به گزارش خبرنگار مهر، نشست «ناتو و خلیج فارس؛ شکل گیری روابط و تحولات اخیر» با سخنرانی «مهدی ذوالفقاری» کارشناس مسائل خاورمیانه و با حضور دکتر سید جواد صالحی مدیر گروه خلیج فارس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه و جمعی از اساتید و پژوهشگران این مرکز در محل این پژوهشگاه برگزار شد.
مهدی ذوالفقاری در این نشست پس از ارائه مقدمه ای پیرامون مؤلفه های موضوع مورد بحث، به بررسی چهار دکترین اعضاء تأثیرگذار ناتو در منطقه راهبردی خلیج فارس پرداخت که در ادامه از نظر می گذرد.
* متغیرهای موضوع
- سازمان پيمان آتلانتیک شمالی (ناتو):
سازمان پيمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در 4 آوريل 1949 میلادي (15 فروردين 1328) باهدف اعلامي دفاع جمعي در Washington Dc پايه گذاري شد، هم اكنون 28 عضو داشته و با اتمام روند عضويت مونته نگرو به ناتو، اين پيمان 29 عضوه خواهد شد.
مهمترين ماده از مفاد 14 مادهاي اساسنامه ناتو، ماده 5 آن است كه به موجب آن كشورهاي امضا كننده بر آن اساس حمله به هر يك از اعضاء را تهاجم به ساير كشورهای عضو تلقي كرده و همه با آن به مقابله برميخيزند.
پس از فروپاشي شوروي سابق و انحلال پيمان ورشو، ناتو نه تنها به فكر انحلال نيفتاد، بلكه با انجام اصلاحاتي در اهداف اعلامي به عنوان بازوی نظامی و پشتوانه تهاجمی کشورهای برجسته این سازمان مانند آمریکا و انگلیس به ایفای نقش پرداخت.
مونته نگرو نیز اولاً به لحاظ قرار داشتن در حوزه با لتيك ( شرق اروپا و غرب روسيه) و ثانياً اينكه اين كشور در نقشه ميان كرواسي در شمال و آلباني در جنوب قرار گرفته و عضويت آن در ناتو به مثابه تشكيل يك كريدور شمال به جنوب براي اعمال محدوديت در غرب روسيه است؛ دارای اهمیت خاصی برای ناتو به شمار می رود.
- خليج فارس:
اهميت بين خليج فارس همان جذبههايي است كه اين منطقه راهبردي را مورد توجه كشورها به ويژه كشورهاي فرا منطقهاي قرارداده است. خليج فارس داراي اهميت ژئوپلتيكي (رابطه ميان اطلاعات، ديدگاه ها و تكنيكهاي جغرافيايي وسياست خارجي كشورها)، ژئواكونوميكي (رابطه عوامل اقتصادي در محيط) ونيز اهميت ژئواستراتژيك (رابطه ميان راهبردها و عناصر جغرافيايي)است؛ به نحوي كه سايه استعمار پرتغال و انگليس در قرون گذشته را نیز بر خود تجربه كرده است. اين منطقه مهم داراي ذخايري بالغ بر بيش از 1 تريليون بشكه نفت، 65% از ذخاير اثبات شده نفت جهان و قريب به ذخاير گازي جهان را در خود جاي داده است. از ابعاد ديگر، اين منطقه راهبردي علاوه بر تأمين انرژي، به عنوان شاهراه انتقال انرژي و همچنین مبادلات تجاري كالاها و تجهيزات نظامی نيز داراي اهميت و برجستگي ميباشد. بعد از جنگ دوم خليج فارس (عملیات طوفان صحرا) و استقرار اعضاء مهم ناتو در منطقه؛ امنيت منطقه راهبردي خليج فارس با امنيت بين الملل گره خورد و به همين بهانه باعث شد ناتو به رهبري آمريكا حضور خود در منطقه را بیشتر مورد توجيه قرار بدهد.
