خبرگزاری مهر - گروه استانها: اولین کبوتر خونین بال حرم شهرستان قائمشهر، نامش محمد است و در روز بعثت محمد (ص) رسول حق و عدالت بهسوی معشوق بال گشود. نشانههایی او را متمایز میکند، چراکه عاشق بود و دلداده معشوق، این شیدایی و دلدادگی، وی را راهی حرم میکند.
محمد ۳۷ ساله، مهندس متالوژی و پاسدار سپاه قائمشهر، خادم شهدا بود و همواره راهنمای دانش آموزان، دانشجویان و همه عاشقان جبهه و جنگ در مناطق مختلف عملیاتی در اردوهای راهیان نور بود. او که به اقتضای سنش توفیق حضور در جبهههای حق علیه باطل در دوران دفاع مقدس نصیبش نشده بود، حالا یارو یاور کاروانیان نور شده بود تا اینگونه دینش را به شهدا ادا کند و هر روز عاشقانه وجببهوجب خاک مناطق جنگی را طی کند و افسوس شهادت را بر دل خود تحمل کند.
محمد که همواره عموی شهیدش، سردار بزرگ جنگ، شهید علیرضا به لباسی را الگوی اخلاقی و رفتاری خود قرار میداد، جهادگری را پیشه خودساخته تا از این طریق به همراه کاروان جهادگران عرصه سازندگی به دوردستها کوچ کند تا محرومیت را از چهره محرومان بزداید.
این کبوتر حرم میداند درراهی که راهی شده است بازگشتی نیست چراکه او بهسوی آمال و آرزویش بال گشوده است، در نیمههای شب پانزدهمین روز از اولین ماه سال ۱۳۹۵ درحالیکه فقط چند روزی از سی و هفتمین سال تولدش گذشته است، با همسر و نو گلانش صحبت میکند و از آنان میخواهد تا در فراقش اندوهگین نشوند.
صورت مهربان پدر و سخنان دلنشین او خواب را از چشمان مادر، فاطمه ۱۰ ساله، حسن هفتساله و مهدی سهساله گرفته است.
رسول تنها برادر شهید به لباسی در گفتگو با خبرنگار مهر، شهادت را بزرگترین آرزوی برادرش میداند و میگوید: شهید بلباسی لایق شهادت بود و مرگ طبیعی برایش بسیار ناچیز بود.
رسول به لباسی از خاطره آخرین وداع با برادرش، اینگونه تعریف میکند: آخرین وداع با او به ایام عید سال ۹۵ برمیگردد که در سفر راهیان نور به همراه خانوادهاش در منطقه عملیاتی جنوب همسفرش بودیم و درلحظه تحویل سال نو در هفتتپه در محلی که پدر مرحوممان جانباز شده بود، به یاد خاطرات پدر، که بارها از این منطقه و رشادت همرزمانش برایمان تعریف کرده بود، همدیگر را در آغوش گرفتیم و گریستیم.
برادر شهید به لباسی ادامه میدهد: در پانزدهمین روز از فروردین، نیمههای شب با همسر و فرزندانش صحبت کرده و با آنان خداحافظی میکند و راهی کشور سوریه میشود و خداحافظی اوباما بهصورت تلفنی در فرودگاه همه ما را غافلگیر کرد.
وی شهادت را راهی میداند که از زمان ائمه اطهار تاکنون ادامه دارد و پایانی ندارد و معتقد است که درب شهادت بر روی همه باز است، ما خود را عزادار نمیدانیم بلکه فقط از اینکه او دیگر در جمع مانیست اندوهگین هستیم.
به تن فرزندانمان لباس رزم میپوشیم تا راه پدرانشان را ادامه دهند
همسر شهید محمد بلباسی نیز در گفتگو با خبرنگار مهر، با اشاره به خصوصیات اخلاقی محمد، از لحظات وداع با او، اینگونه میگوید: او قبل از رفتن برای بچههایش توضیح داد که برای چه میخواهد برای دفاع از حرم اعزام شود و به آنان سفارش کرد که در نبود او چگونه همراه و همدل مادر باشند.
همسر شهید بلباسی بابیان اینکه همواره به محمد افتخار میکنم، ادامه میدهد: باوجود اینکه در سالهاي متمادی در زمانهای تحویل سال نو، محمد در کاروان راهیان نور بود و در خانه حضور نداشت من هیچوقت نبود او را احساس نمیکردم.
وی زمان شنیدن خبر شهادت همسرش را اینگونه توصیف میکند: وقتی خبر شهادت محمد را شنیدم نماز شکرانه خواندم چون مطمئن بودم او شهید میشود چراکه او همیشه به من سفارش میکرد بعد از شهادتش قوی باشم و گریه نکنم و به یاد حضرت زینب (س) باشم که در ظهر عاشورا چگونه صبور بود و استقامت کرد.
همسر شهید بابیان اینکه شهادت لیاقت میخواهد و نظر خداوند، خطاب به همه دشمنان گفت: بدانید با شهادت همسرانمان ما قویتر شدهایم و حتی به تن فرزندانمان لباس رزم میپوشیم تا راه پدرشان را ادامه دهند.
فاطمه ۱۰ ساله هم همانند دخترک معصوم روز عاشورا، با بابای عاشقش دلگویه میکند و میگوید: بابای مهربانم دلم برایت تنگشده و دلم میخواهد دوباره خندههای زیبایت را ببینم، من میدانم که همیشه با من هستی و من هیچوقت باوجود تو احساس تنهایی نمیکنم، مردم بدانید من هم بابا دارم و با او حرف میزنم و بازی میکنم او شهید است و شهیدان همواره زندهاند.
حضور هزاران شهروند عاشق قائمشهری در مراسم پاسداشت اولین شهید مدافع حرم در قائمشهر در حالی برگزار شد که هنوز پیکر این شهید به کشور بازنگشته و همه در انتظارند تا دلاورمردان خطشکن جمهوری اسلامی ایران تقاص خون ۱۳ شهید مدافع حرم مازندرانی را در منطقه خان طومان از حرامیان کوردل اشغالگر بگیرند و پیکرهای پاک شهدای مدافع حرم روز هفدهم اردیبهشت هرچه زودتر به آغوش وطن بازگردد.
۱۳ مدافع حرم مازندرانی در حملات تروریستی اخیر در سوریه به درجه رفیع شهادت نایل آمدند.
نظر شما