به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر یادداشتی از مهدی جمشیدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در مورد مقایسه نگاه رهبری معظم انقلاب و شهید مطهری پیرامون موضوع انقلابی گری است که از نظر می گذرد؛
شبهه ای به این مضمون مطرح شده است كه استاد مطهری در كتاب «آینده انقلاب اسلامی ایران» می گوید ما در پی «انقلاب اسلامی» هستیم و نه «اسلام انقلابی». اما آیت اﷲ خامنه ای همواره بر «اسلام انقلابی» و «انقلابی گری» تأكید می كنند. بنابراین، میان این دو تعارض وجود دارد.
پاسخ این است كه چون ممكن است یك لفظ در دو بافت فرهنگی و فضای اجتماعی، معنای متفاوت داشته باشد، باید به روح و معنایی كه این شرایط بیرونی و غیرمعرفتی در لفظ می دمند، نگریست و لفظ را منقطع از آنها، تفسیر نكرد و یا معنای آن را از یك دورة تاریخی به دورة تاریخی دیگری تعمیم نداد. چه بسا تحولات معنایی رخ داده باشد، كه این قبیل تعمیم های معناشناختی را ناموجه سازد. و از قضا، مصداق یاد شده، از همین دست است.
استاد مطهری در برابر نیروهای التقاطی ماركسیست- مسلمان كه قائل به قرائت ماركسیستی از اسلام بودند و بر همین اساس، اسلام را در مبارزه و كشمكش و ستیز و نبرد و نزاع خلاصه می كردند و برای آنها، همین امور اصالت داشت و نه برپایی ارزش های اسلامی، استدلال می كرد كه اولاً اسلام در این آموزه ها خلاصه نمی شود، بلكه مضامین دیگری را نیز شامل می شود؛ یعنی نباید با اسلام، مواجهه گزینشی و دلبخواهانه كرد. اسلام، همه اسلام است، نه آنچه كه ما بپسندیم.
ثانیاً همه آموزه های اسلامی از آن جهت اعتبار و قداست دارند كه به كمال معنوی و تقرب الی اﷲ كمك می كنند، نه به صورت مستقل و قائم به ذات خویش. مطهری می گفت ما در پی مطلقِ انقلاب نیستم، بلكه در پی انقلابی هستیم كه حاصل آن، استقرار ارزش های اسلامی باشد. انقلاب برای انقلاب، از نظریه دیالكتیك برمی خیزد كه مطلقِ تحولات را مطلوب می انگارد و جوهره هستی را در تضاد و كشكمش خلاصه می كند و نظم و ثبات را سقوط تصویر می نماید.
مطهری تصریح می كرد كه انقلاب برای اسلام، مطلوب است نه انقلاب برای انقلاب. در ایده انقلاب برای انقلاب، چون خود انقلاب به صورت ذاتی اصالت دارد، اسلام، فرع انگاشته می شود و تنها برداشتی از اسلام مطلوبیت خواهد داشت كه حامل و شامل انقلابی گری باشد، و لاغیر.
روشن است كه ما نمی توانیم نظر استاد مطهری را تخطئه كنیم و ایشان را غیرانقلابی و محافظه كار قلمداد نماییم، چون استدلال های ایشان، ناظر به نفی انقلابی گری ماركسیستی است، نه انقلابی گری اسلامی. در غیر این صورت، ما باید از مطلقِ انقلابی گری دفاع كرده و حتی از نیروهای ماركسیست نیز هواداری نماییم.
از طرف دیگر، آیا ممكن است آیت ﷲ خامنه ای برخلاف استاد مطهری، قائل به مطلوبیت مطلقِ انقلاب باشد و ارزش های اسلامی را امری فرعی و حاشیه ای قلمداد كند و یا اسلام را در انقلابی گری و جهاد و مبارزه منحصر سازد و معنویت و فضایل اخلاقی را زائد و بازدارنده – به تعبیر ماركسیست ها، افیون – قلمداد كند؟! بدیهی است كه چنین نیست. همچنان كه در گفتارهای ایشان مشهود است، مقصود ایشان از انقلابی گری، تقید و تعهد كامل به تمام ارزش های اسلامی است و ایشان این تعبیر را در مقابل جریان هایی مطرح می كنند كه دچار فرسایش اعتقادی گردیده و در اشرافیت و نئولیبرالیسم، هضم و مستحیل شده اند و آرمان ها و شعارهای اصیل و اولیه انقلاب اسلامی، گسسته اند و آنها را تندروی و افراطی گری معرفی می كنند(یعنی تكنوكراتهای سرمایه سالار و دموكرات های لیببرال).
این فضای سیاسی و اجتماعی كجا، و فضای سیاسی و اجتماعی كه مطهری در آن سخن می گفت كجا؟! مفهوم پردازی این دو متفكر اسلامی، در برابر جریان های مختلف بوده، و نه جریان واحد، كه بتوان گفت نظر آنها با یكدیگر سازگاری ندارد، و یكی محافظه كار است و دیگری انقلابی گری. در اندیشه آیت اﷲ خامنه ای، انقلابی گری به معنی حزب اللهی بودن است؛ جوانانِ مؤمن و انقلابی یعنی كسانیكه نه تنها به سازش و تسلیم و انفعال در برابر غربِ متجدد گرایش نیافته اند، بلكه اهل خلوص و تقوا و عبودیت نیز هستند. اسلام انقلابی، یعنی اسلام با قرائت انقلاب اسلامی، كه مشتمل بر همه ارزش های اسلامی است (به تعبیر امام خمینی، اسلام ناب محمدی)، نه پاره ای از ارزش ها.
هم اسلام انقلابی كه نیروهای التقاطی ماركسیست- مسلمان در دهه های چهل و پنجاه شمسی مطرح می كردند، باطل است، و هم اسلام رحمانی كه نیروهای التقاطی لیبرال- مسلمان در دهه های هفتاد و هشتاد و نود شمسی بر زبان و قلم خود جاری كرده اند. نه آیت اﷲ خامنه ای مدافع اسلام انقلابی نیروهای التقاطی ماركسیست- مسلمان است و نه استاد مطهری هوادار اسلام رحمانی نیروهای التقاطی لیبرال- مسلمان. اگر مطهری به اسلام رحمانی گرایش یافته بود، هرگز به شخصیت دوم انقلاب اسلامی و عقل این انقلاب تبدیل نمی شد.و اگر آیت اﷲ خامنه ای اسلام انقلابی را ترجیح می داد و معنویت و عبودیت را كنار می نهاد، هرگز به این مراتب و درجات عالی معنوی دست نمی یافت.
نظر شما