۳۰ مرداد ۱۳۸۵، ۸:۰۰

"كافه ستاره" تجربه تازه اي از فيلم اپيزوديك در سينماي ايران است ؛ نقد فيلم جديد سامان مقدم

"كافه ستاره" تجربه تازه اي از فيلم اپيزوديك در سينماي ايران است ؛ نقد فيلم جديد سامان مقدم

خبرگزاري مهر ـ گروه فرهنگ و هنر : فروش فيلم‌هاي كمدي در چند ماه گذشته روز به روز اين زمزمه را قوت مي‌بخشد كه از اين پس برد با اين نوع آثار است، اما استقبال از "كافه ستاره" سامان مقدم اين زمزمه را از عيار انداخت.

به گزارش خبرگزاري مهر، كافه ستاره با وجود آن كه در آنونس هاي تبليغاتي خود روي عروسي سكانس پاياني تمركز كرده كمدي نيست. اتفاقا در مقايسه تلخي و شيريني، تماشاچي پس از تماشاي اين اثر به لحاظ لذت بردن از فيلم كامش را شيرين، اما فضاي فيلم و زندگي قهرمانانش را تلخ مي يابد. دليل استقبال از "كافه ستاره" را شايد بتوان در سطور زير پيدا كرد .

1- "كافه ستاره" اصالت دارد. به اين معنا كه داد مي زند متعلق به كدام سرزمين است. تماشاگر، بوي خاك كوچه پس كوچه هاي محله قديمي اش را مي شناسد. رنگ چاي "كافه ستاره"، رنج هاي فريبا، آرزوهاي سالومه، دنياي ملوك، اتومبيل زوار دررفته، امامزاده و گاري لبوفروشش را مي شناسد. مخاطب بارها و بارها در همين خيابان ها به آدم هاي قصه "كافه ستاره" تنه زده و مثل آنها روي فرش مي نشيند و كرسي را فراموش نكرده. ما به ازاي خارجي وقايع و اتفاقات آن را ديده و شنيده و منطقش را باور مي‌كند. بدون شك ايراني بودن شخصيت ها و قصه مهم ترين دليل استقبال از "كافه ستاره" است، اما اين همه ادله نيست.

 2- شخصيت ها در اين اثر علاوه بر ايراني بودن، داراي يك پرداخت خوب هستند كه آنها را باورپذير و ملموس مي كند. رومن رولان در "جان شيفته" مي نويسد "آدم هاي خوشبخت سرگذشت ندارند". آنها كه زخمي بر تن و روح شان به يادگار مانده سرگذشت ها براي تعريف كردن دارند. درست بر همين اساس آدم هايي كه به "كافه ستاره" مي آينده و مي روند، حكايت هفتاد من كاغذند.  فريبا، سالومه، ملوك و حتي ابي، خسرو، فريدون و البته دخترك شيفته دبي در مجال كوتاه ظرف زماني فيلم تنها فرصت مرور شدن مي يابند، اما به حتم در يك نگاه هر يك از اين شخصيت ها آنقدر خوب و داراي شناسنامه به نظر مي رسند كه مي توانند يك سوژه تمام عيار براي يك فيلم سينمايي بلند باشند. فريبا، نشانه هاي زن سنتي ايراني را در خود حفظ كرده است. او همچنان به مرد به منزله سايه بالاي سر نياز دارد، اما در عين حال صاحب يك كافه است و به عنوان نان آور خانه حضور اجتماعي پررنگي دارد. ملوك صاحب چند خانه است، اما او دختر ترشيده و متمول و متفاوتي است كه عشق پيرانه سرش از تلخي اثر مي كاهد. سالومه اما نماينده نسل زنان امروز بلكه نماينده نسل جوانان امروز است. او منتقد وضع موجود است.

جمع بندي گفته هاي او نزد روحاني امامزاده و ابي، نامزدش، تماشاچي را به اينجا مي رساند كه سالومه زيبايي ها و ارزش هاي زندگي سنتي را با مدرنيته و تكنولوژي روز مي خواهد، مثل امامزاده وسط دريا يا مكانيك شيك و پيك ... اما راستش آنچه در اين ميانه باورپذير درنمي آيد رفتن سالومه است. سالومه عليرغم فشارهايي كه پس از زنداني شدن ابي تحمل مي كند، در هيچ جاي اثر نشاني دال بر اينكه آدم رفتن باشد از خود به جاي ننهاده است. ابي  و كمي تا قسمتي خسرو به آدم هاي كيميايي نزديك ترند. دايره واژگاني ابي فرهنگ لغات آدم هاي كيميايي است. با اين تفاوت مهم كه هر يك از اين دو با روند رفتاري خود از قالب تيپ درآمده و به شخصيت نزديك مي شوند.

3- داستان از آغاز تعادل ندارد. همه چيز معلق است و گويي در انتظار كنشي است تا ماجراها آغاز شوند و سامان مقدم پس از اينكه به خوبي اين بي تعادلي را تصوير مي كند، تماشاچي را به انتظار نمي گذارد. قتل فريدون به دست خسرو كنشي است كه زمينه ساز همه ماجراهاي فيلم مي شود. از دستگيري ابي تا سرگرداني ملوك و رفتن سالومه و ... اتفاقاتي است كه دستخوش همان كنش اصلي اثر هستند و اين البته از ايراني بودن "كافه ستاره" نشات مي گيرد. "كافه ستاره" در يك محله قديمي واقع است كه آدم ها و زندگي هر يك از آنها در هم تنيده و مرتبط به هم است. در صحنه هاي نخستين از زبان فريبا، مادرش و حتي سالومه به دفعات از هراسشان از آگاهي مردم محل مي شنويم و طبيعي است كه كنش بزرگي نظير يك قتل، آدم هاي يك محل را كه مثل دانه هاي يك تسبيح به هم متصلند متاثر نمايد.

4- شكل متفاوت روايت داستان "كافه ستاره" و تعليق آفريني هاي پياپي در اپيزودهاي نخست موجب مي شود تماشاچي از اپيزود دوم در پي كشف و شهود برآيد و در اپيزود سوم خود نقش فعالي در تعريف روند قصه ايفا نمايد. در اين اثر تعريف و تجربه تازه اي از فيلم اپيزوديك در سينماي ايران شده است. در تجارب پيشين چه از سوي محسن مخملباف و چه از سوي رسول ملاقلي پور و ... گاه فضاي نزديك به هم داستان ها يا شخصيت ها و كوتاهي ظرف زماني داستان فيلمساز را وامي داشت اثري اپيزوديك را طراحي نمايد. اما در "كافه ستاره" اپيزوديك شكل روايت يك داستان بلند است. اين داستان بلند مي توانست به مانند قصه هاي قديمي با يكي بود يكي نبود آغاز شود، اما ابتكار سامان مقدم موجب شد تا فرم نويسي براي بازگويي روايت انتخاب شود. در هر اپيزود روي يك شخصيت تمركز مي شود، اما اين دليلي نمي شود تا تماشاگر از حال و روز باقي شخصيت ها غافل بماند. تكه اي از پازل ماجرا در هر اپيزود گنجانده شده تا تماشاگر رفته رفته علت و معلول ها را كشف كند. شكل متفاوت روايت خود مي تواند دليلي باشد تا تماشاچي را ترغيب نمايد دوباره به ديدن "كافه ستاره" برود.

کد خبر 369546

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha