۲ مرداد ۱۳۹۵، ۱۳:۵۴

روزگار متفاوت پیرمرد بی خانمان

«مهری» که به ثمر نشست/حاج حسن مجاورنشین در سایه امام مهربانی‌ها

«مهری» که به ثمر نشست/حاج حسن مجاورنشین در سایه امام مهربانی‌ها

مشهد ـ پیگیری های خبرنگار مهر برای سامان دادن به وضعیت نا مناسب پیرمرد مجاور نشین حرم رضوی نتیجه داده و لبخند بر لب های حاج حسن نشسته است.

خبرگزاری مهر ،  گروه استان‌ها: حاج حسن پیرمرد رنجوری که تا چندی قبل در آلونکی در یکی از کوچه های اطراف حرم رضوی زندگی می کرد حالا سر و سامان گرفته و به آینده امیدوار است به پای صحبتش می نشینیم و می پرسیم، پدرجان چه آرزویی داری؟

می‌گوید: هیچ و با انگشت اشاره‌اش بالا را نشان می‌دهد، آسمان را. خدا را می‌خواند و آرزوهایش را در داشتن خدایش خلاصه می‌کند.

اما نه، انگار پشیمان می‌شود، به آرامی می‌گوید: کسی به دیدنم نمی‌آید...

اما حالا تو به او قول می‌دهی که خانواده‌اش شوی، بشوی فرزندان نداشته‌اش و به سراغش بروی، مثل همان بار اول. مثل همان روزی که در کوچه‌ها جستجویش می‌کردی و در تلاش بودی تا  نشانی از او بیابی و همانجا هم با خود گفتی معتبرترین نشانش، همان گمنام بودنش است.

امروز با اهالی «مهر» جمع شده‌ایم تا باز هم در کنار او باشیم، در کنار «حاج حسن».

روزی که برای نخستین بار در رسانه ها، گزارش روزگار حاج حسن با عنوان «زخم‌هایی به عمق رنج زندگی/ حضرت رضا ضامن بی‌پناهی «حاج حسن» در مهر منتشر شد، شاید کسی گمان نمی‌کرد به این زودی مشکل این پیرمرد مجاورنشین و دوست‌داشتنی شهرمان حل شود اما حالا اهالی «مهر»، وسیله‌ای شدند برای جلوه‌گر کردن مهر امام هشتم.

گزارشگر آن روز پنجشنبه، سوم تیرماه، ساعت‌ها در کوچه‌های اطراف حرم در جستجوی حاج حسن بود و نشانی اش را از هرکسی می‌جست، کلانتری محل، کسبه اطراف و حتی رهگذران عادی.

آغاز داستان حاج حسن

یافتن حاج حسن در کوچه آستانه‌پرست حدودا سه ساعت به طول انجامید و به قول گزارشگر، «قسمت که باشد، همه چیز خودبه‌خود روبراه می‎شود و امروز انگار آن روز قسمت به من نیز رو کرده بود و  فقط می‌توانستم سکوت کنم، هنوز چند قدمی از کلانتری دور نشده‌ بودم که تصویری زنده شبیه عکسی که در دست دارم درست در مقابلم نمایان شد و انگار، این حاج حسن بود که مرا پیدا کرد... .»

حالا گزارشگر  ما، حاج حسن را یافته است و می‌خواهد دقایقی را با او به گفتگو بنشیند، اما حال و روز پیرمرد وخیم‌تر از آن است که بتواند با کسی حرف و بزند و از درد و رنجش بگوید ولی انگار حرف لازم نیست، تنها یک نگاه به وضعیت زندگی حاج حسن در آن کوچه، زیر آفتاب سوزان و یا باد و باران، خود گویای همه چیز است و کتابی است پر از دردهای ناگفته این پیرمرد مجاورنشین.

آلونک حاج حسن  چهار دیواری نداشت و سقفی از جنس پارچه و پلاستیک تنها سهم او از دنیای قشنگ ما بود، کار خودش هم نبود این خانه‌سازی، اطرافیان به او کمکی کرده‌ بودند تا همین سرپناه پلاستیکی را برای خودش دست‌وپا کند.

آن روز حاج حسن در سکوت به سر می‌برد و تنها خدا را می‌خواند، اما اهالی محل به جای او سخن گفتند و گله و شکایت از اینکه هیچکس به فکر این پیرمرد نیست و پیگیری‌های اهالی برای رسیدگی به وضعیت او نیز به نتیجه مانده است.

شاید تنها واکنش پیرمرد مجاورنشین ما به رنج سی ساله‌اش، زخم دستانش بود که آنها را به گزارشگر مهر نشان داد و به گفته خود او، «چه لحظه رنج‌آوری بود دیدن زخم‌های دست حاج حسن که انگار کهنه بود، خیلی کهنه... . »

دیدار با تولیت آستان قدس رضوی

از همان روزهای نخستینی که به عنوان تولیت جدید آستان قدس رضوی پا یه این شهر مقدس مشهد گذاشت، حرف و سخنش یاری و امداد رساندن به محرومان و مظلومان جامعه بود و در همان قدم اول هم معاونت «مستضعفان» را در آستان قدس رضوی تأسیس کرد و به حق در این مدت، کم نگذاشت از سرکشی به محرومان و یاری رساندن به درد دیدگان این شهر.

حجت‌الاسلام سید ابراهیم رئیسی اما یک بار دیگر، مهربانی امام هشتم و یتیم‌نوازی این آستان مقدس را به نمایش گذاشت و مثل مدت اخیر، دستی دیگر گرفت در این شهر و به قول حاج حسن «خدا دستگیرش باشد».

تولیت آستان قدس رضوی اهالی «مهر» را به حضور می‌پذیرد و از درد حاج حسن شهر ما می‌شوند. مدیر خبرگزاری مهر خراسان رضوی از وضعیت نامناسب پیرمرد مجاور نشین می‌گوید و از محضر حجت‌الاسلام والمسلمین رئیسی استمداد می‌طلبد.

طولی نمی‌کشد، شاید فقط به فاصله چندروز، تلفن‌ها به صدا درمی‌آید و از آن سوی خط، مردی به مهربانی نشانی از حاج حسن می‌خواهد، انگار در مسیر است و راهنمایی می‌خواهد تا پیرمرد را بیابد.

حالا با خانواده «مهر» به دور او حلقه زده‌ای و از هر دری از حاج حسن می‌شنوی، پیش از همه چشمش به همان گزارشگر می‌افتد، همانی که آن روز گرم، ساعت‌ها جستجویش کرد، زخم‌های دستش را دید و با رنج دل حال و روزش را وصف کردتولیت آستان مقدس رضوی بازهم دردی دیگر را درمان می‌کند و خانه‌ای به وسعت مهربانی برای حاج حسن تدارک می‌بیند. به دستور حجت‌الاسلام والمسلمین رئیسی، پیرمرد را به یکی از مراکز نگهداری از سالمندان شهرمان منتقل می‌کنند و او را تحت مراقب‌های دارویی و تغذیه‌ای قرار می‌دهند و حالا دیگر حاج حسن، پیرمرد یک ماه پیش نیست.

او امروز می‌خندد، غذا می‌خورد، درمان می‌شود و با اطرافیانش از در شوخ‌طبعی سخن می‌گوید، بیانش کمی ناواضح است اما وقتی به او می‌گویی حاج آقای رئیسی را می‌شناسی، چشمی از خوشحالی گرد می‌کند و می‌گوید: «معلوم است! خدا دستگیرش باشد»

حالا با خانواده «مهر» به دور او حلقه زده‌ای و از هر دری از حاج حسن می‌شنوی، پیش از همه چشمش به همان گزارشگر می‌افتد، همانی که آن روز گرم، ساعت‌ها جستجویش کرد، زخم‌های دستش را دید و با رنج دل حال و روزش را وصف کرد.

چشمان حاج حسن از دیدن گزارشگر «مهر» برق می‌زند و لبخندی از سر مهربانی و قدرشناسی بر لب می‌نشاند، به خوبی او را می‌شناسد، شاید گزارشگر مهر آخرین کسی بوده که زخم‌های دست این پیرمرد را از نزدیک دیده و دلش را به درد آورده است و حالا چه زیباست دیدن لبخند حاج حسن به روی یکی از اهالی «مهر».

مدیر داخلی آسایشگاه نیز همراه تو و دیگران می‌شود و در گفتگوهایتان شرکت می‌کند و می‌گوید: دکتر گفته است وضعیت ریه حاج حسن خوب نیست و باید فعلا تحت درمان باشد، خوشبختانه حالش بسیار بهتر شده و امیدواریم در اینجا روزهای بهتری را بگذارند.

حاج حسن امروز با ما سلفی می‌گیرد، می‌گوید و می‌خندد و انگار فراموش کرده است روزهای سختی را. همه امید داریم به یاری خدا و همچنان تلاش می‌کنیم تا وسیله حضرت حق باشیم برای نمایش گوشه‌ای از مهربانی‌اش... .

کد خبر 3720776

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha