۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۰۹

هادوی تهرانی:

شهید مطهری نوآور بود و از کسانی که حرف تازه می زدند حمایت می کرد

شهید مطهری نوآور بود و از کسانی که حرف تازه می زدند حمایت می کرد

آیت الله هادوی تهرانی گفت: مطهری یک آدمی بود که خودش نوآور بود و خودش دنبال حرف تازه بود و از کسانی که حرف تازه می زدند، حمایت می کرد. مطهری انسانی نوآور و دنبال حقیقت بود.

به گزارش خبرگزاری مهر، متن زیر مشروح سخنرانی آیت الله هادوی تهرانی است که در ابتدای دروس خارج فقه و اصول به مناسب روز معلم در ۱۲ اردیبهشت ماه ایراد شده است؛

روز دوازدۀ اردیبهشت به نام روز معلم نامیده شده است؛ هر چند خاطرۀ  تلخی را برای ما یادآوری می کند. روزی است که شهید مطهری در سحرگاه آن روز به شهادت رسید و من همیشه به دوستان عرض می کنم یادم هست که صبح آن روز در مسیری می رفتم نمی دانستم که مسیر همان منزلی بود که شهید مطهری شب قبل آنجا بود و و من آن لحظه اطلاع از جریان نداشتم. وقتی من به محل شهادت ایشان رسیدم، هنوز بخشی از خون ایشان و تکه هایی از بدن ایشان روی زمین بود؛ البته جنازه ایشان را برده بودند.

به هر تقدیر شهید مطهری در طول سال های طولانی که فعالیت علمی داشتند، خیلی شناخته نشدند و چندان کار علمی ایشان دانسته نشد و عمدتاً بعد از شهادت ایشان کار علمی شان شناخته شد. قبل از شهادت یک عدۀ خاص و محدود ایشان را می شناختند.

نقل می کردند که ایشان سخنرانی می کرد و خدا رحمت کند مرحوم آقای کافی هم در همان جا سخنرانی داشت. موقع سخنرانی مرحوم آقای کافی جمعیت پر می شد و خیابان و کوچه جایی نبود و موقعی که زمان سخنرانی آقای مطهری می شد، بیست یا سی نفر پای منبرش بودند.

اما خدا خواست کار علمی و زحماتی که کشیده بودند، برکت پیدا کرد و واقعاً یکی از منابع مناسب برای مطالعات اسلامی کتاب های ایشان است؛ هم برای افراد مبتدی، هم برای افراد متوسط و هم برای افراد محقق؛ چون واقعاً ایشان تلاش کرده مطالب را به زبان ساده بیان کند ولی واقعا مطالب دقیق و علمی است.

ما همیشه به طلبه ها می گوییم خوب درس بخوانید. آدم از خوب درس خواندن ضرر نمی کند و حتی اگر انسان نخواهد کار علمی به معنای خاص کلمه انجام دهد، اگر خوب درس خوانده باشد، آنچه به مردم عرضه خواهد کرد، مطلب درست و مبتنی بر منابع و مبانی خواهد بود. نمونه اش کارهای شهید مطهری است و حتی کارهای عمومی ایشان مثل سخنرانی ها مملو از مطالب دقیقی است که حتی برای محققین قابل استفاده است.

 اما متاسفانه همیشه این طور بوده و امروزه هم می بینیم که بسیاری از آنچه عرضه می شود در سطح عمومی و حتی در سطح خاص مبتنی بر یک مطالعه و دقت در مسائل اسلامی نیست. عناوین زیبایی انتخاب می شود و حرف هایی که ظاهرش ظاهر زیبایی است، مطرح می شود و احیاناً برخی از طلبه های جوان هم جذب می شوند؛ ولی وقتی نگاه می کنی، آن کسی که این حرف ها را حتی در مطالب عادی و متعارف دینی عرضه می کند، تسلط  کافی برای ارائه همان ها را هم ندارد.

چقدر برخی ها حرف ها می زنند و نوآوری هایی را در مباحث مختلف اصول فقه ادعا می کنند. بعد نگاه می کنیم می بینیم بر بحث های خیلی سادۀ اصولی و فقهی مسلط نیستند و در آن ها دقیق نیستند. کسی که بر مطالب عادی فقهی و اصولی که قرن ها روی آن کار و مطالعه و تحقیق شده مسلط نیست، چطور می تواند در آن موارد کار نشده یا کمتر کار شده حرف جدید بزند!

 خدا رحمت کند شهید مطهری ـ رضوان الله علیه ـ را مطالب ایشان پر است از مطالب نو که مبتنی است بر دقت های علمی و مطالعات عمیق و بر خاسته از تسلط بر منابع و مبانی.

آن جریان مقابل که آقای مطهری را به شهادت رساند، هم یک جریان طلبگی بود. فرقان توسط یک طلبه ای درست شده بود و آن طلبه هم به اصطلاح خودش یک آدم نوآوری بود! و اصلش برای ترور نبود، بلکه به اینجا منتهی شد. درست نقطۀ مقابل آقای مطهری قرار داشتند؛ یعنی هر چقدر آقای مطهری آدمی است عمیق، آدمی است آشنای با مبانی، آدمی است که بررسی لازم می کند و ضوابط یک کار علمی را انجام می دهد و در عین حال آدمی نوآور و دنبال حقیقت است، آن طرف مقابل دقیقا به عکس است.

ما می بینیم مثلاً مطالبی که آقای مطهری در مورد حجاب بحث کرد، خیلی در زمان خودش صدا بلند کرد و خیلی به ایشان حمله شد. مطالبی که آقای مطهری در مورد امام حسین(ع) بحث کرد، نیز با مخالفت مواجه شد. هنوز ایشان به سبب آن بحث ها مورد هجمه است به خصوص در محیط هایی که افراطی گری مطرح است. یکی از کارهایی که در هندوستان و پاکستان انجام می شود در این ایام عاشورا لعن مرحوم آقای مطهری است!

همین آقای مطهری که با برخی از مطالب برخورد علمی می کرد، از نوآوری حمایت می کرد. آقای مطهری کسی بود که دکتر شریعتی را دکتر شریعتی کرد. اگر ایشان نبود که دکتر شریعتی آن نمی شد. تأسیس و راه اندازی حسینیۀ ارشاد از کارهای آقای مطهری بود. مغز متفکر حسینیۀ ارشاد آقای مطهری بود. یک اجلاسی را در حسینیۀ ارشاد برگزار کرد که محصولش شد یک کتابی که اگر اشتباه نکنم با عنوان محمد(ص) خاتم پیامبران منتشر شد.

برای آن اجلاس از افراد مختلف از سراسر کشور خواسته شد که مقاله بنویسند. از جمله کسانی که برای اجلاس مقاله نوشتند، دکتر شریعتی بود. آقای مطهری وقتی مقالۀ ایشان را خواند، خیلی خوششان آمد. از دکتر شریعتی دعوت کرد که در حسینیۀ ارشاد سخنرانی کند. ایشان آمد و سخنرانی کرد و به خاطر سبکی که داشت سخنرانی ایشان از نظر نحوۀ بیان جذاب بود و خیلی افراد جذب شدند و حسینیه ارشاد کم کم تبدیل شد به مرکزی به اسم دکتر شریعتی که حالا خیلی ها فکر می کنند مبتکر حسینیه دکتر شریعتی است در حالی که ایشان تهران نبودند تا بخواهد کاری انجام دهد. ایشان بعد آمدند به تهران و البته اطرافیان آقای شهید مطهری که دیدند کار آقای دکتر شریعتی در حسینیه خیلی گرفت رفتند دور و بر ایشان!

می خواهم این را بگویم آقای مطهری یک آدمی بود که خودش نوآور بود و خودش دنبال حرف تازه بود و از کسانی که حرف تازه می زدند، حمایت می کرد. او از شریعتی حمایت کرد؛ البته بعد که شریعتی خیلی اوج گرفت و مرحوم مطهری دید برخی از حرف ها زده می شود که خارج از ضابطه است و کم کم داشت این حرف ها بیشتر می شد.

بالاخره آدمی که در یک زمینه کاری تخصص آن چنانی ندارد و بنا است دائم برای مردم حرف بزند و حرف تازه و جذاب بزند، آرام آرام سر و کارش به حرف های بی مبنا می افتد. این منبری ها می گویند چه کنیم وقت زیاد و مطلب کم و باید آب قاطی کنیم که چیزی در بیاید!

اگر اشتباه نکنم مرحوم آیت الله انصاری شیرازی یا حضرت آیت الله جوادی این داستان را برای من نقل کردند که در جلسات علامه طباطبایی که در منزل آقای انصاری شیرازی برگزار می شد، آقای مطهری آمد یک گونی با خودش آورد و از داخل آن کتاب درآورد و تمام کتاب های داخل گونی آثار دکتر شریعتی بود. آقای مطهری این کتاب ها را تقسیم کرد بین آقایانی که در جلسه بودند و گفت هر کدامتان یکی از این کتاب ها را بخوانید و نقدش کنید؛ یعنی آدم منصفی بود و اگر می خواست شریعتی را نقد کند، همین طوری حرف نمی زد.

آقای مطهری این کار را نکرد، در جلسۀ علامه طباطبایی همه آدم های اهل علم و فضل بودند، آدم های متفکری بودند، که همه جزء فضلای برجسته حوزه بودند. آقای مطهری کتاب ها را به همه می دهند تا بخوانند و بعد نقد کنند.

بنابراین آقای مطهری نو آور بود و از نوآوری حمایت می کرد و اگر هم می دید از آن طرف حرف بی حساب است، نقد می کرد اما نقدش هم روی انصاف بود و هیچ وقت نیامد بگوید شریعتی کافر است و فاسق است و این طوری برخورد نکرد. همان زمان برخی تند برخورد می کردند و می گفتند شریعتی عامل استعمار است  آمده مردم را منحرف کند و آقای مطهری چنین نظری نداشت و معتقد بود که اشتباه می کند و باید نقدش کرد.

در مقابل، آن تفکر فرقانی هم ادعا داشت که می خواهد بیاید و حرف تازه و نو در حوزه داشته باشد. بالاخره طلبه است و درس طلبگی خوانده است ولی چون آن درس روی حساب و کتاب نبود و آن افکار بر مبنای درست قابل اعتماد نبود و روی شناخت دقیق منابع نبود، منتهی شد به اینکه یک شخصیتی مثل آقای مطهری را با گلوله بزنند.

این خطر همیشه هست. جریاناتی که بدون تحقیق و بدون مبانی درست و مطالعات درست، یک حرف های تازه ای می زنند، ممکن است ابتدا یک زاویه کوچکی با حق پیدا کنند ولی وقتی این ادامه پیدا کند، یک دفعه می بینید خیلی فاصله افتاد و می رود به جایی که اصلاً تصورش را نمی کردیم.

به نظر من این روز دوازده اردیبهشت آن جنبه ای که مهم است حداقل برای ما حوزوی ها که کمتر توجه می شود، این است که ببینیم آقای مطهری نمایندۀ چه تفکری بود و همان تفکر را حمایت کنیم. تفکری که امام تایید کرد و هیچ کسی را آن طور تایید نکرد. در مقابل جریانی که آقای مطهری را کشت، نمایندۀ چه تفکری بود. آن جریان خطرناک هم متاسفانه این مقدار نبود که رئیسش کشته شد پس آن تفکر تمام شد، نه، افراطی گری جریانی نیست که با کشتن یک نفر از بین برود و الآن هم در خود حوزه جریاناتی این گونه هست و به جای اینکه یک حرفی را نقد علمی کند، شخصیت صاحب حرف را ترور شخصیتی می کند؛ البته الآن در این حد است و اگر کنترل نکنی، چهار روز دیگر به ترور شخص هم منتهی می شود! آخرش مثل همان فرقان است و فرقی نمی کند.

این تند روی ها اولش ترور شخصیت است و فحش می دهند و لعن می کنند و تا اسم طرف را می آوریم می گویند لعنۀ الله علیه! گویا این لعن کردن ها از واجبات شرعی است و گویا نمی تواند نگوید. بالاخره طرف شیعه است. اگر تو نظر او را قبول نداری، عیب ندارد. ما که نگفتیم همه نظر همدیگر را قبول داشته باشیم ولی این چنین برخوردی هم درست نیست. اگر شما در این حد لعنۀ الله علیه پیش می روی، چند روز دیگر مریدهای شما در حد ترور شخص هم پیش می روند. لابد می گویند فلان آقا ملعون است و ملعون را باید کشت!

