به گزارش خبرنگار مهر محمدرضا یزدانپرست روزنامهنگار و مجری تلویزیون در یادداشتی با عنوان «نگاهی به تنها برنامه تخصصی ادبی این روزهای تلویزیون» ضمن بازخوانی کارنامه تلویزیون در زمینه تولید برنامههای تخصصی با موضوع «شعر» به نقاط ضعف و قوت برنامه تلویزیونی «جویبار» پرداخته است.
متن یادداشت یزدان پرست را در زیر میخوانید؛
«شعر، هنر ملی ما ایرانیان است»؛ کسی نمی داند این جمله را اولین بار چه کسی گفته و کدام رسانه منتشر کرده اما کمتر کسی است که به مفهوم درست آن شک داشته باشد. فرقی هم نمیکند به زبان چه کسی برای بار نخست جاری شده باشد.
تقریبا قاطبه جامعه ادبی کشور به این جمله اذعان دارند و بدون تعارف پراقبال ترین هنر هم در میان مقامات عالی حکومت، همین شعر است. شاهد مثال از این عیان تر میخواهید که منظمترین دیدار بالاترین مقام کشور در نیمه ماه مبارک رمضان و شب میلاد امام حسن مجتبی (ع)، سالیان سال است با «شاعران» رقم می خورد؟ اصناف دیگر هنری هم با ایشان دیدارهایی داشتهاند اما هیچکدام به نظم هر ساله و علاقمندی و جدیت نسبت به شعر و شاعری نبوده است.
حالا بگذریم که ادوارد براون معتقد است یک ایرانی را پیدا نمیکنید که در طول عمرش حداقل یک بیت شعر نگفته باشد و بگذریم که زبان فارسی را به دلایل متعدد موسیقایی و حجم مترادفها و احساسات، زبان شعر میشناسند و «بگذریم» های دیگر.
همان مقدمه پیش گفته کافی است که هر رسانهای با هر تیراژ و شمارگان مخاطب خود را در معرض توجه به این هنر ملی ببیند و بداند اما چرا جای این هنر ملی و والا در سیمای جمهوری اسلامی تا این حد در سه، چهار دهه گذشته خالی بوده است!؟ هر چند کمتر مجری و حتی میهمانی در برنامههای تلویزیون حضور پیدا کرده که شعری در ابتدا یا انتهای اجرا و گفته هایش نخوانده باشد. مقصود من ازحضور شعر در سیمای ایران، برنامهسازی براساس شعر و نگاه تخصصی به مقوله شاعری است.
یک جستجوی ذهنی ساده یادم میآورد که در سالیان گذشته برنامه «با کاروان شعر و موسیقی». با اجرای سهیل محمودی و تهیه کنندگی برادران مناجاتی. با شعر به شکل جدی و تخصصی برخورد داشت، موفق هم بود و پرمخاطب اما بازهم، اختصاصا برای «شعر» نبود.
در سالهای ۸۷ و ۸۸ خود من سلسله گفت و گوهایی را در تحلیل شاهنامه با دکتر میرجلال الدین کزازی تجربه کردم که فرصتی ۱۵ دقیقهای بود در یکشنبههای صبح بخیر ایران. که خود برنامهای سه ساعته بود ـ که آن هم یک برنامه مستقل نبود و بخشی از برنامهای ترکیبی محسوب میشد. در دو، سه سال گذشته برنامه «قندپهلو» در شبکه آموزش به شعر و شاعران مربوط است اما آن هم فقط یک گونه شعری که طنز و طنازی باشد ـ را پی می گیرد و لاغیر.
محمد صالحعلا در سالهای گذشته در «دو قدم مانده به صبح» پی جوی شعر و ادبیات در شکلی پرمخاطب بود اما آن هم در بعضی از روزهای هفته و به قول خودش فقط در «برخی» از «مرغزار»های گفت و گو. حاصل این جستجوی ذهنی همینهاست و نه بیشتر. که هیچکدام به طور تخصصی و کاملا مستقل و جامع به شعر نپرداختهاند. حال برنامه ادبی «جویبار» که خود برخاسته از تلاش پیشتر در برنامه «نقد شعر ۴» است، در عصرهای ماه مبارک رمضان روی آنتن میرود و پرچمدار تنها برنامه مستقل و تخصصی شعر است.
شاید در ذهن، برنامه «مشاعره»ی شبکه آموزش را هم مرور کنید اما اساسا «مشاعره کردن» در نگاه جمیع فعالان ادبی و پی جویان تخصصی ادبیات، عوامانه ترین کار ممکن در برخورد با شعر است و غیر از تفنن هیچ کارکردی ندارد. صورت تفریحی گپ زدن پیرمردهای قدیمی برای گذران اوقات به جای هرکار دیگری، شکل برنامهای به خود گرفته که در طول سالیان پخشاش گسترده و گستردهترشده اما یک متخصص ادبیات را پیدا نمیکنید که این کار را تحسین کرده باشد، در عوض کلی کف و سوت و سکه و پاداش بیخود و بی جهت به این برنامه سرازیر شده که میشد در شکلی دیگر از برنامهسازی مرتبط با شعر و ادبیات خرج شود و نتیجهاش بهتر از این باشد که دوربینی در خیابان راه بیفتد و از حداقل ۲۰ نفر سوال کند: «یک بیت از سعدی شیرازی حفظ هستید؟» و فقط نفر نوزدهم مصرع اول «سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز...» را بلد باشد و باقی هیچ...
یک نفر از عوام نمی داند «قابوسنامه» چیست؟
یک نفر از عوام نمی داند «ناصر خسرو» کیست؟
یک نفر از عوام نمی داند «سنایی» چه کرد؟
یک نفر از عوام نمی داند «نیما» چه گفت؟
و مثال های فراوان دیگر.
اگر توده مردم مقصرند که کتاب نمیخوانند، تقصیر اصلی برگردن رسانه است که خلأ مطالعه را ـ اینجا اختصاصا منظورم اطلاع رسانی و آگاهی بخشی در حوزه شعر است ـ با برنامه سازی و برنامههای آگاهی بخش پر نمیکنند در عوض بر طبل تو خالی برنامه «مشاعره» میکوبند که یک مشت بروبچه برای ذوق کردن پدر و مادرهایشان بیایند و «لام» بدهند و «میم» تحویل بگیرند و حتی ندانند بیتی که حفظ کرده اند از کیست و مفهوم بیت چیست.
باری؛ در این هیاهوی کم دانشی از تنها هنرملی، «جویبار» و قبل تر از آن «نقدشعر ۴» دارد جور سالها کم کاری را به دوش میکشد. باید دست حسن ملکی، مدیرشبکه و حمیدرضا حاتمی، مدیرگروه ادب و هنر شبکه چهار را به گرمی فشرد که این نقص و خلأ را فهمیدهاند و پر کردهاند، آن هم به بهترین شکل نه با هرکاری و هر شکلی و هر برنامه ای و هر مجری ای و هر...
بعد از آن هم باید دست کوروش انصاری و سعید بیابانکی را بوسید که در اوضاع اقتصادی سخت صداوسیما، بدون اسپانسر، برنامهای را به روی آنتن میفرستند که اهالی ادبیات و بسیاری از توده مردم، مخاطب آن هستند. هم متخصصها و هم خیلی از عوام و هم مدیران مرتبط و هم تیم برنامهسازی خوب میدانند که جای پرداختن به بسیاری از شاعران در نقدها و تحلیل های این برنامه خالی است و نمونه بارز، احمد شاملو است اما تا داخل گود نباشی، سخت است درک کردن این موضوع که هر رسانهای در هر جای جهان دارای خطوط قرمز است و رسانه بی خط قرمز نداریم. تازه این گروه برنامه سازی و مدیران شبکه چهار در این شرایط خطر کردند و با جسارت و شهامت، برنامه ای ویژه برای فروغ فرخزاد تدارک دیدند و «نقد شعر ۴» با این موضوع زنده روی آنتن رقت.
خلاصه تجربهها و آگاهیهای برخاسته از نگاه شایسته سالارانه در «نقد شعر ۴» رسید به ماه مبارک رمضان و برنامه «جویبار» عصرهای ماه مبارک را مرتبط با موضوعی متناسب با ماه نزول قرآن، طی میکند و هرروز تاثیر قرآن را روی شعر یکی از شعرای قله نشین این سرزمین میکاود. سعید بیابانکی در مقام مجری- کارشناس حاصل نزدیک به ۳۰ سال تجربه و پرسه در فضای شعر را با خود به «جویبار» آورده و در این موضوع اختصاصی ماه مبارک ـ از آنجا که خود شاعری آیینی و متاثر از متون مذهبی است و شناخه می شود ـ در گره افکنی و پیش بردن بحث هر روز و گپ با میهمانان، موفق بوده.
جویبار، برگ برنده دیگری هم داشته؛ توجه به نامهای کمتر شنیده شده. شاید موانع مالی بر سر راه تهیه کننده، دعوت از میهمانان نامدارتر را مانع شود اما میشود نیمه پرلیوان را دید و به این موانع، به عنوان حسن نگریست.
چه بسیار عضو هیات علمی در دانشکدههای مختلف ادبیات در سراسر کشور داریم که هم خوش دانشاند، هم خوش سخناند اما در سیما مطرح نبودهاند. جویبار، میدانی مهیا کرده تا نام های کمتر شنیده و کمتر شناخته شده با قرائت های تازه بیایند و دیده و شنیده شوند.
همین است که در کنار نامهای معروفی چون اسماعیل امینی، اسماعیل آذر، علیرضا قزوه، مرتضی امیری اسفندقه، نادر بختیاری و... صندلی کارشناس و آیتم شعرخوانی خود را به نام های غریب تری هم اختصاص داده که مخاطبان با سویه های تحلیلی و اساتید مدرن تری رویارو شوند.
به اهالی «جویبار» باید «دست مریزاد» گفت و «طاعات قبول». این تیم بعد از ماه مبارک قافله نقد شعر را ادامه خواهد داد ـ به امید خدا ـ و امید که برنامه هایی برای آشتی مردم با شعر و شناساندن شعر ناب ـ نه تفریح و تفنن ـ روز به روز در سیمای ملی بیشتر شود و مدیران و برنامه سازان، این گذر پروپیمان از محتوا و پیشینه را افزون تر، دستگیر باشند؛ مدت هاست تیراژ ۵۰۰ تایی مجموعه های شعر، ناله احتضار سر داده است و گوش شنوا می خواهد.
نظر شما