دكتر كزازي اين نامه را در پي انتقادات مطرح شده در محافل فرهنگي و مطبوعات كشور نوشته است كه تازه ترين آنها مقاله اي با عنوان " داوري شعر يا قرعه كشي بانك " بوده كه روز چهارشنبه بيست و پنجم مرداد ماه در روزنامه " همشهري " به چاپ رسيده است .
به گزارش مهر ، دكتر ميرجلال الدين كزازي در ابتدا آورده است : نوشته سخن سنج گرامي آقاي عباس محمدي نوشته اي سنجيده و ستواراست و كاوش و بررسي او در سروده هاي برگزيده در جشنواره " ايران ما " ، پژوهشگرانه و شايسته درنگ .
اما آنچه مرا به نگارش اين يادداشت برانگيخت ، واپسين جمله درآن نوشتار است كه نويسنده در آن از من گلايه كرده است كه دبيرجشنواره بوده ام اما نتوانسته ام پاياني خوش را براي آن رقم بزنم .
پايان ناخوش جشنواره نيزآن است كه سخنوران و سروده هايي برگزيده شده اند كه شايستگي نداشته اند ؛ سروده هايي ناسخته و ناشيوا كه پيشنيه آنها نيزپيوندي با زمينه جشنواره كه " ايران " است نمي توانند داشت .
آنچه من در اين يادداشت باز خواهم نمود همان است كه درسخنراني خويش در بزم و آيين جشنواره نيز گفته ام : پيوند و همكاري من با جشنواره همكاري و پيوندي نمادين بوده است و من به هيچ روي ، در گزينش سروده ها ، نقش و كاركردي نداشته ام ؛ نيز اگربراي نخستين باردبيري جشنواره اي را پذيرفته ام كه بي گمان واپسين بار نيز خواهد بود ، به پاس آن بوده است كه اين جشنواره با نام سپند و گرامي ايران برگزار مي شده است.
اگر سروده اي سست و ناتندرست به زيان ايران و درستيز و دشمني با آن در جايي به چاپ رسيده است ، من يكسره ازآن نا آگاهم و ازپلشتي و آلايش دامان درمي كشم و به خشم و خروش ، بانگ برمي كشم كه : دشمن ايران ، هركه باشد ، ديوخويي است پتياره ، ازديگر سوي ، دشمن ايران به هيچ روي يار و دوستدار ادب نيز نمي تواند بود ؛ ايران سرزمين سپند سخن است و بهشت برين شيوا سخني و شكرشكني در پهنه گيتي .
از آن است كه دشمن ايران به ناچار دشمن سخن و ادب نيزهست ، واپسين نكته اين است : دشمن ايران ، اين سرزمين فر و فرهنگ و فرهيختگي ، جزاهرمن نمي تواند بود .
* دكتر ميرجلال الدين كزازي
مرداد 85
نظر شما