بنابر این باید روی جریان آقای مطهری به عنوان تفکر پذیرفته شده توسط امام تأکید کرد. این هایی که می گویند امام تندروبود یا میانه رو؟ ببینند امام چه چیز را تایید کرده است، می گوییم امام آقای مطهری را تایید می کند. آقای مطهری نمایندۀ تفکر معتدل مبتنی بر منابع و مطالعات دقیق است. آقای مطهری شخصیتی که همه همگنانش به عظمت و علمیت از ایشان یاد می کنند. شما ببینید آقای جوادی مرحوم آقای انصاری و کسانی که با آقای مطهری محشور بودند همه ایشان را در علم و عمل تکریم و تجلیل می کنند. خوب این شخصیت روز شهادتش را که روز معلم معرفی می کنیم، باید این تفکر را در حوزه مطرح کنیم. حوزه باید تربیت کند و اگر خارج از این معیار تربیت کنیم، اشتباه کرده ایم و به نظر من بزرگترین پیام شهادت آقای مطهری برای ما طلبه ها این است که راه درست همین است که ایشان رفت.

من نمی خواهم بگویم همه حرف های ایشان را قبول دارم نه، ممکن است برخی از چیزهای آقای مطهری را من قبول نداشته باشم اما آنچه آقای مطهری فرموده روی حساب فرموده است. مثل اینکه ممکن است جایی ما با صاحب جواهر اختلاف علمی پیدا کنیم. مگر بنده همه فتواهای ایشان را قبول دارم؟ اما به این معنا هم نیست که صاحب جواهر بی حساب حرف زده است. معلوم است که روی حساب حرف زده اما مبانی ما ممکن است فرق کند و نتایج متفاوت بدهد. دیگر فحش نمی دهیم به همدیگر و اینکه شما کافری و فاسقی چون این حرف را زده ای!

جریانات افراطی این طوری متاسفانه در حوزه بوده است. اما شما ادبیات جواهر را ببینید واقعا مؤدبانه است. من فقط یک جا دیده ام صاحب جواهر یک کمی تند می شود و آن هم در بحث ولایت فقیه است که می گوید کسانی که در ولایت عامه فقیه تشکیک می کنند، بویی از فقه نبرده اند و با کلمات اهل بیت آشنایی ندارند.

در مقابل مرحوم صاحب حدائق که شخصیت بزرگواری است و آدم متتبعی هم است و از نظر علمی خوب است روحیاتش یک روحیات تندی است. شما صاحب حدائق را ببین چقدر تند است. شمشیر را از رو می بندد و فحش می دهد به اول و آخر عده ای که می گویند زمین کروی است! یک طوری می گوید که گویا قول به کرویت زمین را کفر می داند در حالی که این بحث دینی و آخرتی هم نیست و امر قابل مشاهده است.

البته خدا او را رحمت کند، ایشان در ادامه حیاتشان وقتی متوجه شد که اخباری گری چه جریان تندی می تواند باشد، فرمود من از اخباری ها فاصله گرفتم؛ هر چند عملاً فاصله نگرفته اما به هرحال کمک می کند و زمینه را فراهم می کند تامرحوم وحید بهبهانی توانست اخباری گری را نابود کند و اگر حمایت های ایشان نبود، مرحوم وحید چنین کاری نمی توانست بکند. بالاخره مرجعیت حوزه در آن دوره دست اخباری ها افتاده بود و اصولی ها همه به کنجی  رفته بودند و در زاویه بودند و تقیه می کردند. اخباری گری یک نوع افراطی گری و یک نوع وهابی گری است البته در مدل شیعی.

روز ۱۲ اردیبهشت به نظر من باید روز بزرگداشت تفکر منطقی و معتدل در جهان اسلام باشد و این تفکری است که ما حمایت می کنیم و امام آثار نمایندۀ این تفکر را صد در صد تایید کرد. امام هم با آقای مطهری اختلاف نظر دارد اما می خواهد بگوید این حرف ها روی حساب است و روی مبانی و ضوابطی است که باید رعایت شود. ظوابطی که وقتی می خواهیم در مورد دین اظهار نظر کنیم، باید آن ها را رعایت کنیم. ان شاء الله خدا به همه ما توفیق دهد که بتوانیم قدر دان این خون های پاکی باشیم که در این مسیر ریخته شده است.

شهید مطهری نمایندۀ یک جریانی است که در طول تاریخ همیشه این ها به شهادت رسیدند و مظلوم بودند مثل شهید اول و شهید ثانی و بزرگان تاریخ فقاهت و علم دین و اصحاب ائمه و بعد خود ائمه. این میراث با این زحمات به ما رسیده و حالا چقدر ما این میراث را قدر دانی کنیم، این مسئولیت ما است.

کد خبر 3614340

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha