۱۷ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۳۳

کتاب «چه باشد آنچه خوانندش سیاست؟» منتشر شد

کتاب «چه باشد آنچه خوانندش سیاست؟» منتشر شد

کتاب «چه باشد آنچه خوانندش سیاست؟»، درپی کاوش در مبانی و بنیادهای مفهوم سیاست طی تاریخ تأمل در باب این مفهوم است و آن را در سه دفتر چیستی، چرایی و چگونگی سیاست بررسی کرده است.

به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «چه باشد آنچه خوانندش سیاست؟» تألیف مهدی فدایی مهربانی، در ۵۷۶ صفحه، شمارگان دو هزار نسخه و به بهای ۳۹ هزار و ۵۰۰ تومان از سوی نشر فلات منتشرشده است.

کتاب ضمن تشریح دلیل طرح پرسش از سیاست درپی کاوش در مبانی و بنیادهای مفهوم سیاست طی تاریخ تأمل در باب این مفهوم است و آن را در سه دفتر چیستی، چرایی و چگونگی سیاست بررسی کرده است.

پشت جلد کتاب با اشاره به مفهوم سیاست می‌خوانیم: «مفهوم سیاست در عصر جدید خود را به ما رنگ‌به‌رنگ و بی‌قید نشان داده است. مطابق همین سنت، ‌ کتب موجود «مبانی علم سیاست» به مفهوم سیاست از منظر مبانی و بنیادهای آن نمی‌پردازند. در چنین وضعی، نخستین پرسش برای یک محقق سیاست این است که آنچه «سیاست» خوانده می‌شود، چیست؟ این پرسش که ما آن را «پرسش از معنای سیاست» می‌خوانیم، ‌ خود ذهن آدمی را متوجه مسئله‌ای دیگر می‌کند؛ چرا این پرسش را چنین مطرح می‌کنیم؟ چرا نمی‌گوییم «سیاست چیست؟» کتاب حاضر، ضمن تشریح چرایی طرح پرسش از سیاست بدین‌گونه، دربی کاوش در مبانی و بنیادهای مفهوم سیاست طی تاریخ تأمل در باب این مفهوم است و آن را در سه دفتر چیستی، چرایی و چگونگی سیاست بررسی کرده است».

در «دیباچه» کتاب با اشاره به حضور پررنگ سیاست در زندگی شهروندان آمده است: «سیاست پدیده‌ای سهل و ممتنع است؛ درعین‌حال که همگان به‌راحتی از آن سخن گفته و راجع به آن اظهارنظر می‌کنند، فهم و تحلیل عمیق سیاست بسیار دشوار است. شاید هیچ حوزه‌ای از دانش یا تخصص به‌اندازه سیاست مدعی نداشته باشد؛ در میان افراد جامعه تقریباً به همان میزان که بدیهی است فردی بدون علم و تخصص نمی‌تواند در حوزه‌ای از علوم مهندسی اظهارنظر کند، به همان اندازه، شخصی می‌تواند بدون دانش و تخصص در مورد سیاست نظر دهد؛ اما چرا چنین است؟ نخستین دلیل این است که شهروندان یک جامعه، سیاست را در اغلب شئون زندگی خود و چه‌بسا سرنوشت خود دخیل می‌دانند. آنچه یک شهروند فاقد دانش سیاسی را به موضع‌گیری و تحلیل سیاسی خام وامی‌دارد، ‌ پیامد سیاست‌های دولتمردان بر زندگی سیاسی اوست. شهروندان نمی‌توانند به بهانه این‌که دانش سیاسی ندارند، خود را از اظهارنظر سیاسی کنار بکشند؛ اگرچه وضعیت مطلوب، بالا بردن سطح آگاهی عمومی جامعه است و اظهارنظرهای ناشی از بی‌اطلاعی راه به‌جایی نخواهند برد، اما یک جامعه مردم‌سالار، جامعه‌ای است که به بازخوردهایی که از جانب مردم دریافت می‌کند، توجه نشان دهد.»

علاوه بر «دیباچه» مؤلف صفحاتی را به مقدمه کتاب اختصاص داده و آورده است: پیامد گسست مبانی علم سیاست از مطالعات بنیادین فلسفه سیاسی، گسست عظیم‌تر میان علوم سیاسی و سنت به‌مثابه میراث فکری ماست و این خود یعنی گسست میان علوم سیاسی وزندگی روزمره در ایران. سرفصل غالب کتب «مبانی علم سیاست» به مفاهیم متأخر سیاست اختصاص دارد و در آن‌ها تقریباً خبری از مفاهیم قدیم و حتی مفهوم کلاسیک سیاست نیست. به دیگر سخن، ‌ «علوم سیاسی» کنونی، از مطالعات بنیادین آغاز نمی‌کند و بر پیش‌فرض‌هایی معلق در فضای شک و تردید استوار است.»

نکته اساسی برای ما در خوانش تاریخ علوم سیاسی جدید در ایران، ‌ غفلت در توجه به مباحث بنیادین سیاست است که تاکنون تداوم‌یافته است. این سخن به معنی ضرورت مبنا گرایی فکری نیست، ‌ بلکه به معنی گذار از وضعیت کلبی‌مسلکانه فعلی در علوم سیاسی است. هم‌اکنون علوم سیاسی در ایران میان دو قرائت روشنفکرمآبانه غافل از سنت و تعصبات ایدئولوژیک بی‌توجه به کار آکادمیک گرفتار است. سعی ما تنها در این است تا تأکیدی برای توجه به بنیادهای سیاست داشته باشیم.»

دفتر نخست با عنوان «چیستی سیاست» با این مطالب «آنچه تاکنون سیاست خوانده‌شده»، «سیاست در نظام دانش»، «علوم سیاسی و علم سیاست»، «خاستگاه سیاست»، «در باب راستی»، «فلاسفه سه‌گانه»، «سده‌های میانه»، «فیلسوف قدرت»، «از سیاست مطلقه تا آزادی‌خواهان»، «سیاست انتقادی»، «در باب ویرانی بنیادهای سیاست»، «پرسش از معنای سیاست» و «انسان، سیاست و سعادت» به ماهیت سیاست می‌پردازد و قصد آن بررسی تعاریف مختلف سیاست، ‌ میزان علمی بودن آن و جایگاه سیاست در نظام دانش است. در سطور آغازین آن با اشاره به خاستگاه سیاست و تفاوت نظر درباره این خاستگاه می‌خوانیم: سخن از بنیادها و مبانی سیاست، تنها زمانی تحقق خواهد یافت که خاستگاه و چگونگی پیدایش آن عیان گردد. به دیگر سخن، ما نیازمند بازخوانی خاستگاه تاریخی سیاست هستیم. در این مورد، دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد، اما نظر غالب این است که خاستگاه سیاست را یونان باستان بدانند. برخی سعی کرده‌اند منصفانه‌تر قلم زنند و خاستگاه سیاست عملی را ایران و خاستگاه سیاست نظری را یونان بدانند که این امر نیز اساساً تاریخی نیست در میان معاصران، کلایمرودی معتقد است: «علی‌رغم توسعه اخیر علم سیاست و شناخته شدن آن به‌عنوان یک‌رشته علمی، زمان آغاز مطالعات دولت هم ازنظر تئوری و هم ازنظر عملی، حداقل به یونان باستان منسوب می‌گردد.»

چرایی سیاست در دفتر دوم با تکیه‌ بر عناوینی چون «نیاز و مدنیت»، «سیاست و طبیعت آدمی»، «قانون الهی در جهان بشری» و «عصبیت و سیاست» به اهمیت و دلایل پرداختن به سیاست از منظر متفکران و فلاسفه سیاسی پرداخته و مؤلف در جملاتی با اشاره به رابطه فلسفه و سیاست می‌نویسد: «بنابراین فلسفه تأثیر عمیقی در طرز نگرش بشر نسبت به سیاست به‌طور اعم و نسبت به قوانین به‌طور اخص گذاشت؛ زیرا با پیدایش فلسفه تعبیر بشر از سیاست و قوانین تغییر کرد. در آغاز ریشه مرجعیت قدرت در سنت نیاکان دانسته می‌شد. کشف مفهوم طبیعت حیثیت این سنت نیاکانی را می‌شکند و آن‌ها را رها می‌کند تا به چیزهای فی‌نفسه خوب، ‌ یا چیزهایی که خوبی در طبیعت آن‌هاست، برسد.»

سیاست عملی، «نهادهای سیاست‌ورزی»، «دولت»، «پیدایش دولت در تاریخ»، «ملت-دولت»، «نظام حقوقی و قضایی»، «پارلمان و نهادهای مشورتی»، «گونه‌شناسی حکومت‌ها»، «چرا دموکراسی»، «ایدئولوژی»، «طیف ایدئولوژی‌های غربی»، «لیبرالیسم»، «محافظه‌کاری»، «فاشیسم»، «سوسیالیسم»، «کمونیسم»، «آنارشیسم»، «طیف ایدئولوژی‌های جهان اسلام»، «سنت‌گرایی»، «احیاگرایی»، «بنیادگرایی»، «اصلاح‌گرایی»، «دگرخواهی»، «مردم‌سالاری دینی»، «مفاهیم چگونگی سیاست»، «قدرت»، «مشروعیت»، «نظام سیاسی»، «ملت»، «انقلاب»، «حقوق بشر» و «آرمان مدینه فاضله» مباحثی هستند که در دفتر سوم «چگونگی سیاست» نظریات مختلف در مورد چگونگی سیاست‌ورزی، انواع ایدئولوژی‌های سیاسی، ‌ نظریات مختلف دولت و به‌طورکلی مفاهیم سیاسی را مورد واکاوی قرار داده است. در این مجال درباره نگاهی تاریخی به پیدایش نظام سیاسی آمده است: «اما شکل‌گیری یک نظام سیاسی منسجم بیش از همه با تأسیس سلسله هخامنشیان توسط کوروش شکل گرفت. تا پیش از آن، ‌سومریان نوعی پادشاهی مردم‌گرایانِ ولی بدون تمرکز قدرت را ایجاد کرده بودند. حمورابی در بابل نوعی سلطنت استبدادی را بنیاد نهاد و با ظهور هخامنشیان، نوعی پادشاهی مردم‌گرایانه همراه با تمرکز قدرت و نظام سیاسی منسجم شکل گرفت. چنان‌که در قبل شرح آن رفت، ‌ عامل اصلی این مردم‌گرایی مقتدر را باید در آموزه‌های الهی زردشتی جست که در آن شهریار حقیقی اهورامزدا بود و شاه کارگزاری بیش نبود.»

فدایی‌مهربانی در همین قسمت برخی اصطلاحات سیاسی را بررسی و با اشاره سوسیالیسم و نمود آن در تاریخ می‌گوید: مطالعه تاریخ نشان می‌دهد سوسیالیسم اساسا یک ایدئولوژی واکنشی است؛ شکل کلاسیک این مکتب که در اندیشه‌های مزدک قابل‌مشاهده است، ‌ واکنشی نسبت به وضع موجود سیاسی و اجتماعی ایران عصر ساسانی بود و شکل نوین آن نیز واکنشی به دنیای صنعتی است. گروهی منشأ تفکر سوسیالیستی را به آرای افلاطون در جمهور بازمی‌گردانند که در نقد جامعه آتنی، سودای جامعه‌ای اشتراکی در سر داشت. در مدینه فاضله افلاطونی، عدالت درگرو اشتراکی شدن مالکیت است. به‌طورکلی، ‌ سوسیالیسم اساساً اندیشه‌ای اتوپیایی است؛ یعنی با نقد وضعیت موجود، در سودای وضعیتی مطلوب به سر می‌برد. سوسیالیسم در جهان معاصر در انتقاد به مناسبات سیاسی و اقتصادی سرمایه‌داری و در دفاع از حقوق طبقه کارگر شکل گرفت و خواهان مالکیت اشتراکی بود.

کد خبر 3574129

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha