* خبرگزاري مهر - گروه موسيقي : آقاي مشايخي، چند سال از وطن دور بوديد؟
- نادر مشايخي : از سال 1357 تا كنون، يعني 28 سال.
* در بازگشت به كشور بعد از اين مدت وضعيت موسيقي را در ايران چگونه يافتيد؟
- تنها مي توانم در مورد موسيقي كلاسيك نظر بدهم. دررابطه با موسيقي اصيل ايراني دورادور دستي در آتش دارم و مي بينم كه در موسيقي اصيل انقلاب رخ داده است. تغيير بسيار چشمگير بوده است و اين موسيقي اساس تبديل به مقوله ديگري شده است. ولي موسيقي كلاسيك، از آنجا كه ابتدا درجامعه ما جا نيفتاد هر گز ضرورت آن احساس نشد.
* چرا موسيقي كلاسيك، از ابتدا جاي خود را در جامعه باز نكرد؟
- در مورد دلايل اين مطلب مي توان كتاب نوشت، چرا كه اين دلايل بسيار ريشه اي و فرهنگي هستند وهيچكدام ارتباط مستقيمي با موسيقي ندارد. مگر درابتداي ورود اين نوع موسيقي به ايران چه كساني به اپرا مي رفتند؟ من هنوز تصويري را از آن روزگار در ذهن دارم. در آن زمان ما دانشجو بوديم و براي اجراي هر كنسرت حتما در تالار وحدت حضور داشتيم. در يكي از كنسرتها، من دربين برنامه سالن را ترك كردم، بيرون از تالار هوا تاريك بود، زني همراه با دو بچه كه مشخص بود از قريه اي يا جايي دور آمده بود، با حسرتي عجيب به ساختمان تالار نگاه مي كرد. تا مرا ديد، پشت يك درخت پنهان شد. احساس حقارتي دراين جريان نهفته بود كه من باخود گفتم اين موسيقي در جامعه ما به هيچ وجه جايگاه مردمي ندارد. نه اينكه مردم ما به اين نوع موسيقي علاقه اي نداشته باشند، شايد هم دوست دارند كه ببينند چه هست، ولي اصلا جرات ندارند كه جلو بيايند و ببينند و بشنوند.
* آيا فكر مي كنيد كه در آن زمان هم پديده برج عاج نشيني در مورد موسيقي كلاسيك در ايران ديده مي شد؟
- شديدا، بخصوص در آن زمان، ما مي گوييم كه اركستر سمفونيك تهران در زمان مشكلات بهترين بود، شكي هم نيست. اما چند نفر از اعضاء اركستر سمفونيك در آن دوره ايراني بودند؟ هفتاد و پنج درصد از آنان خارجي بودند. عسكهاي مربوط به اركستر سمفونيك درآن دوره موجوداست. مي توان بررسي كرد كه چند نفر از آنان خارجي و چند نفر ايراني بودند. نوازندگان سازهاي مهم همه خارجي بودند.
* آيا ذات موسيقي كلاسيك خود ايجاب نمي كند كه درهمه جاي دنيا عامه مردم خيلي به سراغ آن نروند؟
- چرا مي توان گفت كه چنين است ولي دليل آن ترس مردم از اين نوع موسيقي نيست، بلكه دليل ديگري دارد . به طور مثال ، در اتريش كه بزرگترين آهنگسازان كلاسيك از آنجا برخاسته اند و مهد مهمترين اركسترهاست، در سال وقتي درآمد مختص به فروش آلبومهاي كلاسيك است اين آمار بسيار پايين است و نشان مي دهد كه گرايش مردم نسبت به موسيقي كلاسيك بسيار پايين است، اما دليل بر اين نيست كه مردم نسبت به موسيقي كلاسيك احساس حقارت و دوري دارند. بلكه مي گويند موسيقي كلاسيك هم هست، خوب باشد.
*آيا گرايش به موسيقي كلاسيك در سطح جهان كاهش يافته است؟
- نمي توانم بگويم كاهش يافته است. تنها مي توانم بگويم كه كم بوده و كم هم مانده است.
* آيا گسترش و پيشرفت انواع ديگر موسيقي در دنيا موجب كاهش گرايش به موسيقي كلاسيك نشده است؟
- اين مطلب مهمي است. در اروپا چيزي جايگزين چيز ديگري نمي شود، بلكه هر پديده اي جايگاه خود را دارد. به طور مثال، در ايران كمانچه هست، ويولن هم دركنار آن قرار مي گيرد. ويولن نبايد جايگزين كمانچه شود. ويولن، ويولن است با امكانات و كيفيت صداي مخصوص به خود. تا به حال چندين بار از من پرسيده شده است كه پيرو چه آهنگسازي هستم. اساسا چرا اين سوال پرسيده مي شود؟ آيا نمي شود كه من پيرو هيچ آهنگسازي نباشم؟ و اصلا اين سوال از كجا مي آيد؟ مثل اين است كه بايد حتما مانند حلقه يك زنجير به حلقه قبل از خود وصل بود. درحالي كه اين نوع تفكر، تفكر درستي نيست.
در تاريخ موسيقي، شما چنين چيزي را نمي بينيد و اگر هست، "پوچيني" هم هست. شما نمي توانيد بگوييد كه اگر "واگذار" نبود پوچيني هم نبود ، هر كدام مسير خود را دارند. در موسيقي مدرن "شوئنبرگ" هست، "كيج" هم به دنبال او آمده است. اما اصلا ربطي به هم ندارند. درست است كه "كيج" شاگرد "شوئنبرگ" بوده است اماهيچ ارتباطي به او ندارد. به اعتقاد من، مهمترين چيزي كه در مورد هنر لازم است، اين است كه موسيقي هاي مختلف و عادات شنيداري مختلف به جامعه عرضه شود و تنهاعرضه شود.آنوقت شنونده حق انتخاب دارد كه كدام يك را براي شنيدن برگزيند. اما آنچه كه امروزه دركشور ما عرضه مي شود، تنها يك چيز است و موزيسين ها تكليفي به جز آن ندارند. اين كه گفته مي شود فردي موزيسين است تنها رسالت او در اين است كه ان نوع از موسيقي كه خود دوست مي دارد را عرضه كند.
*ارزيابي شما از اركستر سمفونيك تهران چيست؟
- اركستر سمفونيك تهران را مي توان از چندين جنبه بررسي كرد. به لحاظ موسيقي اين اركستر، اركستري است كه من در سال 2000 در اتريش با آن كار كرده ام واي كاش امكان آن بود كه روزنامه هاي آن روز اتريش را مي ديديد كه چه نوشته بودند. بازتاب اين حضور بسيار خوب بوده است. وقتي برخي از افراد در بازگشت ويدئوي آن اجرا را ديدند، فكر مي كردند كه روي تصوير اركستر سمفونيك، صداي CD اجراي ديگري گذاشته شده است. اين اركستر از لحاظ موزيك مي تواند خيلي خيلي خوب باشد. اما من هميشه گفته ام كه اين اركستر از لحاظ ارگانيزاسيون نقص دارد و اگر ارگانيزاسيون آن درست شود، همه قضاياي آن هم درست خواهد شد. اين كار چگونه انجام مي شود؟ ما بايستي در اعضاء اركستر ايجاد انگيزه كنيم. چه انگيزه اي؟ دو نوع انگيزه، يكي معنوي و ديگري مادي، اين هر دو بايستي درست باشد تا بقيه امور هم درست شود. هر يك از اين دو داراي نقص باشند، مشكل ايجادخواهد شد. و ظاهرا حداقل در حال حاضر اركستر در هر دو انگيزه دستخوش نقص است.
* براي تامين انگيزه هاي مادي و معنوي اركستر و نيز گروه چه اقداماتي قرار است انجام گيرد؟
- من هميشه گفته ام كه ما تنها نبايد طرح مطلب كنيم و مثلا بگوييم پول نيست، وضعيت نابسامان است، شرايط استخدامي موزيسين ها نا معلوم است و... . گفتن اين مطلب بسيار ساده است. ولي به اينجا آمده ايم كه راه حل را بيابيم . نوازنده اركستر نبايد تنها بنشيند و نوازندگي كند . در اروپا هم به اين صورت نيست، اركستر نمي تواند فقط بيايد روي صحنه ساز بزند و به خانه برود . آن دوران به پايان رسيده است ، بايد فكر كرد، بايد ابتكار داشت. همين الان جوانهايي را در اتاق من ديديد كه آمده بودند طرح هاي خود را ارائه دهند. اين حركتها لازم است. اركستر سمفونيك و كر مي بايستي نيمه خصوصي شوند. اين اولين قدم براي حل مشكلات است. گروه كر و اركستر بايستي در يك تعاوني قرار گيرند. اين تعاوني تحت پوشش وزارت تعاون قرار خواهد گرفت و مي تواند از اين وزارت وام دريافت كند. بايد كاري كنيم كه تغييري در وضعيت مالي اين هنرمندان پديد آيد. اركستر و كر مي بايست از لحاظ مالي خودكفا شوند. نبايد بنشينيم و نگاه كنيم كه چه كسي به ما كمك خواهد كرد. مطلب بعدي اين است كه اگر ما نيمه خصوصي شويم، مي توان از تمامي ظرفيتهاي افراد استفاده كرد. شايد نوازنده اي در اركستر در پولت (رديف) آخر بنشيند، يعني احتمالا نوازندگي چنين فردي از نوازنده اي كه درپولت اول مي نشيند، ضعيف تر است، اما ممكن است داراي ايده هاي بسيار خوبي باشد، مي بايست از ايده هاي او استفاده شود. البته انجام اين امر قدري نيازمند كار فرهنگي است، تا نوازنده اي كه در رديف اول نشسته است فكر نكند كه قرار است جاي او گرفته شود. بايد همه بدانند كه هر كس داراي يكسري توانايي هايي است و بايد از آن توانايي ها به نفع همگان استفاده شود از وقتي كه من به اينجا آمده ام، روزي نبوده است كه جواني به اتاق من نيايد و ايده اي جديد را مطرح نكند.
* در مورد اركستري كه قرار است از نوازندگان سه كشور ايران، آلمان و اتريش تشكيل شود قدري توضيح دهيد.
- اين ايده زماني شكل خواهد گرفت كه اركستر سمفونيك تهران بتواند اين كنسرت را با موفقيت در آلمان اجرا كند . قدر مسلم اين است كه ايده من اين بود كه ما يك جشنواره را در سه جاي مختلف دنيا با يك موضوع برگزار كنيم. مثلا تم سال آينده مي تواند مولانا جلال الدين باشد، چرا كه سال آينده سال مولانا است. اين تم مي تواند در سه شهر با هنرمندان ثابتي اجرا شود. مهم اين است كه ما بتوانيم نوعي رابطه را بين هنرمندان ايراني و هنرمندان ساير كشورها برقرار كنيم. اين رابطه مي تواند نشان دهنده اين موضوع باشد كه ما ايرانيان مي توانيم كارهاي بزرگي در مقوله هنر انجام دهيم و اينكه ما ملت صلح جويي هستيم.
هارموني در موسيقي اصيل ايراني وجود دارد. چرا كه به طور مثال وقتي ما سنتور مي نوازيم، صداي تك تك نتها باقي مي ماند كه تمام آنها به طور همزمان شنيده مي شوند اما شنيدن اين صداها مزاحم ما نيست |
دوم اينكه از طريق احساسي ارتباطي با ديگر كشورها برقرار كرده ايم كه كاركرد بسيار بيشتري نسبت به ساير اشكال ارتباط خواهد داشت. اين امر باعث مي شود نوعي حس احترام و دوستي را براي مردم كشورمان به ارمغان آوريم. بايد ببينند كه ما هم از "موتزارت" لذت مي بريم، ما هم دوست داريم همان چيزهايي را داشته باشيم كه آنها دارند. اين حداقل نتيجه اين حضور است. هنگامي كه نوازندگان ما در كنار نوازندگان كشورهاي ديگر قرار مي گيرند، حداقل اشتراكشان در اين است كه مانند آنان مشغول نواختن قطعات مشتركي هستند، بنابر اين مي توان به دنبال نقاط اشتراك ديگري هم در بين آنان بود. مسئله اين است كه بايستي نقاط تشابه يافت شود، چرا كه اختلافات مشخص است. اگر يك ايراني اولين جمله اش را به يك دانماركي بگويد او نمي فهمد، اين كاملا مشخص است. يا اگر ترجمه كتاب حافظ را به يك چيني بدهيم آن را نخواهد فهميد ولذتي نخواهد برد. اول بايد فارسي ياد بگيرد تا بتواند به فضاي اشعار حافظ نزديك شود. تازه وقتي كه فارسي را آموخت بايد زبان حافظ را بشناسد و دريابد كه اين واژه ها در زبان حافظ داراي چه معاني اي است. ولي در موسيقي اين گونه نيست. ما وقتي كنسرتي را اجرا مي كنيم، چيني ها، دانماركي ها و... از آن لذت مي برند. نمي گويم قدرتي كه در موسيقي است، بيشتر از ادبيات است، اما قدرتي است كه كاركردهاي ويژه ومنحصر به فردي دارد.
* براي نوازندگان جوان چه تصميمي داريد؟
- اين موضوع هنوز به شكل يك ايده است و تصويب نشده است، اما فكر مي كنم چاره اي به جز تصويب اين ايده نداريم، چرا كه ما جمعيت بسيار بزرگي از جوانان موزيسين را در دانشگاه ها، كنسرواتوارها وحتي آموزشگاه هاي موسيقي داريم كه كار بسياري از آنان در سطحي مطلوب است و من با ديدن كار برخي از آنها متعجب شدم.اين جوانان مي بايست به تدريج مشغول به فعاليت شوند و نياز به طراحي جامع است تا اين استعدادهاي جوان را بكار گيرد.
* توانايي هاي جوانان ما در زمينه موسيقي، نسبت به جوانان ساير كشور ها در چه سطحي است؟
- مسئله اين است كه من خودم را هيچ وقت با يك راهبر اروپايي مقايسه نكرده ام و اصلا در كنكور آنان شركت نكرده ام، چرا؟ به اين دليل كه اعتقاد دارم هنر وقتي شروع مي شود كه شما از ضعفها توانايي بسازيد، آنوقت هنرمند شده ايد.اين عكسهايي كه الان مي بينيد از موزيسين هاي بزرگي به در و ديوار زده شده است همه همين طور بوده اند. آنان داراي ضعف هاي بزرگي بوده اند كه من حتي مي توانم در نتهاي نوشته شده توسط آنان به شما نشان دهم كه در فلان جا چرا آهنگساز نت فقط را به اين صورت نوشته است؟ من درموسيقي اين را آموخته ام كه بايد ببينم چه داريم و آن را قدرت بدهيم، نه اينكه ببينيم، ديگري چه دارد و شبيه او شويم در آن صورت هيچگاه مثل او نمي شويم، هميشه به دنبال او مي رويم. من ابتدا به ساكن مي بينم كه نادر مشايخي چه كاري را مي تواند انجام دهد، نه اين كه "هربرت فون كارايان" چه كار مي كند و من هم بخواهم "كارايان" شوم. نه من "كارايان" هستم، نه اينجا اركستر فيلارمونيك برلين است.
ما ايرانيها بهتر است مثل خودمان باشيم اينطور نتيجه مثبتي خواهيم گرفت كه براي خودمان غير قابل باور است |
اسپينوزا مي گويد شما اگر يك ايده درستي از جهان اطراف خود داشته باشيد، مي توانيد خوشبخت شويد. اما اگر يك ديد اشتباه داشته باشيد موفق نخواهيد بود. به همين سادگي! ، من نمي توانم آرزوها و انتظاراتي داشته باشم كه امكان به وقوع پيوستن آن وجود ندارد. افرادي را مي شناسم كه هميشه بدبخت هستند چرا كه از محيط خود انتظاراتي دارند كه رسيدن به آنها امكانپذير نيست. وقتي كه بررسي مي كنيد مي بينيد كه اين اهداف، از آن خود فرد نيست، بلكه اهداف كساني ديگري است كه او از آنان پيروي مي كند. ما ايرانيها بهتر است مثل خودمان باشيم اين طور نتيجه مثبتي خواهيم گرفت كه براي خودمان غير قابل باور است.
*اگر ممكن است در مورد پروژه موسيقي تلفيقي خود كه از تلفيق موسيقي اصيل ايراني و موسيقي مدرن ساخته ايد توضيحاتي را بفرماييد.
- در موسيقي اصيل ايراني هارموني هميشه يك مسئله است به طوري كه معتقدند هارموني در اين موسيقي وجود ندارد. اما به اعتقاد من چنين نيست و هارموني در موسيقي اصيل ايراني وجود دارد. چرا كه به طور مثال وقتي ما سنتور مي نوازيم، صداي تك تك نتها باقي مي ماند كه تمام آنها به طور همزمان شنيده مي شوند ، اما شنيدن اين صداها مزاحم ما نيست. وقتي سنتور تند نواخته مي شود اين صداها با هم شنيده مي شوند ، اما حالت ناخوشايندي توليد نمي كند چرا؟ ، به اين دليل كه چنين پديده اي خود نوعي هارموني است. اصلا موسيقي چند صدايي اروپا در قرن دوازدهم در نتردام شروع شده است و در آنجا براي اولين بار ديده شد كه موسيقي دو صدايي، سه صدايي و... ظهور كرد. اين نوع موسيقي شباهت عجيبي با موسيقي عود نوازي شمال آفريقا داشته است. منتهي در شمال آفريقا موسيقي اين مقام تقسيم مي شده است. نتيجه مي گيريم كه موسيقي چند صدايي برگرفته از موسيقي تك صدايي است. اميدوارم كه فرصتي پيش آيد و بتوانيم با آقاي جعفر زاده و آقاي عليزاده در زمينه موسيقي تلفيقي همان كارهايي را كه درجشنواره سن پولتن به روي صحنه برديم و بسيار مورد استقبال قرار گرفت را دوباره به اجرا بگذاريم.
* پس از نظر شما موسيقي ايراني به علت داشتن آن نوع هارموني كه شما بدان معتقديد قابل تلفيق با موسيقي مدرن است؟
- بله صددرصد اينكار به هيچ وجه ايجاد اشكال نمي كند و اين دو نوع موسيقي مي توانند در كنار هم قرار گيرند. من چندين قطعه ساخته ام كه در آن از نوازندگان ايراني مانند آقاي حسين عليزاده استفاده شده است. اين بارهم با سالارعقيلي وهمسرايشان قرار است اينكار انجام شود.
به گزارش مهر، نادر مشايخي در سال 1337 در تهران به دنيا آمد. وي در سال 1353 نزد"پري بركشكي" شروع به آموختن پيانو كرد. او در سال 1355 وارد هنرستان عالي موسيقي شد. درآغاز نزد" اقدس پور تراب" به نوازندگي پيانو و نزد "مصطفي پور تراب" به تحصيل هارموني و كنترپوان پرداخت.در سال 1357 براي ادامه تحصيل به وين رفت و شروع به تحصيل در رشته آهنگسازي و رهبري اركستر كرد. او رهبري را نزد "كارل اوبسترايش"، موسيقي الكترونيك را نزد "كاوفمن" و آهنگسازي را نزد "راماتي رومن ها" و "بن اشتيك"، يكي از برجسته ترين آهگسازان قرن بيستم فرا گرفت و در سال 1366 با درجه ممتاز از اين رشته فارغ التحصيل شد.
مشايخي از اواخر دهه 20 به ترجمه كتب و همكاري با هنرمندان در رشته هاي ديگر هنري مانند نقاشي، مجسمه سازي، ويدئو، فيلم، تئاتر وادبيات مشغول است. همكاري با هنرپيشه برجسته آلماني، "هانوشيگولا" و نويسنده مشهوراتريش "پتر توريني" از اين جمله است. مشايخي غير از پروژه هايي كه خود انجام داده، بسياري از آثارش توسط اركسترهاي معتبر جهان به اجرا در آمده كه بسياري از اين اركسترها توسط خود او نيز رهبري شده اند. از جمله اركسترهايي چون " ورك اين پروگرس "، " اركستر راديوي اتريش"، " اركستر مجلسي كمترس " در زاگرب و... .
در سال 1376 به مدت يكسال به عنوان هنرمند ميهمان festspielhous در شهر سن پولتن انتخاب شد. حاصل اين همكاري پنج پروژه بود كه از آن بين مي توان پروژه تلفيقي موسيقي اصيل ايراني وموسيقي مدرن وهمين طور پروژه شب فروغ فرخزاد را نام برد. يكي از پروژه هاي مهم او اپرايي براساس رمان معروف بهرام صادقي ملكوت است. اين اپرا در سال 1376 در جشنواره وين مدرن به روي صحنه رفت. از جمله فعاليت هاي او مي توان به سخنراني هايي در زمينه هاي موسيقي مدرن و موسيقي تلفيقي در كشورهاي مختلف اروپا، آمريكا و آسيا اشاره كرد.
نادر مشايخي در سال 1379 موفق شد كه براي اولين بار اركستر سمفونيك تهران را به اروپا ببرد واين اركتسر را در اروپا رهبري كند. در سال 1381 اركستر مجلس سوليست هاي تهران را تاسيس كرد و با آن اركستر كنسرت افتتاحيه جشنواره "هورگانگ" را در وين اجرا كرد.
نظر شما