دو نكته مهم دیگر در زمینه خلیج فارس درخور تأمل است: اول اينكه خليج فارس سه قاره آفريقا، آسيا و اروپا را به هم پيوند ميدهد و دوم اينكه نقش كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس را بايد براي درك بهتر چرایی ناتو در این منطقه و نظام امنیتی آن مورد توجه قرار داد.
- شورای همکاری خلیج فارس:
هشت ماه پس از آغاز جنگ تحميلي عراق عليه ايران در 25 مي سال 1981 در اجلاس رياض 6 كشور بحرين، كويت، عمان، قطر، عربستان و امارات متحد عربي شوراي همكاري خليج فارس را تأسيس کردند. اين كشورها 40% منابع نفتي و 25% ذخاير گازي جهان را به خود اختصاص ميدهند. اگرچه در اساسنامه اين شورا از مضاميني چون ارزشهای مشترك، تشابهات موجود در نظام های سیاسی اين كشورها، اشتراكات ديني و ايدئولوژيكي وسرنوشت واحد ملتهای عربي استفاده شده است، ليكن شواهد موجود از نقض مفاد اساسنامه و تقابل آنها با نظام جمهوري اسلامي ايران از بدو تأسیس تا كنون حكايت دارد.
اما ايران از سوي ديگر بارها تلاش كرد تا با نزديك شدن به اين كشورها از تنشهاي بی دلیل سران این کشورها با ايران بكاهد. نمونه آن را نیز ميتوان در ارائه درخواست عضويت ناظر اين شورا در سال 2007 توسط ايران و شركت احمدي نژاد به عنوان رئیس جمهور وقت جمهوری اسلامی ایران براي اولين بار در اجلاس سران اين شورا به اثبات رساند.
ناتو و ساختار نظامي، سیاسی و امنيتي خليج فارس:
در ادامه بحث هرگاه به دكترين سیاسی آمريكا در خلیج فارس اشاره كنيم، می توان به راهبرد ناتو در این منطقه نیز پی برد؛ چرا كه تفوقهاي آمريكا بر هم پیمان های خود در اين سازمان موجب پيروي ناتو از سیاست های اتخاذي آمريكا شده است. با هدف بررسي راهبرد ناتو در خليج فارس، اين موضوع را در 4 برهه زماني ذيل بررسي وتحليل ميكنيم .
1- ناتو و خلیج فارس پیش از انقلاب اسلامی ایران
دراین دوران، نظم امنيتي خليج فارس موسوم به دكترين دو ستوني نيكسون- كيسینجر در اين منطقه حاكم بود، به نحوي كه رژيم شاهنشاهي ايران تأمين امنيت منطقه را بر عهده داشت. جنگ 6 روزه اعراب و رژیم صهیونیستی (5 تا 10ژوئن 1967) ميان كشورهاي مصر، سوريه و اردن با رژيم اشغالگر قدس و تأمین نفت مورد نياز براي ماشين جنگي این رژیم توسط ژاندارم منطقه نه تنها در اين جنگ بلكه به صورت كلي در جنگ های سه گانه اعراب و اسرائیل به عنوان گواهی روشن بر نقش ایران در منطقه متصور است. ستون دوم دكترين نيكسون – كيسینجر، عربستان سعودي بود كه در برابر ايران جايي براي عرض اندام نداشت و همواره نقش ثانوي را در تأمین منافع غرب عهده دار بود.
2- ناتو وخليج فارس پس از انقلاب و در دوران جنگ تحميلي:
انقلاب اسلامي ايران در سال 1979 به پيروز رسید، كابل توسط ارتش سرخ اتحاد جماهير شوروي به اشغال درآمد، غرب از ناحيه انرژي احساس تهديد ميكرد، جنبشهاي مردمي با ايدئولوژي مذهبي متأثر از انقلاب شكوهمند اسلامي ایران منافع غرب در منطقه را مورد تهديد قرار داده بود، تلاش براي مهار انقلاب در دستور كار غرب قرار گرفت و بالاخره کشورهای عرب عضو شوراي همكاري خليج فارس نتوانستند خلاء قدرت در منطقه را تأمين كنند.
از سوی دیگر، واگرايي امنيتي منطقه راهبردی خليج فارس به دليل نوع نگاه سران كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس بود. شيخ نشين های مذكور نظام امنيتي پايدار را تنها در لايه چهارم تأمین امنیت این منطقه تصور ميكردند (1- افزايش نيروهاي نظامي و امنيتي درون هر كشور؛ 2- حلقه دفاعي امنيتي متشكل از نيروهاي 6 كشور عضو شوراي همكاري موسوم به «سپر جزيره» كه ميدانيم در عمل نتوانست در تأمین امنیت كاري از پيش ببرد؛ 3- حلقه دفاعي- امنيتي با كمك دوستان خاورميانهاي چون مصر و سوريه در قالب «بيانيه دمشق» يا همان ائتلاف موسوم به 2+6؛ 4- مخرب ترين بخش در حلقه دفاعي و امينتي، استمداد از دو عضو ارشد ناتو يعني آمريكا و انگليس در ساختار امنيتي منطقه محسوب ميشد؛ چرا كه اعراب تصور می کردند در این صورت برخوردار از چتر حمايتي ناتو خواهند بود.)
نتيجه اين نوع نگاه بود كه خلاء امنيتي عميقي را در این منطقه راهبردي ايجاد و پاي ناتو را براي اجراي دكترين «حضور مستقيم» در خليج فارس باز كرد.
لذا دو ستون دكترين نيكسون (ایرانِ پیش از انقلاب و عربستان) دیگر قادر به تأمین منافع غرب به صورت بلامنازع در این منطقه نبودند.
نظم امنيتي «حضور مستقيم» در دوران كارتر رئيس جمهور آمريكا براي اين منطقه تعريف و جاي دكترين دو ستوني نيكسون را گرفت. برخی از شواهد مؤید این موضوع عبارتند از: كمكهاي تسليحاتي، اطلاعاتي و امنيتي گسترده به عراق در جنگ عليه ايران، سرنگوني هواپيماي مسافربري پرواز شماره 655 ايران اير توسط ناو USS Winson آمريكا در 12 تير 1367 (30 جولاي 1988)، هدف قرار دادن ناوچه جوشن و ناوشكنهاي سهند و سبلان كه به «جنگ مستقيم آمريكا عليه ايران» يا همان «جنگ نفت كشها» شهرت يافت.
از كاركردهاي ديگر دكترين «حضور مستقيم» ميتوانيم به دستور آمريكا در نيمه دهه 80 به مرتجعين عرب شوراي همكاري براي تشكيل «كمربند» امنيتي نیز اشاره كنيم.
3-ناتو و خليج فارس پس از دوران دفاع مقدس:
مدتی پس از پايان جنگ تحميلي، صدام با تخيل حبابی كسب مشروعيتي همانند تهاجم به ايران، سودای تسخیر كويت را در ذهن خود پرورش داد؛ تهاجمي كه موجي از بي ثباتي در منطقه را رقم زد تا ناتو هم با مستمسك قرار دادن حمله عراق به کویت در آگوست 1990 (11 مرداد 1369) نقش مجري دكترين سياست خارجي آمريكا در اين برهه را به خوبی بازی کند.
لذا دكترين سياست خارجي يا سياست ناتو در اين دوران را بايد «حضور حداكثري مداخله جويانه» در اين منطقه ناميد.
در این برهه زمانی اعضاء برجسته ناتو علاوه بر «حضور حداكثري مداخله جويانه» در خلیج فارس، بر طبل تو خالي ايران هراسي به ويژه به بهانه دستيابي ايران به تسليحات هستهاي کوبیدند و این امر موجب شد اعراب مرتجع بيشتر در فكر راهبرد «موازنه قوا» با ايران بيفتند. اين راهبرد به مفهوم «قدرت گرفتن يك طرف از موازنه به بهاي حذف طرف ديگر» است و به آن «منطق بازي با حاصل جمع جبري صفر» نیز گفته ميشود.
4- ناتو و خليج فارس پس از برجام و تحولات اخير منطقه
با امضاء توافق جامع هستهاي 14 جولاي 2015 (23 تیر ماه 1394) موسوم به «برجام» عمده بهانه غرب براي ايران هراسي با چاشني امنيت هستهاي در منطقه رو به ضعف نهاد.
اقدامات عربستان سعودي در ترغيب برخي كشورها به قطع رابطه با ايران پس از اعدام آیت الله نمر، حمايتهاي غير قابل انكار از تروريستهاي سوريه، تلاش براي براندازي حکومت مشروع و قانونی بشار اسد، نيرنگ پايين نگه داشتن قيمت نفت، تشكيل ائتلافهاي كاغذي 23 و يا به نقلي 40 كشوري براي به اصطلاح مبارزه با تروريسم، حمله به يمن و امثالهم از تلاش اين كشور براي ايفاي نقش «تك ستوني» در منطقه حكايت دارد؛ گویا حکومت نوپای ملک سلمان سودای ایفای نقش ژاندارم منطقه را متصور بود.
اما ناتو و اعضاء تأثیرگذار آن از قبیل آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان در عمل نشان دادند که هرگز نميتوانند به سعودي ها و شيوخ مرتجع عرب شوراي همكاري خليج فارس در این خصوص اعتماد كنند. دلایل و شواهد آن نیز به قرار زیر است:
- ايدئولوژي افراطی وهابیت و تبعات سنگین آن برای غرب
-«واشنگتن پست» پس از ديدار دو ساعته «باراك اوباما» رئيس جمهور آمريكا با ملك سلمان پادشاه سعودي نوشت: «تعامل با ايران و بهبود در روابط با ايران محور مهم مذاكرات بود.»
- مهمتر از آن كه اينكه اوباما در جريان سفر اول ارديبهشت ماه سال جاری به عربستان و دیدار با سلمان و سپس در نشست دوم ارديبهشت با سران کشورهای شوراي همكاري خليج فارس مجبور به اعتراف شد: «دشمني با ايران به نفع هيچكس نيست. با ايران نميشود كاري كرد.»
- آسوشییتدپرس پيش از سفر اوباما: آمريكا خواستار صلح حتي صلح سرد ميان اعراب و ایران است.
- در جريان اين ديدار توافقي براي فروش تسليحات به اعراب صورت نگرفت.
- سایت خبري «دبكا فايل» وابسته به رژيم اشغالگر قدس دوشنبه 6 ارديبهشت ماه سال جاري از عمق اختلاف آمريكا با كشورهاي عرب عضو شوراي همكاري خليج فارس و مخالفت اوباما با 4 درخواست آنان خبر داد: تقويت جايگاه اهل تسنن در عراق و عدم تأييد اقدامات «حيدر العبادي» نخست وزیر عراق؛ اعمال تحريم آمريكا عليه ايران به دليل آزمایش های موشكي و تقويت بنيه دفاعي خود؛ خريد جنگندههاي رادار گريز «اف 35» توسط عربستان و امارات؛ عدم همكاري واشنگتن با مسكو در راستاي حل بحران سياسي در سوريه و كمك به تركيه و اعضاء شورا در براندازي بشار اسد.
با توجه به رخدادهاي فوق و شکست تلاش های سعودی برای رهبری منطقه، ميتوان راهبرد يا سياست امنيتي ناتو در خلیج فارس را دكترين «مشارکت اعضاء ناتو» نامگذاري كرد؛ چرا که آمریکا در تحليل هزينه فايده (CBA) به اين نتيجه رسيد که براي تأمين منافع بايد به تغيير راهبرد خود اندیشیده تا از این رهگذر از شرق به ویژه چین و روسیه نیز غفلت نکرده باشد.
راهبرد «مشارکت اعضاء ناتو» بر حضور اعضاء بلند پروازي مثل تركيه چشم اميد دوخته تا بار سنگين هزينههاي مختلف آن را با داوطلبان جاه طلب عضو ناتو تقسيم كند. به این شکل آمریکا می تواند بخشي از توان خود را مصروف سياست اعلامي چرخش یا نگاه به شرق نماید. قرائن و شواهد دكترين «مشارکت اعضاء ناتو» به قرار زير است:
- افول تدريجي و رو به گسترش وابستگي غرب به نفت مرتجعين عرب شوراي همكاري به رهبري عربستان با توسعه فن آوری جديد استخراج نفت از ماسههاي نفتي موسوم به انقلاب نفتي شِل (شكاف افقي هيدروليكي)
- پيش دستي تخیلی عربستان در واكنش به رخدادهايي از اين دست در تصويب سند چشم انداز 2030 و استقلال درآمدي از عايدات نفتي (مركز مطالعاتي «چاتم هوس» لندن چهار دليل در اثبات رؤيايي بودن طرح چشم انداز 2030 و قطع وابستگي به نفت را اینگونه اعلام کرد: اين چشم انداز از سوي دستگاههاي اجرايي دولت عربستان تدوین نشده تا بيشترين انطباق را بر زيرساخت ها و امكانات موجود داشته باشد؛ انرژي بهره مند از يارانه، نيروي كار ارزان و رانت دولتي، ضامن بقاء خاندان سلطنتي بوده و با روح چشم انداز در تعارض است؛ افكار عمومي تطميع شده در عربستان انتظار بهرهمندي از يارانهها و كمكهاي حمايتی دولت در اين كشور را دارند و لذا قطع يا كاهش اين حمايتها ميتواند تحولاتي همانند بهار عربي را در عربستان به وجود آورد؛ اینگونه طرح ها در عربستان مسبوق به سابقه بوده و هيچكدام به استقلال نفتي اين كشور منتهي نشده اند)
از سوی دیگر راهبرد «مشارکت اعضاء ناتو» را در احداث پايگاه چند منظوره تركيه (عضو ناتو) در قطر نیز می توان شاهد بود. تاریخچه توافق برای احداث این پایگاه به سال 1991 برمی گردد.
پس از پايان جنگ سرد ميان دو رقيب در بلوك شرق و غرب يعني ورشو و ناتو به رهبري اتحاد جماهير شوري سابق و آمريكا، ناتو سند «مفهوم راهبردي نوين» (New strategic Concept) را در سال 1991 منتشر كرد. از مهمترين موارد موجود در سند «مفهوم راهبردي نوين»، همكاري ناتو با اعضاء شوراي همكاري خليج فارس با هدف گره زدن امنيت خليج فارس با امنيت حوزه اروپا – آتلانتيك و برقراري و ترويج اين امنيت در مناطق پيراموني ناتو بود. البته بايد توجه داشت كه ناتو هرگز نپذيرفته و نخواهد پذيرفت كه سطح همكاريهاي خود با اعضاء شوراي همكاري خليج فارس را به بالاترين نوع همگرايي يعني «همگرايي امنيتي» آن هم از نوع «پيمان دفاع مشترك» ارتقاء دهد.
پيگيري سند «مفهوم راهبردي نوين» موجب شد تا در اجلاس سال 2004 سران ناتو در استانبول تصميماتي براي عملياتي نمودن چنين سندي اتخاذ شود كه به سند «ابتكار همكاري استانبول» (Istanbul Cooperation Initiative) موسوم به ICI شهرت يافت و رابطه ناتو با اين كشورها رسماً در دستور كار قرار گرفت.
در اين راستا، دوشنبه 10 اسفند 1394، «ینس استولتنبرگ» دبير كل سازمان پيمان آتلانتيك شمالي در سفر به كويت توافقنامهاي را با اين كشور به امضاء رساند كه هدف اعلامی آن تسهیل نقل و انتقال نیروها و تجهیزات ناتو از کویت برای انجام مأموریت های ناتو بود. شواهد و ادبيات پيشين اين گونه مفاهيم، تسهيم هزينههاي ناتو با اين كشورها را آشكارا به منصه ظهور ميگذارد.
باید توجه داشت كه پايگاه نظامي بريتانيا در بحرین، پايگاه فرانسه در امارات متحده عربي و پايگاههاي متعدد آمريكا در کشورهای حاشیه خليج فارس و همچنین پايگاه چند منظوره تركيه در قطر هم به جمع شواهد دكترين اتخاذ شده اعضاء ناتو در برهه زماني كنوني یعنی «مشارکت اعضاء ناتو» اضافه خواهند شد.
در حقیقت برجستگان ناتو برآنند تا با آزاد کردن بخش عمدهاي از توان ناتو در خلیج فارس، آن را مصروف سياست اعلامي «نگاه به شرق» كنند تا از قدرت گرفتن بیشتر روسيه و چين نیز غفلت نكرده باشند.
«باراك اوباما» پيشتر در يك سخنراني گفته بود: «اجازه نميدهيم قوانين اقتصادي آسيا در قرن آینده توسط چين تعيين شود».
* ناتو در مقابل روسيه:
صف آراييهاي گسترده و متنوع ناتو به رهبري آمريكا در برابر روسيه مشهود است؛ استقرار چند ده هزار نيروي ناتو در شرق اروپا و در مجاورت مرزهاي غربي روسيه؛ مانورهاي ناتو در حوزه بالتيك كه روزگاري حيات خلوت شوروي سابق به شمار ميآمد مانند اعلام رزمايش استوني و ناتو موسوم به «طوفان بهار» در ماه آینده میلادی؛ تمديد مكرر تحريمها عليه روسيه و تشويق ساير اعضاء غربي ناتو به تداوم اين روند به بهانه عدم تحقق پيمان «مینسک» و ... .
* ناتو در مقابل چين:
به طور خلاصه می توان بخشی از نگرانی های غرب در برابر پکن را به شکل زیر دانست:
- تداوم قدرت گرفتن چين در حوزه اقتصاد موجب تبديل شدن سريع اين كشور به قدرت برتر نظامي نيز شده و خواهد شد.
- برخورداري چين از منابع قابل توجهي از نفت قابل استحصال به روش شكاف افقي هيدروليكي
- برنامه اصلاحات نظامي و دفاعي چين
در واکنش به این نگرانی ها آمریکا (با بهره مندی از پشتوانه نظامی ناتو) بارها به بهانه قوانين بين المللي كشتيراني در آبهاي آزاد در دريای چين جنوبي و شرقي و در نزديكي جزاير مورد مناقشه اين كشور به گشت زنی پرداخته و عملاً به تحريك كشورهاي مرتبط در اين مناقشه نیز پرداخته است.
* ناتو و مقابله با چنين و روسيه در حوزه تجارت:
يكي از بزرگترين پيمانهاي تجارت آزاد توسط آمريكا در برابر روسيه و چين توافقی است كه در 4 فوريه 2016 ميان آمريكا و 11 كشور ديگر به امضاء رسيد و به «توافق تجارت آزاد در دو سوي اقيانوس آرام» (Trans–pacific Partnership) شهرت یافت. اعضاء 12 نفره اين پيمان قريب به 40 % اقتصاد جهان راه به خود اختصاص دادهاند. گفتني است وزير امور خارجه و رئيس جمهور آمريكا تا كنون چند بار از امكان پيوستن روسيه و چين به اين توافق تجارت آزاد سخن گفتهاند اما دقت در روح اين پيمان تجاري از نيات و مقاصد آمريكا پرده برمی دارد؛ چرا که با توجه به نظام ليبراليسم حاكم بر ماهيت وجودي پيمان تجارت آزاد در دو سوي اقيانوس آرام، پيوستن روسيه و چين به اين پيمان يعني تحول در اساس تجارت اين دو كشور و فروپاشي اقتصاد آنها.
لذا در یک جمع بندی مختصر می توان گفت که ناتو به عنوان پشتوانه نظامی و تهاجمی سران این سازمان از دوران نیکسون تا کنون به پیگیری 4 دکترین امنیتی در خلیج فارس پرداخته و متغیرهای مهمی از قبیل نگرش سران اعراب منطقه و یا رئیس جمهور بعدی آمریکا می تواند در تقویت و یا تغییر راهبرد کنونی در این منطقه مهم جهان مؤثر باشد.
نظر شما