عشق من ! پائيز آمد مثل پار
باز هم ما باز مانديم از بهار
احتراق لاله را ديديم ما
گل دميد و خون نجوشيديم ما
بايد از فقدان گل ، خون جوش بود
در فراق ياس ، مشكي پوش بود
ياس ، بوي مهرباني مي دهد
عطر دوران جواني مي دهد
ياس ها يادآور پروانه اند
ياس ها پيغمبران خانه اند
ياس خوشبوي محمد داغ ديد
صد فدك زخم از گل اين باغ ديد
مدفن اين ناله غير از چاه نيست
جز تو كس از قبر او آگاه نيست
گريه بر فرق عدالت كن كه فاق
مي شود از زهر شمشير نفاق
گريه بر تشت حسن كن تا سحر
كه پر است از لخته خون جگر
گريه كن چون ابر باراني به چاه
بر حسين تشنه لب ، در قتلگاه
خاندانت را به غارت مي برند
دخترانت را اسارت مي برند
گريه بر بي دستي احساس كن
گريه بر طفلان بي عباس كن
باز كن حيدر ! تو شط اشك را
تا نگيرد با خجالت ، مشك را
گريه كن بر آن يتيماني كه شام
با تو مي خوردند در اشك مدام
گريه كن چون گريه ابر بهار
گريه كن بر روي گلهاي مزار
مثل نوزادان كه مادر مرده اند
مثل طفلاني كه آتش خورده اند
گريه كن در زير تابوت روان
گريه كن بر نسترن هاي جوان
گريه كن زيرا كه گلها ديده اند
ياس هاي مهربان ، كوچيده اند
گريه كن ! زيرا كه شبنم فاني است
هر گلي در معرض ويراني است
ما سر خود را اسيري مي بريم
ما جواني را به پيري مي بريم
زير گورستاني از برگ رزان
من بهاري مرده دارم اي خزان
زخم آن گل در تن من ، چاك شد
آن بهار مرده در من خاك شد
اي بهار گريه بار نا اميد !
اي گل مايوس من ، ياس سپيد !
* احمد عزيزي
خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و ادب : سوگ بانوي بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا (س) اين روزها با لحظه هايمان گره خورده است ، بانويي كه صلابت ، ولايتمداري و پرهيزگاري اش تا هميشه زبانزد تاريخ است ، بزرگان ، سخندانان و خردورزان و عالمان دين در توصيف آن وجود بي بديل آسماني فراوان گفته و بسيار قلم زده اند ، اما باز هم بايد گفت و نوشت تا رايحه جاودان نام و خاطره آن حضرت ، همچنان فضاي عطشان اعصار به معنويت و عدالت را معطر سازد .
کد خبر 345785
نظر شما