به گزارش خبرنگار هنري " مهر " در اين جلسه كه به همت انجمن منتقدان و نويسندگان تئاتر ايران برگزار شد، " بهرام بيضايي " در پاسخ به سئوال يكي از تماشاگران مورد علت به كارگيري نام " ضحاك " به جاي " اژدهاك " گفت: زماني من نمايشنامه اي به نام " اژدهاك " نوشتم. البته اژدهاك آن داستان با اژدهاك اين نمايشنامه متفاوت است. اين اژدهاك ديگر اسطوره نيست ، بلكه با يكي از پادشاهان محلي واقعي ادغام و احتمالا با خاطره اي از آشوري ها و بابلي ها يكي شده است و بعد از قرن پنجم به شكل ضحاك به ما رسيده است. به هر حال من مي خواستم بين اين دو اسطوره تفاوت قايل شوم.
بيضايي در مورد علاقه خود به دنياي كهن گفت: من به هيچ چيز تاريخ و جهان علاقمند نيستم. جهان بسيار زشت است و تنها چيز زيباي آن درختان بودند كه دارند آن را نيز از بين مي برند. من فقط براي آن كه دنيا و ريشه هاي مشكلاتي را كه از بدو تولد با آن مواجه بودم را بشناسم، سعي مي كنم با اسنادي ، دنياي قديم و در اصل ريشه هاي مشكلاتي را كه وجود دارد، را بشناسم.
كارگردان نمايش " شب هزار و يكم " در پاسخ به سئوال يكي از تماشاگران مبني بر اين كه چرا در اجراي شما فريدون جاي كاوه آهنگر را گرفته بود، گفت: من در مورد كاوه مشكوكم. كاوه جعلي است و در گذشته قيام مردمي اتفاق نيفتاده است. تا جايي كه من مي دانم كاوه متعلق به عصر حماسه نيست.
وي در ادامه گفت: فريدون داراي مادر تمثيلي گاو است و پدرش آبتين يعني مربوط به آب است، فريدون با باروري در ارتباط است. در مقابل وي ضحاك ، نماينده خشكسالي و ضد باروري است. در اصل فريدون براي گرفتن انتقام گاو مي آيد. بيرق فريدون پوست گاو است. در دوران بعد چون قضيه مادر گاو را نفهميدند براي گاو صورت انساني قايل شدند. كاوه از اين تحول و نفهميدن همين اسطوره مي آيد و به همين خاطر كاوه پيش بندي چرمي و از چرم گاو دارد. پس در اصل اساطير كاوه وجود ندارد. بلكه فريدون وجود دارد.
بيضايي در جواب سئوالي در موردعلت تغيير ناگهاني شخصيت مرد در نمايش سوم، گفت: به نظر من تحول در ايران به همين صورت رخ مي دهد. تا آنجايي كه بتوانيم در برابر منطق، خرد، عاطفه و ... مقاومت مي كنيم و عربده مي كشيم. اما ناگهان يك جا اين مقاومت تمام مي شود و حال از آن طرف بام مي افتيم.
وي در مورد هويت فعلي ايرانيان گفت: هويت ما خراب كردن آن چيزي است كه داريم و به جاي خرابه ها چيزهاي بي ارزشي وارد مي كنيم. هويت ما آن چيزي است كه الان ما مي سازيم. روياهاي ما هويت مارا نمي سازد. هويت ما تخريب كردن است.
بيضايي در مورد علت خودكشي نمايش دوم گفت: در هر نمايش گفت و گوي فرد با قدرت است. در مورد خودكشي هم بايد بگويم كه خيلي از افراد خودكشي را راه حل مي دانند و كافي است شما به آمارها مراجعه كنيد.
وي در مورد تعزيه و ارتباط آن با آيين هاي باروري گفت: تعزيه و همه نمايش هاي مذهبي جهان تحول يافته آيين هاي باروري هستند. در جهان قديم مرگ هر ساله طبيعت و زنده شدن آن باعث تعجب مي شد. حتي كاشت يك دانه در زمين و تولد دوباره آن باعث پيدايش تفكر زندگي پس از مرگ در ايران باستان شده بود. داستان مرگ سياوش و سبز شدن درختي از خون وي از همين داستان كاشتن دانه نشات گرفته است. در آيين مانوي گفته مي شد كه با يادآ وري ماني مي توان او را زنده كرد. اين يادآوري مردگان در اصل به تعزيه رسيده است. ما با ياد آوري شهادت حضرت امام حسين (ع) در اصل او را براي خودمان زنده مي كنيم.
" بهرام بيضايي " در پايان صحبت هاي خود در مورد نحوه به كارگيري موسيقي در نمايش خود گفت: در اين اجرا از موسيقي به عنوان يك مقدمه براي ورود به نمايش استفاده شد. من فكر مي كنم كه تماشاگر در لحظه ورود به سالن نا متمركز است و با موسيقي مي توان حواس او را به نمايش جلب كرد. براي من مهم بود كه تماشاگر جملات اول هر نمايش را كه مهمترين جملات بود را بشنود.
جلسه گفت و شنود نمايش " شب هزار ويكم " روز دوشنبه 19 آبان در تالار چهارسو مجموعه تئاتر شهر برگزار شد.
کد خبر 36986
نظر شما