۲۲ تیر ۱۳۹۵، ۱۲:۰۹

در همایش«مخاطب امروز ادبیات کودک و نوجوان کیست؟» مطرح شد؛

عباراتی مثل «هنر برای هنر» برای ادبیات کودک و نوجوان غیرممکن است

عباراتی مثل «هنر برای هنر» برای ادبیات کودک و نوجوان غیرممکن است

در همایش«مخاطب امروز ادبیات کودک و نوجوان کیست؟» مطرح شد عباراتی مثل «هنر برای هنر»ظاهراً برای ادبیات کودک و نوجوان امری غیرممکن است. چون نویسنده قبل از نوشتن به کودک و نوجوان فکر کرده است.

به گزارش خبرنگار مهر، نشست «مخاطب امروز ادبیات کودک و نوجوان کیست؟» به مناسبت روز ملی ادبیات کودک، عصر دیروز، ۲۱ تیر ماه با حضور محسن هجری نویسنده و پژوهشگر کودک و نوجوان)، حمیدرضا شاه آبادی نویسنده کودک و نوجوان، علیرضا کرمانی مدرس جامعه‌شناسی کودکی در دانشگاه الزهرا و مریم جلالی عضو هیات علمی دانشگاه شهید  بهشتی و نویسنده در انجمن نویسندگان کودک و نوجوان برگزار شد.

در ابتدای این نشست، مرجان فولادوند، بیانیه انجمن کودک و نوجوان به مناسبت درگذشت زنده یاد کیارستمی را قرائت کرد. پس از آن فرهاد حسن‌زاده، یادمانی که برای محمدرفیع ضیایی کاریکاتوریست در نشریه دوچرخه منتشر کرده‌بود را خواند.

حمیدرضا شاه‌آبادی در ابتدای این نشست به ذکر خاطره‌ای پرداخت و گفت:  وقتی صحبت از مرحوم ضیائی، کیارستمی و آذریزدی به میان آمد، یاد خاطره‌ای افتادم که به زمان مدیریت من در انتشارات کانون برمی‌گردد. خاطرم هست با خانواده به منزل پدرم رفته بودیم که، مدیر هنری انتشارات، ابوالفضل همتی آهویی با من تماس گرفت و گفت بهرام خائف فوت کرده است. آنجا بود که فهمیدم مرگ یک جمله ناتمام است. چیزی است که بخش اولش را می‌دانیم و آن مرگ است و بخش دومش یعنی اینکه چه کسی و کجا به این قصه دچار خواهد شد، برای ما مشخص نیست. چه خوب است که قبل از مرگ آدم‌های دوروبرمان آن‌ها را دریابیم تا بعد از مرگشان این‌قدر غمگین نباشیم.

نویسنده کتاب «وقتی مژی گم شد» با تاکید بر اهمیت مخاطب در ادبیات کودک و نوجوان گفت: من برای مخاطب، ارزش و اهمیت بالایی قائل هستم. تا جایی که مخاطب را در کنارخالق اثر می‌دانم. برای مثال، کافی است،  در یک اثر مکتوب،  به کنایه‌ها، ضرب‌المثل‌ها و اشاره‌ای ناقص به واقعه‌ای که در گذشته اتفاق افتاده، دقت کنید. نویسنده  در نوشته‌اش به ذهنیت مخاطب تکیه می‌کند، بنابراین اگر با یک ذهن خالی مواجه باشد، کارش بسیار سخت خواهد بود.  

به گفته شاه آبادی این مخاطب است که با توجه به داشته‌های ذهنی معنی کامل شعر را در اندیشه‌اش، متبلور می‌کند. بنابراین به باور من،   مخاطب و نویسنده دو نوازنده هستند که یک نت واحد دارند و به دونوازی زیبایی از روی آن نت واحد مشغول می‌شوند.

محسن هجری، نویسنده «چشم عقاب» هم گفته های خود را با این پرسش آغاز کرد که مخاطب ادبیات کودک و نوجوان کیست؟   و گفت: این نوع ادبیات، مخاطبی دارد که در درونش مفروض است. کسی نمی‌تواند بگوید من به‌عنوان نویسنده، کتابم را می‌نویسم. حالا کودک یا نوجوان می‌خواهد آن را بخواند یا نه! بنابراین پدید آورنده باید از مخاطب خودش، شناخت کافی داشته باشد و تفاوت کودک و نوجوان در دهه ۹۰ را با مخاطب دهه ۸۰ یا ۴۰ بداند.  اینجاست که شرایط خاص مخاطب معنا می‌یابد. این را هم نباید ناگفته گذاشت که حتی اگر  نویسنده‌ای در لایه‌های هوشیار ذهنی به اهمیت مخاطب و شناخت آن اقرار نداشته باشد، در لایه‌های نیمه‌هوشیار و ناخودآگاهش به آن معتقد است. در این میان وجوهی مطرح می‌شود که ما الزاماً برای آن پاسخی نداریم.

مریم جلالی یکی دیگر از کسانی بود که در این جلسه به توضیح درباره ادبیات کودک و مخاطب آن پرداخت و گفت: درباره ادبیات کودک باید به گذشته رجوع کرد. به نظر می‌رسد مفهوم این عبارت از زمانی که مفهوم کودک شکل گرفت، ایجاد شده است اما آیا هر متن ادبی و مناسب برای کودک و نوجوان نوشته‌ای در ادبیات کودک و نوجوان به‌حساب می‌آید؟ در این میان، کدام یک از سه ضلع کودک (مخاطب)، نویسنده و ادبیات، اصالت دارند؟

این پژوهشگر ادبیات کودک با تکیه بر لزوم مخاطب‌شناسی در حوزه ادبیات کودک گفت: زمانی می‌توان درباره نیاز مخاطب صحبت کرد که کیستی آن مشخص شده باشد، چرا که در ادبیات کودک و نوجوان، این مخاطب است که حرف اول را می‌زند.

علیرضا کرمانی نیز درباره پرسش طرح شده توسط محسن هجری گفت: باید بگویم، در ابتدای این بحث با صحبت‌های آقای هجری در مقدمه موافقم اما هر چه قدر این گفت‌وگو به جلو برود نظرات آغازین به چالش کشیده خواهد شد. با این توضیح، به گمان من  به‌کارگیری عباراتی مثل «هنر برای هنر» ظاهراً برای ادبیات کودک و نوجوان امری غیرممکن است. چون نویسنده این حوزه قبل از نوشتن به کودک و نوجوان فکر کرده است.

کرمانی با اشاره به تخصصش در زمینه جامعه‌شناسی، عنوان کرد: من سعی می‌کنم در این نشست به بحث درباره مفاهیم جامعه‌شناسی کودک بپردازم. اولین و قدیمی‌ترین تصویری که از کودک وجود دارد، تصویر کودک اجتماعی است. مهم‌ترین پیش‌فرض این نگاه، انتقالی بودن این دوره است. به این معنا که ما امروز کودک هستیم و فردا بزرگسال می‌شویم. این نگاه در جامعه‌شناسی معتقد است که نیروی کار جامعه و ارزش‌های آن باید از این رده سنی تأمین شود. در این نگاه کودک ابزار است و نفس بودنِ «کودکی» مهم نیست.

این استاد دانشگاه ادامه داد: کودک در این دیدگاه شهروند محسوب نمی‌شود و باید استانداردهایی را بگذراند تا شاید در آینده شهروند شود. در این نگاه، کودک یک آدم ناقص و در حقیقت آدمک است. نگاه دوم، کودک ساختاری است که دقیقاً در مقابل کودک اجتماعی قرار می‌گیرد. این نگاه معتقد است، علی‌رغم اینکه من یا شما از کودکی به بزرگسالی خواهیم رفت و این دوره انتقالی است اما کودکی صدها سال است که در جوامع مختلف و زمان‌هایی گوناگون وجود دارد. در این نگاه کودکی در عرض میانسالی و پیری قرار می‌گیرد نه در طول آن. با این توضیح در این دیدگاه جامعه از شهروندان کودک و نوجوانی تشکیل شده که حق شهروندی دارند. شاید این نگاه ناتوانی را هم برای کودک قبول داشته باشد اما این ناتوانی را نقص نمی‌داند بلکه معتقد است که این یک ویژگی است.

کرمانی درباره تصویر سوم کودک در جامعه‌شناسی گفت: کودک عامل، سومین تصویر موجود از کودک در جامعه‌شناسی است. شاید بتوان این نگاه را جدیدترین تصویر از کودک دانست که ما در جامعه تجربه‌اش کرده‌ایم. براساس این نگاه، کودکان دیگر نه نادان‌ هستند و نه ناتوان. تکنولوژی و فضاهای مجازی در جامعه امروز وضعیتی را به وجود آورده‌اند که در آن کودکان هم می‌توانند و هم می‌دانند. با این توضیح آیا ما هنوز مجاز هستیم که با تکیه بر تعاریف بین‌المللی کسی را که سنی زیر ۱۸ سال دارد، کودک اجتماعی بنامیم؟



 

کد خبر 3711304

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha