردمي كه از دامنه كوه به اين محل نزديك به شهر، اسكان داده شده بودند، اهالي دچار بيماريهاي التهاب چشم و ريه شده بودند.

خاك نرم منطقه به چشمان كوچك و بزرگ آنجا فرو مي نشست و التهابي دائمي را پديد آورده بود. بدتر آنكه نزديكي به شهر هم موجب نشده بود مايه حيات به آنجا برسد و رشته سيم برقي نيز كه رسيده بود به خاطر طلب 1 ميليون توماني اداره برق، تا زماني كه آن محرومان اين ميزان پول را پرداخت نكنند، قطع مي ماند

دليل؟ خاك اين منطقه بسيار نرم بود و چون در اكثر روزهاي سال باد مي وزيد، خاك بلند شده به چشمان كوچك و بزرگ آنجا فرو مي نشست و التهابي دائمي را پديد آورده بود. اكثر چشمان كودك تا پير "مهتابي" ، سرخ بود و بيمار. سينه ها هم پر خاك و مريض. بدتر آنكه نزديكي به شهر هم موجب نشده بود مايه حيات به آنجا برسد و رشته سيم برقي نيز كه رسيده بود به خاطر طلب 1 ميليون توماني اداره برق، تا زماني كه آن محرومان اين ميزان پول را پرداخت نكنند، قطع مي ماند.

به "استارم" و "مارس" و "كويز"هم سر زديم . مجبور بوديم سرمان را پائين بيندازيم تا كلماتي كه با بغض بيرون مي آيد در اثر حضور ما فروخورده نشود. آخر ما از مركز كشور مي آمديم و به اعتبارات نزديك تر بوديم . راستي اين جمله معروف يادمان هست؛"ما اكثر العبر و اقل الاعتبار !"

و چند نكته جا افتاده:

 

* عدم توجه به مقاوم سازي نيز نكته اي است كه با توجه به زلزله خيز بودن مناطقي كه هنوز "بم" را فراموش نكرده اند، بسيار مورد تاكيد اما غفلت زده مانده است.

 

* لزوم برنامه ريزي بر اساس توسعه پايدار با احداث صنايع بزرگ مثل كارخانه سيمان و صنايع تكميلي كشاورزي نيز از مسائلي بود كه در دفتر خود نوشتيم تا تذكر بدهيم ، چراكه اگر نگاهها به پتانسيل جنوب كرمان به چشم سپرده گذاري باشد نه ترحم، در كوتاهترين زمان ممكن اين سرمايه گذاري موجب نفع استان و كشور مي شود.

 

* ياد كردن از تلاشها، هميشه حسن ختامي مناسب براي گزارش هاست. ياد از آنهايي كه راضي به نام بردن از خود نبودند اما قسممان دادند به انعكاس توامان مشكلات و تلاشها.

 

ما نيز به ديده "مهر" نگاه كرديم و سعي بر رعايت شرطي مهم چون عدالت داشتيم تا مخاطبان از آن پند گيرند يا ملال.

 

.................. با چشمان خيس خود دعا كنيد زمين هايشان تر شود.

کد خبر 343557

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha